به قلم: غزل قربانپور
نمانامه: اکبر شاه پنجاه و یکمین اثر از ادبیات ایتالیا است که انتشارات کتاب خورشید با کسب اجازه رسمی از ناشر ایتالیایی توسط ابوالحسن حاتمی ترجمه شده است. وی درباره نویسنده اثر نوشته است:
«نوید کاروچی متولد ۱۹۷۲ میلادی (۱۳۵۱ خورشیدی) در شهر رم است؛ با مادری ایرانی اهل سبزوار و پدری ایتالیایی. از دانشگاه «لاساپینزا»ی رم در رشته تاریخ شرق آسیا فارغالتحصیل شده و در همین شهر به عنوان دبیر، کار و زندگی می کند»
رمان اکبرشاه (نورِ اکبر) سومین اثر نوید کاروچی است که با استقبال فراوان خوانندگان مواجه شده و در رقابتهای ادبی معتبر ایتالیا از جمله جایزه کیانتی، جایزه چِلیه مِسّاپیکا، جایزه اَکویی اِستوریا و جایزه شهر ویتوریا جزو رمانهای مرحله نهایی بوده است. فرانکو کاردینی در پیشگفتار این کتاب خواندن اکبر شاه را به ایتالیایی ها و تمام کسانی که عاشق تاریخ هستند، توصیه می کند. کاردینی به خوانندگان توصیه می کند با حوصله در تالارهای تو در توی طلایی و مزین به سنگ های قیمتی با دیوارهای چوبی مشبک و معطر صدف کاری شده قدم بگذارند.
نوید کاروچی در این کتاب سفری آزاد و بی چهارچوب را به تصویر می کشد. بی زمانی داستان فضای آن را جادویی می کند. نویسنده قهرمانان داستان را ورای دسیسه های دربار و روابط بین فردی به تصویر می کشد. کاراکترهای داستان روح هایی از یک کل بزرگ هستند. دنیای داستان اکبر شاه از زمان و ماکن خواننده بسیار دور است، اما بیش از آنچه ما تصور می کنیم شبیه به دنیای ماست.
جوهره مطالب بیان شده در کتاب اگرچه ملغمه ای از اندیشه های فلسفی و آموزه های دینی شیعه، سنی، هندو, یهودی و زرتشتی است که از لحاظ افکار متفاوت و گاهی متضاد است، بهم نزدیک است.
در آن دربار و بارگاهی که شخصیت های هر قومیت و آیین مذهبی ای به آن رفت و آمد دارند، آرزوی اکبر این است که فرمانروایی با اندیشه های روشن و روشنگرانه باشد. او می خواهد ایمانی واحد ایجاد کند. این آرزوی او بلند پروازانه، بی باکانه و شجاعانه است. رویایی که برای اکثر افراد دست نیافتی و حتی دور از ذهن است.
اکبر از شکست خوردن نقشه هایش نمی ترسد. حتی زمانی که با فرزندان و وراثش سر و کله می زند- به خصوص سلیم که فرزند بزرگ است و می تواند به راحتی برای تصاحبتاج و تخت پدرش را از میدان به در کند- ناامید نمی شود.
اکبر نور است. پادشاهی اش از فتوحات جنگی، ثروت خزانه و اصلاحات درباری دور اندیشانه اش درخشان و تضمین شده است. کاراکترهای رمان اکبر شاه زیاد هستند، بنابراین پر واضح است که یادآوری تمام اسامی کاری دشوار است.
موقعیت های مختلف سازمانهای سیاسی و اداری و اجتماعی چنین امپراطوری مهمی، خواننده را تا حدی دلسرد می کند. اما چنانچه خواننده ای از این دشواری ها با پشتکار عبور کند با داستانی مهم و درخشان مواجه می شود.
در رمان اکبر شاه با تبادل میان فرهنگ ها، قدرت غلبه بر موانع وابسته به نژاد، لایه های درونی قدرت، دست های پشت پرده و خیرخواهی مواجه می شویم.
سمیر – راوی داستان – کاراکتری است که زاده ذهن نویسنده است او به همراه پدرش جمال، مسئول نظم و امنیت شهر است. او از سن خیلی کم وارد دربار اکبر شاه می شود.
سمیر به سرعت وارد رابطه ای با پسر بزرگ اکبر سلیم می شود. این دو پسر زندگی موازی و متفاوتی دارند و در سرنوشت بهم گره خورده اند. سلطان جوان بخاطر شرایط زندگی درباری و فرزند ارشد شاه بودن، احساس خفگی می کند اما بر عکس او سمیر ناچار است خود را از دست پدرش و شغل او که از ثروت و مکنت زیادی در دربار برخوردار نیست، رها کند. سمیر میخواهد برای خود کسی شود. او می خواهد آنچنان بزرگ و قدر شود که از پدرش پیشی بگیرد.
خواننده از دریچه چشم سمیر دنیایی کهن و پرکشش را تجربه می کند. جهانی که توانایی فکر کردن و ادغام آن با اشتراک گذاری با مردم و ایفای نقش اساسی در اقتصاد ایفا می کند. نوید کاروچی داستانی آفریده است که در آن روح انسان الماسی هزار وجهی است که از تابش روشنایی بر تضادها می درخشد.
طرح داستان بر اساس زندگی واقعی اکبر شاه
اَکْبَرشاه، یا ابوالفتح جلالالدین محمد (۵ رجب ۹۴۹-۱۰۱۴ ق / ۱۵ اکتبر ۱۵۴۲-۱۶۰۵ م)، سومین و بزرگترین فرمانروای تیموری هند (حک ۹۶۳-۱۰۱۴ ق / ۱۵۵۶-۱۶۰۵ م) بوده است. وی در امرکوت از توابع تهته به دنیا آمد. پدرش همایون شاه (حک ۹۳۷-۹۶۳ ق در دو مرحله) و مادرش حمیده بانو بیگم، زنی ایرانی بود که به گفتۀ خافی خان نظامالملکی (۱ / ۱۲۷)، نسبش به شیخ احمد جام میرسید.
اکبر حدود نیم قرن (۵۱ سال و ۲ ماه قمری) فرمان راند و توانست تا حد بسیاری به هدف خود که ایجاد دولتی یکپارچه در هند بود، دست یابد. کفایت، توانایی و نبوغ وی در ادارۀ امور که با صفات برجستهای چون آزادمنشی، اندیشهورزی و انسانگرایی درهم آمیخته بود، سبب شد تا وی دیدگاهی اتخاذ کند که براساس آن تمامی مردم با گرایشهای مختلف مذهبی و جایگاه طبقاتی خود، حق حیات داشته باشند. ترویج اندیشۀ فرّایزدی که در ایران باستان نیز ریشهای عمیق داشت، از سوی اندیشمندی چون ابوالفضل علامی (نک : آیین … ، ۱ / ۳؛ قرشی، ۱۷۳) برای کمک به این دیدگاه بود تا وحدت تمامی اقوام و مذاهب متنوع هند را در اطراف فرمانروای تیموری میسر سازد. در نتیجۀ همین وحدت و تمرکز قدرت، دورۀ اکبر بهترین و مهمترین دوران تاریخ هند محسوب میشود.
تشکیلات اداری: امپراتوری وسیعی که اکبر به وجود آورده بود، نیاز به ساختاری منظم و دقیق در تمام بخشهای اداری و اجتماعی داشت. اکبر به خوبی اهمیت این موضوع را دریافته، و تغییرات بزرگی در اجزاء نظام اداری و اجتماعی جامعه به وجود آورده بود. در این دوره مناصب مهمی به وجود آمد که هر کدام مسئولیت و جایگاه ویژهای داشت.
در رأس این مناصب «وکیل» بود که وظیفۀ عمدۀ او مشورت در نصب و عزل امرا به شمار میرفت. وکیل بایست دارای صفات برجستۀ اخلاقی و نیز شناخت عمیق و همه جانبه نسبت به امور جاری و امیران دستگاه باشد. از میان وکلای برجستۀ این دوره میتوان از بیرم خان و منعم خان نام برد. پس از وکیل، «وزیر» قرار داشت که امور اداری زیر نظر او بود و مهمترین وظیفهاش نگهداری دفاتر مهم مالی و محاسبات مالیاتی کشور بود. گاه وزارت را جزئی از وکالت نیز میشمردند و در مواقعی که امکان انتخاب وکیل وجود نداشت، فردی را به عنوان مشرف دیوان تعیین میکردند که مقام وی از وزیر والاتر و از وکیل فروتر بود.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0