به قلم: برومند شکری
نمانامه: رخدادهای سیاسی دهه پنجاه و شصت شمسی در مناطق کردنشین ابعاد بسیار پیچیده ای دارد که ورود به آن بدون تکیه به اسناد و شواهد معتبر فاقد صلاحیت لازم برای تولید یک اثر نمایشی قابل توجه است.
فرهنگ مقاومت و ایستادگی جزو مهمترین سرمایه های هر کشوری است. همان چیزی است که امروز کشوری چون اوکراین در مقابله با روس ها از آن بهره می برد و جهان را متحیر اتفاقات و رخدادهای شگفت انگیز خود کرده است. حالا مردم «اوکراین» معنی آزادی را بهتر از هر زمان دیگری درک می کنند و به این نتیجه رسیده اند که: آزادی، هزینه دارد…
در محاسبات نظامی هیچ کشوری نمی گنجید که مردم «اوکراین» بتوانند این طور قهرمانانه در مقابل تجاوز پاسخ دهند. ولی امروز شاهد هستیم که مردم حتی فرصت این را پیدا نمی کنند که اجساد قربانیان را در گورهای فردی به خاک بسپارند و آنها را در گورهای دستجمعی به خاک می سپارند. این همان فرهنگ مقاومت و ایستادگی است که جهان درمقابل آن سر تعظیم فرود می آورد.
امروز که اوکراین درگیر جنگ داخلی و خارجی شده است و همه کشورها فقط ناظر به نسل کشی هستند، چهل سال پیش ایران در وضعیتی مشابه و به مراتب شدیدتر با چنین موضوعی دست و پنجه نرم می کرد. ولی فرق اوکراین با ایران در این است که دیگر افراد مدعی حقوق بشر و جراید وابسته به نهادهای امپریالیسم، دختران و پسران نوجوانی را که برای دفاع از وطن اسلحه بدست گرفته اند به دلیل سن کم، حاکمیت را متهم به استفاده نظامی از کودکان نمی کنند.
با دیدن چند قسمت از سریال «آتش در گلستان» که این روزها به همت شبکه پنج و به کارگردانی پرویز شیخ طادی در حال پخش است، ضمن تمجید از چنین مجموعه خوش ساختی، ابهامات زیادی درباره رخدادهای کردستان وجود دارد که هنوز برای مردم بی پاسخ مانده است.
چرا در طول این چهل سال کمتر کارگردانی جسارت پیدا کرده است که سراغ اتفاقات کردستان و رخدادهای سیاسی آن در اواخر دهه پنجاه و ابتدای دهه شصت برود؟ و در صورت تجزیه کردستان توسط احزاب کرد، آیا این احزاب توان اداره و حفظ چنین موقعیت استراتژیستی را داشتند یا نه؟
پاسخ به سوال اول روشن است. آنچه که در کردستان در ابتدای انقلاب ایران رخ داد یک برادر کشی تمام عیار بود که روس ها با همکاری حزب بعث عراق که حامی اصلی حزب دمکرات بودند، به مردم ایران تحمیل کردند. و به تصویر کشیدن چنین صحنه هایی برای هر هنرمند ایرانی، تلخ و عذاب آور است و از طرفی حاکمیت ایران تمایلی به پرداختن به ابعاد مختلف حوادث کردستان را نداشت.
در پاسخ به سوال دوم نیز باید گفت: تجربه تشکیل جمهوری مهاباد که با حمایت کامل روس ها شکل گرفت گواه این موضوع است که تجزیه این بخش از ایران غیر ممکن و با شکست مواجه خواهد شد. مانند این است که فردی بخواهد با یک عضو از بدن زنده بماند!
مهمترین سوالی که ممکن است ذهن مخاطب را درگیر کند این است که مردم کردستان در آن زمان تا چه میزان به تجزیه از ایران باور داشتند؟
آنچه اجازه می دهد چنین احزاب و گروههای سیاسی بر احساسات توده های مردم سوار شوند، در وهله اول فقر و در مرحله بعد ناآگاهی از مسائل روز دنیا و نظم نوین جهان است. که با مرتفع شدن این قضیه در عصر حاضر شاهد هستیم که مردم دیگر فریب ناسیونالیسم قومی کور و اندیشه های چپ را نمی خورند.
فیلم «آتش در گلستان» به لحاظ فرم، فضا، طراحی صحنه و لباس و همچنین نقش آفرینی بازیگران شاخص آن یکی از بهترین مجموعه هایی است که رسانه ملی ایران به همت شبکه پنج تولید کرده است. اما به لحاظ محتوا در تناقض با اسناد تاریخی است. معمولا فیلم های تاریخی که رخدادهای آن با برخی شخصیت ها و مناطق استراتژیک گره خورده است اگر به درستی به آن پرداخته نشود، باورپذیری آن برای مخاطب به شدت سخت خواهد بود.
نخستین ایرادی که به فیلم وارد است عنوان روستایی است که بخش عمده سکانس سریال در محوریت آن جریان دارد. در کردستان روستایی تحت عنوان «رستم باران» وجود خارجی ندارد. و سوال اینجاست که با وجود صدها روستا که گروههای مخالف نظام در آن فعالیت داشته اند، چرا باید از یک روستای مجعول استفاده شود؟
برای مثال روستای دوله تو که فیلمی تحت عنوان «زندان دوله تو» در ابتدای دهه شصت ساخته شد از جمله روستاهایی است که یک واقعه تلخ را به تصویر کشید و پرده از جنایات حزب منحله دمکرات برداشت.
دومین موضوعی که در این فیلم دارای اشکال است. به تصویر کشیدن عبدالرحمان قاسملو یکی از مهمترین شخصیت های مخالف جمهوری اسلامی است. عبدالرحمان قاسملو در ابتدای انقلاب ایران منتخب مردم آذربایجان غربی در مجلس خبرگان قانون اساسی بود. آتشی در گلستان در شخصیت پردازی قاسملو و افکار و ایدوئولوژی او دچار ایهام شده و همین موضوع لطمه بزرگی به سریال وارد کرده است.
در این سریال قاسملو شخصیتی احمق و ساده لوح به تصویر کشیده است. در حالی که این شخص یکی از سرسخت ترین مخالفان نظام جمهوری اسلامی در طول یک دهه بود.
با این وجود نکته مثبت فیلم حماسه و سلحشوری زن است. چیزی که خیلی کم در سینما و تلویزیون ایران بدان پرداخته شده است. شخصیت مرضیه که در هیبت یک فرمانده پرتوان، مدیر و شجاع ظاهر شده است، توانسته است ارتباط خوبی با مخاطب پیدا کند. و یا شخصیت پردازی روناک با نقش آفرینی پانته آ سیروس، از جمله نقاط قوت این سریال است.
روناک از جنس یک دختر کرد است که با هر وسیله توانایی دفاع از خود و اطرافیانش را دارد و اگر روح سرکش و تعالی پسند او در مسیر درستی قرار نگیرد، مانند همه دختران فریب خورده ای که در این مناطق جذب گروهک های سیاسی شده اند، مهار آن غیر ممکن می شود. در عین حالی که سلحشورانه مبارزه می کند و نسبت به همه اتفاقات شک و تردید دارد، ولی خوی زنانه خود را حفظ کرده و این همان موضوعی است که شیخ طادی به راحتی توانسته است از عهده چنین امری برآید.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0