به قلم: برومند شکری
مهناز افشار بازیگر پر حاشیه سینمای ایران که این روزها در مسابقه پرشین گات تلنت ( Persain Got Talent ) از شبکه ام بی سی پرشیا MBC PERSIA به عنوان داور این مسابقه حضور دارد به هیچ وجه نتوانسته است قالب خوبی در این تجربه جدید از خود نشان دهد.
گرچه مهناز افشار در نظر منتقدان هم نتوانست جایگاه ویژه ای را در سینمای ایران دست و پا کند و شهرتش را بیشتر مدیون تزهای سیاسی و حاشیه هایی بود که با برخی اظهار نظرها در تضاد بود و البته اگر از حق نگذریم مردمی بودن او نیز در کسب موفقیت هایش بی تاثیر نبود؛ باید او را به خاطر تخریب چهره خودش در نظر مردمی که دوستش داشتند محاکمه نمود.
مخاطبینی که از نقش آفرینی های او لذت می بردند و اسم او تضمین کننده فروش گیشه بود از این ستاره توقعی بیشتری داشتند و باید گفت اجرای ضعیف او در این برنامه نمی تواند چنین تماشاگری را قانع کند.
طبیعی بود که مهناز افشار قابلیت تبدیل شدن به یک بازیگر جهانی را داشته باشد و می توانست در سطح بین المللی خود را بیشتر مطرح کند ولی در برنامه ای ظاهر شد که نه تخصصی در آن دارد و نه می تواند از عهده چنین مسئولیتی برآید. برنامه ای که با فرهنگ اصیل ایرانی در تضاد است و هدف عوامل آن جزء به تجزیه و تحلیل بردن چنین فرهنگی نیست.
این نخستین باری نیست که این بازیگر به عرصه ای ورود می کند که توانایی آن را ندارد و سطح خود را در مقام یک بازیگر حرفه ای تنزل می دهد. وی پیشتر نیز به خاطر انتخاب های غلطی که داشت جایگاه خود را تخریب نمود ولی در گذشته هر تصمیمی که می گرفت کم و بیش معیارش با عقل جور در می آمد و حالا با چنین ریسکی ممکن است دیگر نتواند آن جایگاهی که در ایران داشت دوباره بدست آورد.
دو خطای بزرگی که مهناز افشار در این سالها مرتکب شد و باعث شد زندگی و حرفه او را تحت شعاع قرار بدهد یکی این بود که در همه زمینه ها اظهار نظر می کرد و کار اطلاع رسانی در شبکه های اجتماعی و فضای مجازی را با نظرات تخصصی اشتباه گرفته بود. او خود را عقل کل می دانست و هر چه به ذهنش خطور می کرد را نشر می داد و همین تصمیم گیری های عجولانه در نشر برخی مطالب نسجیده عاقبت او را وارد یک حاشیه خطرناک کرد. کار به جایی رسید که با وجود اینکه در برآمدن خیلی از دولتها نقش به سزایی داشت، ممنوع التصویر شد.
عدم شناخت او از جو سیاسی حاکم بر کشور و معادلاتی که مرتب توسط سیاستمداران به هم می خورد و او را لای منگنه چنین سیاست هایی می گذاشت و آنچه که می بایست براساس مقتضیات آن رفتار می کرد و نکرد؛ او را به همان مقداری که به آب و خاکش وابسته می کرد به همان مقدار نیز دل کنده ساخت.
دومین اشتباه او؛ ازدواج پرحاشیه ای بود که همزمان با واردات شیرخشک ناسالم گره خورد و همسر او متهم اصلی این ماجرا بود! در چنین جریانی مهناز افشار سخنگوی شوهر تبهکار خود شد و گویا در نقش یک زن وفاداری فرورفته بود که می خواست به هر طریقی که شده است چهره بزهکار همسرش را بیگناه جلوه دهد. غافل از اینکه او بازیچه یک دام بزرگ شده بود که قبلا برای او تدارک دیده بودند و در مقابل او رسانه هایی قد علم کرده بود که از زندگی خصوصی او اطلاعات فراوانی داشتند!
این بازی ادامه پیدا کرد تا جایی که مهناز افشار وادار شد در یک مقطعی با احتیاط بیشتری نسبت به جریان شیرخشک های فاسد شده موضع بگیرد و شاید می خواست وجدان هنری خود را بیش از این زیر سوال نبرد.
غفلت او از مسائل پشت پرده یک طرف ماجراست ولی به هر قصد و نیتی که وارد چنین شبکه ای شده باشد از آن چهره زیبا و اصیل ایرانی در نزد مخاطبینش فرسنگها فاصله گرفته است.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0