به قلم: عنایتالله مجیدی (پژوهشگر تاریخ)
پایگاه خبری نمانامه: المَوت، در شــمال قزوین و جنوب دریاى کاســپین و در جوار شهرهاى شــمالى ایران به ویژه شهرهاى گیلان قرار دارد. به عبارت دیگر، الموت، از راه ســه هزار و دو هزار به شهســوار در شــرق، و از راه قدیمى انبوه ـ دیلمان به لاهیجان و رشت در غرب، با تمامى شهرها و قصبات درون این خطه جغرافیایى از شمال ایران همجوار است و بنا بر شواهد، از زمان هاى دور تاکنون با مردمان آنجا داراى ارتباط و خویشاوندى بوده اســت.
بى تردید این همجوارى و موقعیّت خاص جغرافیایى منطقه الموت، از توجه نیروهاى نهضت جنگل دور نمانده بوده است و تأثیرپذیرى مردم این سامان از آن نیز امرى طبیعى به نظر مى آید. درخور توجه است که به سبب همین موقعیت جغرافیایى منطقه الموت و نزدیکى آن با فعالیت نهضت جنگل در گیلان شرقى، بخشــى از قواى سپهســالار تنکابنى- براى حفظ امنیت در مناطق مورد علاقه خود در شمال- و نیز قواى دولــت مرکزى براى درهم شکســتن نهضت جنگل در مناطق همجوار بــا الموت از طریق همین منطقه به شــمال ایران گسیل شده است؛ اما جاى بسى دریغ است که تاکنون حتى یک تک نگارى محققانه و جامع به قلم پژوهشگران درباره نقش این منطقه و نهضت جنگل ارائه نشده است.
اگر گزارش هاى روزانه عین الســلطنه قهرمان میرزا سالور حاکم الموت به دست ما نرسیده بود، بى گمان بخشــى ـ نزدیک به نیم قرن- از وقایع و تاریخ مردم این منطقه که به همین دوره مربوط مى شود، یکسره در ابهام فرو مانده بود. از گزارش این حاکم قاجارى اجمالاً دو شخصیت یا جریان در ارتباط با نفوذ جنبش جنگل در الموت باز شناخته مى شود:
نخســت، علیقلى امیر اسعد خلعت برى، فرزند محمد ولى خان سپهســالار تنکابنى، که مقر حکومت او در معلم کلایه رودبار الموت بود و به سبب هم ولایتى با میرزا کوچک خان و حفظ موقعیّت و منافع خود در رودبار و شمال ایران، سرانجام خود را به همکارى و همسویى با میرزا ناگزیر مى دیده است.
دوم، عین الســلطنه قهرمان میرزا سالور که به ســبب اختلافات مِلکى با مردم منطقه، مى کوشید تا حوزه حکومتى خود را از جریان نهضت جنگل دور نگاه دارد. این معنا از نوشته هاى او به روشنى فهمیده مى شود.
به رغم این دو جریان، نشانه هایى از ارتباط و همکارى نزدیک برخى از فعالان و مردم رودبار الموت با این نهضت و نقشى که ایفا کرده اند در دست است.
پس از این مقدمه کوتاه، به موضوع این گفتار، یعنى انتساب تبار میرزا کوچک خان به طایفه کُرد رشوندِ الموت مى پردازم که نخستین بار و در مقدمه کتاب مجمل رشوند، به اشارتى درباره آن اکتفا کرده بودم؛ امّا اکنون با یافتن چند منبع معتبر، به نظر مى رســد طرح مطلب و داورى درباره این انتســاب، امکان پذیر شده است. گزارش هاى مربوط، با رعایت ترتیب تاریخى، نقل و بررسى مى شود.
نخســتین گزارش در باب «تبار رشــوندى میرزا کوچک خان» از آنِ عین السّــلطنه قهرمان میرزا ســالور ۱۳۲۴-۱۲۵۰ (ش) فرزنــد عبدالصمد میرزا عز الدّوله، برادر بزرگ ناصرالدیّن شــاه قاجار، اســت. او به نیابت از پــدر خــود از ۲۱۳۱ تا ۱۳۵۵ق حاکم و مالــک ۴۴ آبادى از بخش الموت بود، عین الســلطنه در روزنامه خاطرات مفصل و ســودمند ده جلدى خود، که آن را در مدت اقامت در الموت به رشــته تحریر کشیده است و از مهم ترین منابع مربوط به وقایع ســالهاى ۱۳۶۴-۱۲۹۹(ق) به شمار مى آید، ضمن بیان اخبار منطقه، وقایع نهضت میرزا کوچک خان و جنگل در الموت باز شناخته مى شود:
تأثیر آن را در این خطه با دقت ضبط و گزارش کرده است و از این جهت مرجعى یگانه اســت. چنان که گفته شــد ظاهراً عین السلطنه از انتشار اخبار مربوط به میرزا در الموت که به نظر او به ناامنى در منطقه دامن مىزد و بر مشکلات او مى افزود، ناخشنود بوده است. وى ضمن وقایع ۶۱ جمادى الثانى ۱۳۳۶ق با عنوان »میرزا کوچک خان رشوند است« چنین مى نگارد:
«در رودبار که رفتم گفتند میرزا کوچک خان اصلاً رشوند است؛ از رشوندهاى رودبار که سابقاً جمعى از آن ها به رشت رفته توطن اختیار کردند، لیکن خودش مایل نیست به این سمت معرفى شود. این مسئله را هم سالار سعید (رشوند) از رشوندهاى رشت کشف نموده بود. من به میرزا اسحق قسم دادم به رشوندهاى المــوت نگویــد که این هم مزید بر علت خواهد گردید. من همین قدر مى دانم هر آشــوبى، هر انقلابى، هر هرزگى، هر جنگى در ایران واقع شــود من و الموت و الموتى از آن مســتثنى نمى باشــیم و آخرش نصیب و قسمتى به ما عاید مى شود»
ظاهراً اهمیت این خبر خاص، از نظر تیزبین مصححان روزنامه خاطرات عین الســلطنه دور نمانده است، به طورى که ایرج افشار در مقدمه سودمند خود ضرورتاً آن را برجسته ساخته و آورده است:
«بخــش عمــدهاى از این جلد به حوادث جنــگل یعنى نهضت میرزا کوچک خــان اختصاص دارد. طبق نوشته اى از همین کتاب میرزا کوچک خان از مردم رشوند بود»
دومیــن گــزارش ارزشــمند از آنِ میــرزا حســین خیّــاط ـ فرنیــاى قزوینــى ـ ۱۳۲۰-۱۲۵۴(ش) اســت. او از مبــارزان انقــلاب مشــروطیت، عضــو حــزب دموکــرات و حــزب سوسیالیســت بــود.
افــزون بــر ایــن از نخســتین یــاران نزدیــک میــرزا کوچکخــان جنگلــى و از اعضــاء هیئــت اتحاد اســلام آن نهضت به شــمار مى رفت که از آغاز تا پایان نهضت جنگل با میرزا کوچک خان پیوســته همکارى داشــت و از چهرههاى برجســته این نهضت به شمار مى آمد. او از دبستان عارف قزوینى نیز بود و به خواســت او به رودبار الموت ســفر کرد و اطلاعاتى درباره مراغیان – که عارف با آن طایفه منسوب است – برایش فراهم آورد و از همین منطقه رودبار به نهضت جنگل پیوســت.۶ میرزا حســین خیّاط در خاطرات خود، که در ۱۳۱۲ش آن را به رشته تحریر کشیده، آنجا که فرجام تلخ میرزا کوچک خان را گزارش مىکند، موضوع خویشاوندى وى با رشوندهاى رودبار را بىابهام و صریح چنین متذکر مى شود:
»در تاریخ چهارم ربیع الثانى سال ۱۳۴۰ق خبر رسید که میرزا کوچک خان هنگام تصادم با قواى مهاجم دولت ایران، در کوره هاى ییلاق بین ماســال و خلخال از زحمت ســرما دارفانى را وداع گفت، و ســر او را خلخالى ها از بدن جدا کرده و به طهران مى برند؛ و پس از تحقیق معلوم شــد که جســدش را در قریه خانقاه خلخال مدفون ساخته اند. بلى عاقبت کوزه در راه آب خواهد شکست.
ســومین گزارش از آنِ ســید محمد (بن هبه اﷲ بن علامه میرزا ســیدرفیع حســینى قزوینى) الموسوى القزوینى معروف به بحرالعلوم (تولد ۱۲۹۶ق) اســت. تا آنجا که جست وجو کرده ام، او صاحب چند اثر است، ازجمله: رساله شریفه ولایت، مواهب القدسیه، حوادث الایام، نخبه آتشکده تبریزى، رساله اوزان البلدان، رساله اوکیان و تاریخچه میرزا کوچک خان
ســیدمحمد بحرالعلوم، در کتاب تاریخچه میرزا کوچکخان، مدّعى اســت که شاهد وقایع داستان میرزا کوچک خان بوده اســت و یا مطالب کتاب خود را از مدارک معتبر در ۵۲ ربیع الثانى ۱۳۷۰ق فراهم آورده و تحریر کرده اســت. لازم به یادآورى اســت که او نســبت به میرزا کوچک نظر خوبى نداشته و این معنا از جاىجاى تألیف او آشکار است. اینک گزارش بحرالعلوم:
«میرزا کوچک خان پسر میرزا بزرگ و میرزا بزرگ پسر میرزا یونس است. میرزا یونس اصلاً از ایل رَشْوَند بوده که یکى از ایلات پســت مختصر قزوین به جانب الَمَوت مى باشــد؛ و میرزا بزرگ که از عهد پدر در قزوین مى زیسته، در عصر میرزا عبدالوهاب مستوفى به شهر رشت رفته داخل در خدمت وى شد و از قصبه فومَن دخترى بگرفت. از او چند فرزند ذکور و اناث به وجود آمد و پســر بزرگ تر را به اســم پدر خود یونس نامید و چون بیشتر اوقات وى را کوچک آقا و میرزا کوچک مى خواندند، لذا مردم نیز تبعیت کرده نام اصلى او مهجور و به نام مزبور مشهور گشت»
درباره نوشته بحرالعلوم چند نکته درخور توجه است:
- میرزا کوچکخان، نام خود را از نام پدربزرگش که یونس بوده گرفته بوده است؛
- مادر میرزا کوچک خان اهل فومن بوده است؛
- زمان هجرت میرزا بزرگ ـ پدر میرزا کوچک ـ از قزوین یا الموت به رشت به عهد میرزا عبدالوهاب مستوفى رشتى باز مى گردد.
حال با توجه به اطلاع اخیر، ببینیم میرزا بزرگ ــ پدر میرزا کوچک خان ــ در چه تاریخى به رشت رفته بوده است؟
میرزا محمد حسین گیلانى معروف به میرزا آقا بابا رشتى از ۳۸۱۱ تا ۱۲۱۲ق در شمار کارگزاران (در مقام نیابت و وزارت) امیر هدایت اﷲ خان فومنى و امیر ســلیمان خان اعتضادالدوله حکمران گیلان قرار داشت. در میانه همین سال ها میرزا عبدالوهاب خان مستوفى رشتى در سایه حمایت میرزا آقا بابا استیفاى حقوق دیوانى را در شهر رشت بر عهده داشت. از محرم ۱۲۱۲ق، پس از برکنارى میرزا باباى رشتى، میرزا عبدالوهاب خان مســتوفى به جاى او زمام امور رشــت را در دست گرفت. او به کمک دو داماد دیگر میرزا باباى رشتى یعنى حاج یوسف خان (کلانتر کل ولایات گیلان) و حاجى ملا میرزا حسین (از علماى بزرگ منطقه) صاحب نفوذ و قدرتى شد. خدمات و آثار بر جا مانده از او (مسجد، مدرسه و تکیه) حکایت از این دارد که زمانى طولانى در آن مقام باقى بوده است. مثلاً در موضوع قتل کاظم خان حاکم ماسال در ۱۲۷۷ق دخالت او در استیفاى حقوق دیوانى ماترک مقتول نشــان دهنده حضور و تصدى وى در دیوان رشــت اســت.
از این تاریخ به بعد اطلاعى از سرنوشت او نداریم. با توجه به تاریخ تولد نخستین فرزند میرزا بزرگ، یعنى میرزا کوچک خان در ۱۲۹۸ق و اینکه به فرض هنگام تولد میرزا، پدرش ۲۰ ساله بوده، شاید بتوان گفت تاریخ رفتن میرزا بزرگ از الموت یا قزوین به رشــت و اشتغال در دیوان استیفاى آنجا در خدمت میرزا عبدالوهاب خان مستوفى، بعد از ۱۲۸۰ق بوده اســت. با این حال باید امیدوار بود که با انتشــار مجلدّ نخســتین کتاب مجمل رشوند ــ که فعلاً نسخه دستنوشت آن در اختیار بازماندگان محمدرحیم خان رشوند سردارى است ــ گزارشى دقیق تر از تاریخ هجرت اجداد میرزا کوچک خان به رشت به دست آید نرسیده، معتقد است که طایفه میرزایى (طایفه میرزا کوچک خان) یکى از طوایف رشوند رودبار الموت است که از شهرستان رودبار به رشت رفته اند.
پنجمین روایت متعلق به اشرف الملوک رشوند (متولد ۱۳۲۶ش)، فرزند محمدرحیم خان رشوند سردارى است. وى که در باب خانواده و طایفه رشوند رودبار، از زمان محمد زمان خان به این سو اطلاعات ارزشمندى در حافظه دارد، معتقد اســت میرزا بزرگ رشــوند پدر میرزا کوچک خان، از رشــوندهاى روستاى شهرستان رودبار الموت اســت و با یکى از رشــوندهاى همین آبادى ازدواج کرده بوده اســت؛ و یکى از نوادگان میرزا بزرگ نیز به نام کبرى خانم در عمارلو با عموزاده سالار نصرت عمارلویى عقد ازدواج بسته بوده است.
نظر دکتر احمد مجاهد – مصحح کتاب مجموعه آثار فارسى احمد غزالى- را بر این گزارش ها مى افزاید که معتقد اســت در یکى از نخســتین خبرنامه هاى نهضت جنگل، گزارشــى در باب احوال و خاندان میرزا کوچک خان و انتســاب او به ایل کُرد رشــوندِ الموت دیده و خوانده است که امیدوارم روزى بدان دسترسى پیدا کنم.
نکتــه دیگــرى که در پایان ذکر آن را بى فایده نمى بیند این اســت که از گزارش ســیدمحمد بحرالعلوم برمى آید که نام یونس، نخســت نام پدربزرگ میرزا کوچک بوده است و چون میرزا زاده شد نام پدربزرگش را بر او نهادند.
لقب «میرزا» هم که در آغاز نام هاى این خانواده دیده مى شــود باید به ســبب داشتن سواد و خط خوش بوده باشــد که مى توانسته اند در دســتگاه میرزا عبدالوهاب مستوفى رشتى نقش دبیرى و منشیگرى را ایفاء کنند. در شرح احوالى که محمدعلى خان رشوند از خود نوشته است، مطلبى است که با سه موضوع ــ یونس، میرزا و میرزایى ــ ارتباطى برقرار مى سازد. با هم مى خوانیم:
از رودبــار شهرســتان از راه بهرامآباد به شــهر قزوین رفته پیرامون ســال ۱۲۳۷ق در مدرســه مولاویردى خان با دو نفر نوکر از ولدان میرزا شــعبان که یکى از نوکر شــده بودند و یکى میرزا یونس نام خوشنویس هم درس خود ساخته …
با فرض که این میرزا یونس خوشنویس پدربزرگ میرزا بزرگ باشد که از لحاظ زمانى هم به نظر درست مى آید، آن وقت میرزا شعبان جدّ میرزا کوچک خان خواهد بود و این نکتهاى است جدید.
پــس از اثبات تعلق خاندان میرزا کوچک خان به طایفه رشــوند رودبار المــوت، این نکته را مى افزاید که در باب روســتاى محل تولد میرزا بزرگ یا میرزا یونس در رودبار، نظریاتى اســت؛ اشــرف الملوک رشــوند معتقد اســت میرزا بزرگ از رشــوندهاى روستاى «شهرستان» رودبار اســت: و برخى منابع از وجود شهرت «میرزایى»، یا طایفه «میرزای» در چند آبادى دیگر رودبار شهرستان خبر مى دهند، برخى نیز اعتقاد دارند که محل زادگاه اجداد میرزا کوچک خان دهکده «کته پُشت» رودبار شهرستان است، که البته منبع مکتوبى بر این نظریات یا شنیده ها ارائه نشده است.
امیدوارم این تحقیق مختصر مایه و انگیزه اى براى علاقمندان به جســت و جو در این موضوع تلقى گردد و با جســتجو در میان اســناد و اوراق به جا مانده درباره خانواده میرزا کوچک خان، اطلاعات دیگرى بیابند و در اختیار محققان و مشتاقان بگذارند.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0