پایگاه خبری نمانامه: فریدون جیرانی، از قدرنادیدهترین فیلمسازان پس از انقلاب است. فیلمساز، فیلمنامهنویسی که «مجریگریِ» مستمرّش در این چند دهه، و فعالیتهای مستمرّ رسانهایاش، باعثِ آن شد که جایگاه مهم و منحصر به فردش به عنوان کارگردان و فیلمنامهنویس، هیچگاه آنطور که باید و شاید قدر نبیند…
فیلمسازی که در آثارش همیشه، جلوتر از زمانه ایستاد و با نگاهی دقیق و چندلایه،و با مغزی نوین و ایدههای جاهطلب، از پیچیدگیهای مفاهیمِ اخلاقی در این زمان سخت، و از رنج و اندوهی گفت که خروجیاش، همیشه، طغیان «علیه وضعِ موجود» بود. از همان اولین فیلمِ جریانساز و جنجالیاش، «قرمز»، تا به امروز…
«من مادر هستم»، از مهمترین آثار جیرانی، و از پُربحثترین آثار سینمای ایران است.فیلمی که دو سال به توقیف رفت و در زمان اکران،توسط تعدادی از سینماها تحریم و پس از تجمعّاتِ خیابانیِ «انصار حزبالله»، از پردههای سینما پایین کشیده شد…فیلمی پیرامون طبقهی مرفّه مدرنِ شهری، که در تناقضِ عظیمِ مابینِ سنّتِ درونی و مدرنیتهی بیرونی، در حال دست و پا زدناند و مناسباتِ اخلاقیشان، بهکل، در حال انهدام و فروپاشیست… داستان تجاوز به دخترانی که امروز، متجاوزانشان دیگر، نه فقط قمهکشها و زورگیرهای خیابانی، بلکه گاهاً، عضوی بهظاهر محترم، از خانواده و تبارشان است…
باران کوثری و هنگامه قاضیانی در این فیلم، هر دو معرکهاند… باران کوثری، هم در نیمهی ابتداییِ شاد و پُرشورش، و هم در نیمهی دومش، که مُشوّش و متلاشیست، به حدّی درست و بهاندازه مختصاتِ نقش آسیبپذیرش را به موجودیّت رسانید، که گویی عضوی از خانوادهی هرکداممان است… و هنگامه قاضیانی، بازیگری که همیشه ارجینال و ویژه بود، در این فیلم نیز، با کنترلِ دقیقً صدا و اشرافِ بر خطوط حسّیِ مرئی و نامرئی صورتش، و با آن «نگاهِ» تیز و آن دو چشمِ غمبار، به تمامیّت، کاریزمای مادری یگانه را بنا مینهد…
سکانسِ قبل از اعدامِ دخترِ نوجوان، که برای دفاع از حیثیّتاش، مَردِ متجاوز را به قتل رساند… باران کوثری و هنگانه قاضیانی در اینجا، با همسانسازیِ التهابِ درون و بیرونشان، و با بالانسِ ماهرانهی کلام و صورت و سکوت، فارغ از تکاملِ دو نقشِ خود، در حال تثبیتِ مغز و معنای دراماند… مغز و معنای درامی که به روشنی، پرده از اسراری برمیدارد که ما، هنوز و همچنان، همهمان، در تلاش انکارِ آنیم…
حسین لامعی
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0