نمانامه: موضوع واکنش ایران به اقدام خصمانه اسراییل علیه کنسولگری ایران در سوریه یکی از مهمترین چالشهای پیش روی ایران است که تمام مشخصات بحرانی عمیق با ابعاد اجتنابناپذیر و گسترده را دارا است و به هیچ وجه نباید آن را به هیجانات ایدئولوژیک یا چیزی مثل موارد گذشته تقلیل داد. زیرا در شرایط کنونی منطقه و چیدمان بازیگران منطقهای و جهانی اولا چیزی بیش از مخاصمه بین دو کشور است و ثانیا در شرایطی صورت میگیرد که کشور، از نظر اقتصادی، سیاسی و اجتماعی شرایط پیشین خود در مواجهه با بحرانهای خارجی این چنینی را ندارد.
در اینجا نمیخواهم بر سر این بحث کنم که مثلا نباید سیاست خارجی به این مجرا هدایت میشد یا باید انتخابات و وحدت ملی چنین و چنان تقویت میشد یا برجام چگونه پیش میرفت یا رویکرد مردم محور تقویت میشد، چون اکنون مساله از این نقدها که البته گوش شنوایی هم نداشت عبور کرده است.
با آنانکه همچنان گیر ایننکته هستند که ایران با جمهوری اسلامی یا منافع جمهوری اسلامی با منافع مردم از اساس فرق دارد هم سخنی نیست چون برخلاف عالم خیال و انتزاع، اگر تهاجمی صورت بگیرد و زیرساختها ویران شود نتیجه به یک چیز ختم میشود و برای بیگانه این هر سه یک چیزند. بگذریم از استدلال قابل تامل اسحاق هرتسوگ رییسجمهور اسراییل که هنگام شروع عملیات اسراییل علیه مردم غزه گفت: «این کل ملت است که بار مسئولیت (حمله حماس) را بر دوش میکشد. این حرف که غیرنظامیان (اهالی غزه) دخالت نداشتند، اطلاع نداشتند، حقیقت ندارد. آنها میتوانستند قیام کنند!».
کنسولگری و سفارتخانه، خاک یک کشور تلقی نمیشود و بالمآل از قوانین کشور میزبان رها نیست. اما طبق کنوانسیون ژنو نمیتوان بدان تعرض کرد و از همه مهمتر حملهنظامی بدان، معنایی کاملا خصمانه و خارج از قوانین بینالمللی و محکوم است. اسراییل برای حمله به کنسولگری و حتی زمان آن، محاسبات کاملی را انجام داده است. دولت نتانیاهو از آغاز کار تصمیم داشته است که اولا آمریکا را مجبور کند که نقش نیروی نیابتی او را به شکل صریح و مستقیم بر عهده بگیرد. ثانیا در مواجهه با ایران تعیین کننده نوع و زمان رویارویی باشد، ثالثا اعتراضات عمیق جامعه خود را که به محض توقف جنگ غزه، قدرت را از دست دولت افراطی کنونی و ائتلاف شکنندهاش بیرون میآورد با تمرکز بر دشمنی ایران، بدان سو هدایت و ادامه خود را تضمین کند. رابعا بجای دشمنی با جبهه عربی، آنها را در جبهه خود وارد و ایران را جایگزین آنکند، خامسا فشار سنگین افکار عمومی جهان در پی نسلکشی در غزه را با قرار گرفتن در موضع کشور مورد تهاجم عوض کند و سادسا به غرب به ویژه آمریکا ثابت کند که ایران ببری کاغذی با قدرت بازدارندگی شکننده است و صبر و بردباری در برابر آن بیمورد است و درنهایت اینکه شرایطی را شکل دهد که اقدام یا عدم اقدام ایران هردو به یکسان امنیت و بازدارندگی ایران را مخدوش کند.
همه موارد بالا در صورتیکه ایران اقدام عجولانه نظامی مستقیم به خاک اسراییل انجام دهد وحتی اگر این اقدام از داخل ایران به خاک کشور ثالث عربی صورت بگیرد محقق خواهد شد اما راهحل نسبتا بهتر و ناگزیر در شرایط واقعی فعلی ( نه در فهرست آرزوها) کدام است؟
این راهحل باید دو نکته را مدنظر قرار دهد:
۱- راهحل مدنظر، معادله را به رویارویی ایران و آمریکا تبدیل نکند.
۲- توان بازدارندگی ایران( حفاظت از منافع اعم از جان و سرزمین) را برقرار نشان دهد.
برای این مقصود اولا برای خارج کردن پاسخ از محدوده زمانی مدنظر رقیب، باید گفته میشد که پاسخ ایران به اسراییل مرحلهبهمرحله خواهد بود ( زمانی و عملی) و مرحله اول آن در یک اولتیماتوم به شورای امنیت برای محکومیت حمله به کنسولگری شکل میگرفت با این مضمون که در صورت امتناع شورای امنیت از محکومیت اقدام ( نه لزوما عامل)، ایران نیز خروج یکجانبه از NPT را اعلام خواهد کرد زیرا جامعهبینالمللی ناتوانی خود را در عمل به مسئولیتهای خود نشان داده است.
در صورت عملی شدن این اقدام چند مزیت داشت اول آنکه بلافاصله مساله وارد فاز سخت نظامی و قابل پیشبینی و عمل در چارچوب زمین و زمان مدنظر اسراییل نبود. دوم آنکه فشار را بهخاطر تشدید بحران متوجه بیمسئولیتی وتنشزایی اسراییل میکرد. سوم آنکه امکان تحقق این خواسته بود چون این امکان که صرف عمل حمله به کنسولگری محکوم شود وجود داشت ( بدون ذکر عامل آن، چون اسراییل مسئولیتش را برعهده نگرفته است)، چهارم آنکه راه سومی را پیشپای ایران و جامعهجهانی قرار میداد که در آن مطالبه و امتیازی مهم ودیپلماتیک وجود داشت. اگر هم شورای امنیت به اولتیماتوم ایران وقعی نمیگذاشت، ایران هم اولتیماتوم خود را عملی میکرد.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0