به قلم: رضا پزشک (کارشناس سینما)
پایگاه خبری نمانامه: لغت قهرمان در فرهنگ ما معانی زیادی را از گذشته تا به امروز داشته، از مردان جنگاور تا عالمان، وزیران، سیاسیون و مشروطه خواهان تا ورزشکاران و در این دهه اخیر که با ظهور پدیده فضای مجازی قهرمانان سر از گوشی ها و تبلت ها درآورده اند!
در فیلم قهرمان فضای مجازی که از صحنه های ابتدایی فیلم به آن تاکید می شود خود به شکل ضد قهرمانی بسیار قدرتمند به نمایش گذاشته می شود و تا انتهای فیلم به طور متناوب مورد استفاده قرار می گیرد، فضایی که گاها به ظاهر کارکرد مثبتی دارد اما در نهایت قهرمان ساده دل را به زیر می کشد.
قهرمان یا قهرمانان فیلم به هر دری می زنند تا حفظ آبرو کنند که حفظ آبرو یکی از ارکان اصلی قهرمان ماندن در جامعه امروزی است .
در نمایشنامه گالیله نوشته برتولت برشت هنگامی که گالیله برای حفظ جانش از عقاید خود مبنی بر گرد بودن زمین و گردش آن به دور خورشید دست برمیدارد یکی از شاگردان وی به او اعتراض می کند و می گوید: ((بدبخت ملتی که قهرمان ندارد یا قهرمانی مثل تو دارد)) که در جواب گالیله به او میگوید: ((بدبخت ملتی که نیاز به قهرمان دارد)) .
مردمان فیلم مردمانی خاکستری و درمانده هستند، گاهی حقیقت را می گویند و گاهی دروغ، انسانهایی به ناچار مصلحت اندیش که در شادی قهرمانشان با او شریک هستند و در گرفتاریها در پی حفظ آبروی خویش، یکی از تاثیرگذارترین صحنه های فیلم که مسوول زندان سعی در فیلم برداری از تلاش پسر قهرمان در گفتن چند جمله برای روشن شدن ماجرا برای افکار عمومی دارد نشانی از همین رفتار است که ناکام می ماند. مردان قصه در تامین مخارج زندگی ناتوان و زنان که برای کمک به تامین معاش زندگی مشغول هستند، زنانی کاملا مثبت که غرور مردان خود را حفظ می کنند .
رحیم (امیر جدیدی) قهرمان قصه، مردی با صداقت و راستگوست اما ساده دل و خوش باور است که در زندگی بین مردمی که مدام راست مصلحتی و دروغ مصلحتی می گویند به دلایل احساسی و مشکلات مالی و قضاوت اجتماع ناتوان در قهرمان ماندن است، او در زندان درمانده شده در بیرون درمانده تر و گرفتار زندانی بزرگتر می شود . رحیم در بیان افکار و احساسات خود ناتوان است که یادآور کارکتر شهاب حسینی در فیلم جدایی نادر از سیمین می باشد که در حضور قاضی اذعان می کند که او مانند دیگران حرف زدن بلد نیست که باعث گرفتاری و اتهام او می شود .
فیلم درامی رئالیستی که داستان آن در یکی از شهرهای تاریخی ایران رخ می دهد، درامی باورپذیر و ملموس که هم ذات پنداری مخاطب را در پی دارد و مانند اغلب فیلمهای کارگردان با ایجاد علامت سوالهای متفاوت مخاطب را در بیرون از سینما نیز درگیر خود میکند . جناب فرهادی در آثارش بیشتر ذهن مخاطبان را هدف قرار می دهد تا احساس شان را و همین موضوع باعث بحث ها و مناقشات بسیاری در فضای رسانه ای می شود که به نظر نگارنده، نکته مثبتی ست .
در این فیلم نیز به دروغگویی افراد و عواقب آن تاکید زیادی دارد که یکی از مولفه های اصلی کارگردان در دیگر فیلمهایش (فروشنده-درباره الی-جدایی نادر از سیمین) است و همچنین ورود یک غریبه و غیب شدن آن که داستان فیلم و سرنوشت شخصیت ها را تحت تاثیر قرار میدهد .
اگر تکنیک های مختلف سینما را از ابزارهای فرم در سینما بدانیم، فیلمساز استفاده درستی از این ابزار داشته است. فیلمساز با استفاده از لوکیشن که در بافت قدیمی و فرسوده اطراف شهر شیراز قرار دارد و عدم نمایش زندگی مدرن، تصویربرداری دوربین بر روی دست همراه با لرزش و بهره بردن از طیف رنگهای قهوه ای و زرد در تصاویر بیرون از زندان و داخل منزل خواهر رحیم معانی احساسی پیچیده ای را متبادر می کند، فضایی پر از اندوه و احساس تنهایی و انزوا ..
نورپردازی فضای داخل زندان تیره و تاریک و فاقد نور کافی و نماها عموما از پشت میله ها و فنس ها گرفته شده است. در نماهای ابتدایی بیرون از زندان نیز رحیم را از پشت فنس ها و لابه لای میله ها می بینیم و همچنین در نماهای عمومی شهر در محاصره صخره ها، کوهها و تپه ها دیده می شود که گویی راه خروج را بر همگان بسته و زندانی بزرگتر را نمایانگر است.
فیلمنامه نویس که کارگردان فیلم نیز میباشد به طور هوشمندانه شغل رحیم را خطاط ونقاش انتخاب کرده که وی را فردی احساسی با نگاه همیشه مثبت به وقایع و اتفاقات اطراف خود معرفی میکند ، بهرام (محسن طنابنده) باجناق سابق رحیم نیز در یک پاساژ که اکثرا مشاغل هنری دارن فعالیت می کند، بهرام اما رفتار پخته تری از خود نشان میدهد و شناخت بهتری از جامعه دارد .
فیلم قصه ای پرکشش دارد و از ریتم مناسبی نیز برخوردار است و مخاطب را تا به انتهای زمان نسبتا طولانی فیلم نگه می دارد، تدوین فیلم بخصوص در صحنه های درگیری فیلم تنش، استرس و اضطراب را به بیننده بخوبی منتقل می کند، طراحی لباسهای عموما گشاد و رنگ و رو رفته رحیم، مو و ریش پریشان و نامرتب او تا به انتهای فیلم که به زندان باز می گردد و از آن خلاصی میابد، در راستای محتوای فیلم ایجاد شده و نشان از هوشمندی عوامل طراحش دارد .
بازی بازیگران فیلم یکدست و امیر جدیدی بازی درخشانی را در یک نقش متفاوت از نقش های گذشته اش ارائه می دهد و همینطور بازی خوب بازیگر خردسال فیلم .
پایان باز در فیلمهای جناب فرهادی به جریان مدرنیسم در سینما بازمی گردد . اساساً فیلمهایی که پایان باز دارند، فرم روایت داستان در آن به شیوه ای است که که به وسیله ناتمام گذاردن بخشی از داستان و ایجاد ابهام، ذهن مخاطب را در بیرون از سینما به خود مشغول می کند و اثر گذاری دو چندانی دارد.
پایان باز یا پایان بسته برای یک فیلم ویژگی مثبت یا منفی محسوب نمیشود و اصغر فرهادی با توجه به نگاه خود و عدم قضاوتش در مورد شخصیت های داستان به شکلی از پایان بندی در فیلمهایش می رسد و سوالات و ابهاماتی را ایجاد می کند و پاسخی برای آن ارایه نمیدهد و آن را به عهده مخاطبش می گذارد.
فیلمهای فرهادی، رئالیسم های اجتماعی با داستانهای سرراست و قابل فهم برای مخاطب عام و با لایه هایی با مفاهیم عمیق تر برای مخاطب پیگیر و حرفه ای سینماست. فیلم قهرمان به مانند دیگر فیلم های اخیر ساخته شده فیلمساز در ایران دارای لایه های متعدد و پیچیده گی های بسیار است که بحث ها و نظریات متعدد کارشناسی و غیرکارشناسی و حواشی بسیار حول فیلم و کارگردان آن تاییدی بر این نظر است.
به نظر نگارنده فیلمساز خوب کسی است که توانایی بیان افکار و عقاید خود را با اثرش دارد ، چه درست باشد چه غلط ، چه با تفکرات او موافق باشیم چه نباشیم و اصغر فرهادی اینگونه است. در پایان قهرمان قصه انسانهایی است که در مخمصه انسانیت گرفتارند، نه خواستار بیرون آمدن از آنند و نه توان ماندن در آن را دارند.
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0