نمانامه: مهمترین کارکرد مدرسۀ آلیانس کرمانشاه، ارتقای سطح دانش و فرهنگ عمومی کلیمیان شهر بود. انجمن آلیانس کرمانشاه از پیشگامان جنبش آموزش زنان در کرمانشاه بود. این انجمن امکان جابجایی طبقاتی جامعۀ یهودی را از فرودستان شهری به طبقۀ متوسط فراهم کرد.
مقدمه
در اواخر قرن نوزدهم میلادی/ سیزدهم قمری انجمن فرهنگی بینالمللی یهود ، اقدام به ایجاد مدارس به سبک نوین در ایران را آغاز نمود. این تشکیلات در آوریل ۱۸۹۸ م مقارن با ایام سلطنت مظفرالدین شاه موفق شد تا اولین مدرسۀ آلیانس را در تهران افتتاح کند. پس از آن، تلاشهای این انجمن برای توسعۀ این مدارس در سایر شهرهای یهودینشین ایران هم ادامه یافت. مدرسۀ آلیانس کرمانشاه در سال ۱۹۰۴ م/ ۱۲۸۳ ش به مدیریت مسیو سدی افتتاح شد. این مدرسه یکی از مراکز اصلی آموزش جدید و مهم-ترین پایگاه فرهنگی کلیمیان کرمانشاه بود و نقشی مؤثر در ارتقایِ سطح دانش عمومی و پیشرفت مدنی آنان ایفا کرد.
فرضیهی اصلی پژوهش
تأسیس مدرسۀ آلیانس بر مبنای فرهنگ آموزشی فرانسه و با هدف ارتقاء دانش عمومی جامعۀ یهودیان ایران و آشناکردن آنان با حقوق شهروندیشان برای ایفای نقش مؤثر در برنامههای توسعۀ ملی و محلی انجام شد و آموزش زبان و ادبیات فارسی در این نهاد آموزشی موضوعی ثانوی بود.
پیشینهی پژوهش
تاریخ مدارس آلیانس در کرمانشاه چندان مورد توجه پژوهشگران تاریخ و فرهنگ محلی قرار نگرفته است. مفصلترین گزارش تاریخی از تأسیس مدرسۀ آلیانس در کرمانشاه در سالنامۀ معارف کرمانشاه آمده است. در این کتاب عبدالحسین سلطانی رئیس معارف وقت کرمانشاه گزارشی تاریخی از رویدادهای مدرسۀ آلیانس تا سال ۱۳۰۵ شمسی عرضه میکند. ادوارد ژوزف ادیب و مترجم کرمانشاهی روایتی از درون و نگاهی از نزدیک به سیستم آموزشی مدرسه دارد. او از نخستین دانش-آموختههای مدرسۀ آلیانس است که مشاهدات خود را از دوران تحصیل در آلیانس) ۱۲۹۰ ش( تقریر کرده است.
نگاهی به جامعهی یهودیان کرمانشاه در قرن نوزدهم
جامعۀ یهودیان کرمانشاه در قرن نوزدهم، جامعهای بسته و منزوی بود. یهودیان در محلۀ فیضآباد زندگی میکردند؛ جایی که رود آبشوران از آن عبور میکرد. فاضلاب شهر هم داخل این رود ریخته میشد. بوی گند آب و فضولات انباشته شده در حاشیۀ آبشورانْ زندگی ساکنان این محله را دشوار و مشام آنان را بهویژه در فصل تابستان آزرده میکرد. البته این وضعیت ویژۀ یهودیان نبود و طبقات فرودست مسلمان نیز در همسایگی آنان وضعی مشابه داشتند. محلۀ یهودینشین فیضآباد در نزدیکی یکی از پنج دروازۀ شهر قرار داشت. این دروازه بهدلیل سکونت قوم یهود در مجاورت آن به دروازۀ یهودیها معروف بود.
در آغاز قرن نوزدهم میلادی جمعیت یهودیان کرمانشاه به ۱۳۶ خانواده میرسید؛ ولی به چند دلیل از جمله کوچ یهودیان بغداد و اقامت آنان در کرمانشاه جمعیت یهودیان اندکی افزایش یافت. هوگو گروته جغرافیدان و قومشناس آلمانی -که در حدود سال ۱۹۰۶م از جمعیت شهر کرمانشاه بازدید کرده است – در گزارش سفر خود به کرمانشاه مینویسد جمعیت کرمانشاه در این ایام حدود ۷۰ هزار نفر بود و تعداد ۸۰۰ تا ۱۰۰۰ یهودی در آن زندگی میکردند که از این میان ۵۰ نفرشان بازرگانان یهودی بودند که از بغداد به کرمانشاه مهاجرت کرده بودند؛ همچنین ۸۰ کلدانی مسیحی نیز در شهر ساکن بودند تعداد ۳۰۰ خانوار یهودی براساس مشاهدات ژان اوبن سفیر فرانسه در سال ۱۹۰۶ م کرمانشاه مقیم بودند که به حرفههای کوچک یا دورهگردی در اطراف شهر مشغول بودند و مانند بسیاری از پیروان حضرت موسی به لهجۀ سریانی صحبت میکردند. آنها با بغداد رابطۀ تجاری داشتند و ده خانواده از تجار یهودی بغداد در آن کرمانشاه ساکن شده بودند.
براساس گزارش تاریخ یهود ایران در کرمانشاه ۱۴۰۶ خانوار یهود زندگی میکردند.
مدرسه آلیانس کرمانشاه و نقش آن در پیشرفت فرهنگی . . .
آموزش مختص پسران و به زبان عبری به قاعدۀ کلی نظام تربیتی جامعۀ یهودیان ایران بود و هدف آن آشنایی و خواندن تورات و اجرای آیینها و مناسک مذهبی مانند نماز و نیایش بود. این آموزش در ملّخانه یا مکتبخانههایی که در خانۀ خاخامهای یهود و یا کنیسه-ها بود، صورت میگرفت. اندکی از یهودیان از پدران خود حسابداری ایرانی موسوم به سیاق را آموخته بودند و برخی از آنها بهعنوان شاگرد و یا پادو برای تاجران و اطباء کار میکردند و دفاتر حساب آنان را رتق و فتق مینمودند.
تحولات جامعهی یهود کرمانشاه در اواخر قرن نوزدهم
نخستین نشانههای دگرگونی در جامعۀ یهود کرمانشاه اواخر قرن نوزدهم نمایان شد. این تحولات یهودیان را از حالت انزوا و انفعال خارج کرد و مقدمات تأسیس مدرسۀ آلیانس را فراهم کرد. این تحولات را در سه عنوان کلی میتوان بررسی کرد:
۱٫ فعالیت میسیونرهای مسیحی در کرمانشاه؛
۲٫ مهاجرت گروهی از یهودیان بینالنهرین به کرمانشاه؛
۳٫ تشکیل انجمن محلی آلیانس.
متون و برنامهی آموزشی آلیانس
مدارس آلیانس در ایران براساس سیاستهای کلی سازمان آلیانس جهانی شکل گرفته بود. زبان فرانسه زبان علمی آموزشی در این مدارس بود. مدیران آلیانس عمدتا فرانسوی و دیپلمهی دارالمعلمین پاریس بودند. آنان در این مأموریت میکوشیدند تا فرهنگ و نظام تعلیم و تربیت فرانسه را اشاعه دهند. هما ناطق دربارهی برنامهی آموزش مدارس آلیانس مینویسد: شاگردان متنهایی از الکساندر دوما، ویکتور هوگو و ولتر می-خواندند. افزون بر این، کتاب علوم، تاریخ و جغرافیا هم میآموختند. امتحانات پایان سال را به زبان فرانسه می-گذراندند و کارنامهی تحصیلات ابتدایی را پس از شش سال و دیپلم را پس از ۹ سال میگرفتند. در این پروسهی آموزشی انتظار میرفت تا دانشآموختگان آلیانس بتوانند در آزمون و امتحانات زبان فرانسه شامل انشا، ترجمه، دیکته و مکالمه، زبان فارسی شامل انشا، دیکته، و روخوانی، زبان عبری شامل تعلیمات دینی و روخوانی تورات، همچنین حساب، و تاریخ و جغرافیا نمرۀ قبولی بگیرند. بدینمنظور مدیران آلیانس میکوشیدند تا جمعی از یهودیان ایرانی تحصیلکرده و آشنا به زبان فرانسه و ترجیحا دارندۀ تصدیقنامۀ آلیانس را به عنوان آموزگار و دبیر به خدمت گیرند.
برنامهی آموزشی مدرسۀ آلیانس برای دورهی ابتدایی و متوسطه شامل زبان عبری، تعلیمات دینی، زبان و ادبیات فرانسه، فارسی، ریاضیات، علوم طبیعی، فیزیک، و تاریخ و جغرافیا بود.
آموزش زبان فرانسه بهعنوان زبان علمی، و آموزش زبان عبری بهعنوان زبان دین یهود در صدر آموزش قرار داشت. آموزش زبان عبری در مدرسهی آلیانس ویژهی دانشآموزان کلیمی بود. در این ساعت دیگر دانشآموزان آزاد بودند تا در محیط مدرسه به بازی و سرگرمی بپردازند؛ ولی اگر دانشآموزی به فراگیری آن مایل بود و در آن استعدادی نشان میداد، از حضور او ممانعت نمیشد. ادوارد ژوزف دانشآموختهی مدرسهی آلیانس کرمانشاه بوده است. او در گزارش مختصر خود از خاطرات یک روز هنگام درس عبری، تحصیلیاش در مدرسهی آلیانس جزئیاتی جالب را بیان میکند همهی مسلمانها و مسیحیها از اتاق خارج شدند، جز من که در جای خود نشسته بودم. خلیفه یادگار دستور داد که از کلاس بیرون بروم. گفتم که من عبری یاد گرفته و می-توانم تورات بخوانم. گفت بردار و بخون. من هم خواندم و خلیفه یادگار اجازه داد که بمانم.
مهاجرت گروهی از یهودیان بینالنهرین به کرمانشاه
در اوایل قرن نوزدهم جامعهی یهود بغداد مرکزیت داشت و جوامع یهودی همجوار خود را در ایران، عثمانی و هند هدایت میکرد. بغداد نه تنها مرکز تجاری یهودیان بلکه مرکز دینی آنان نیز بود. در آن روزگاران میان یهودیان ایران و عراق روابط تجاری و همکاری در زمینهی مطالعات دینی برقرار بود. در اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم گروهی از یهودیان بغداد بر اثر سیاستهای دولت عثمانی به ویژه سختگیری در دوران والیگری داوود پاشا و نیز نداشتن تمایل به شرکت در خدمات نظامی دولت عثمانی تصمیم به مهاجرت گرفتند.
در آن ایام جوانان یهودی از طرف ترکها برای شرکت در ارتش و حضور در میدان جنگ در فشار بودند. آنان برای فرار از خدمت اجباری راهی ایران شدند.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0