پایگاه خبری نمانامه: دکتر علیقلی اردلان یکی از رجال خوشنام و بدون تعصب بود. در گذشته بارها سفیر و یکبار وزیر امور خارجه شده بود. او طی دهههای چهل و پنجاه ریاست دانشکده علوم ارتباطات اجتماعی را به عهده داشت. بچههای دانشکده را دوست داشت و بچهها نیز او را دوست داشتند چون در سالگرد ۱۶ آذر روز دانشجو، که هر سال،دانشجویان شلوغ می گردند بارها آنها را از دست ماموران نجات داده بود. در آن سالها او رئیس دانشکده بوده من در آن دانشکده رشته های جامعه شناسی و روان شناسی اجتماعی را تدریس می کردم. من و دکتر اردلان در ساعات فراغت با هم گپ می زدیم و درد دل می کردیم. من از سانسور و توقیف و گرفتاری های توفیق برایش می گفتم و او از گرفتاری های زمان سفارت و وزارتش.
🔸به عنوان مثال، یکبار برایم تعریف کرد و گفت وقتی به شاه در کاخ سلطنتی تیراندازی شده بود، من سفیر ایران در آلمان بودم . امروز وزارت امور خارجه به ما دستور میداد این خبر را به کلی تکذیب کنیم! فردا دستور میداد بگویید در کاخ سلطنتی تیراندازی شده ولی بین گاردها تیراندازی شده! پس فردا دستور میداد خبر تیراندازی به شاه را تایید کنید ولی اعلام کنید که اعلیحضرت صحیح و سالم هستند و ما را سنگ روی یخ می گردند – حالا فکر کنید دیگر کدام روزنامه و خبرگزاری : حرف ما را باور میکرد؟
🔸طی این درد دل ها دکتر اردلان از طریق من دقیقا از جریان توقیف و نابودی غیرقانونی توفیق باخبر شده بود. در آخرین ماههای رژیم، وقتی دکتر اردلان وزیر دربار شد یک روز به من تلفن زد و گفت توفیق جان، کاری با تو دارم و میخواستم ببینمت به دیدنش رفتم و وقتی وارد شده به او گفتم: من به دیدن دوستم دکتر علیقلی اردلان آمدهام نه به دیدن وزیر دربار شاهنشاهی. دکتر اردلان بلند شد و مرا بوسید. اضافه کردم. البته اگر این حرف را من در زمان وزیران سابق دربار زده بودم. حداقل مجازانم زندان بود.دکتر اردلان تبسمی کرد و گفت:. اعلیحضرت، اعلیحضرت سابق نیستند اعلیحضرت، برخلاف سابق به کسانی که حقایق را هرچند تلخ برایشان بازگو کنند، احساس نیاز می کنند. اعلیحضرت، الان برخلاف سابق، عین یک شاگرد می نشینند و به حرفهای همه گوش می کنند. علاوه براعلیحضرت و شهبانو مشاوران جدید ایشان نیز معتقدند اکنون به راهنمایی انسان های صدیق، آگاه و شجاعی که عمیقا مردم را بشناسند و نبض اجتماع در دستشان باشد احتیاج است.
سپس دکتر اردلان چند لحظه ای مکث کرد و ادامه داد:. من با اعلیحضرت درباره توقیف توفیق صحبت کردهام و اعلیحضرت به من گفتند توقیف توفیق اشتباه بود
گفتم :دکترجان ما مگر چه کرده بودیم جز این که گزارشگر صدیق افکار عمومی بودیم؟ چیزی که بیش از هر کس شخص شاه به آن نیاز داشت.
🔸دکتر اردلان در ادامه صحبتهایش گفت من به اعلیحضرت عرض کردهام به روزنامهای که دیناری از هیچ دستگاهی نمی گرفته با توقیف و تعطیل غیرقانونی تمام نشریات و تمام موسسه مطبوعاتی و چاپخانه آن چه ضرر هنگفتی زده شده است و چه طور در آن را به زور و بر خلاف قانون مهرو موم شد. اخیرا هم که وزارت بهداری میخواسته ساختمان خالی توفیق را بخرد چون رشوه ندادهاند ازشان نخریدهاند ، حالا توفیق جان، اگر موافقید من وقت بگیرم به اتفاق شرفیاب شویم یا اگر نمیخواهید من خودم با اعلیحضرت صحبت کنم که دستور بدهند وزیر بهداری ساختمان را لااقل بخرند این کمترین کاریست که ممکن است بکنند.
گفتم دکتر جان ما طی نیم قرن، همانطور که گفتی، دیناری از هیچ کسی قبول نکردیم حالا با همه احتیاجی که به فروش آن داریم اگر به قیمت هم بخرند که نخواهند خرید، خواهد گفت شاه بهشان رشوه داد؟
از تمام حسن ظن و محبت دکتر اردلان تشکر و خداحافظی کردم و این آخرین دیدارمان بود.
✔️منبع: توفیق چگونه توفیق شد/عباس توفیق/ نشر نو
سالگرد درگذشت حسن توفیق کاریکاتوریست و مدیر مسوول مجله طنز توفیق
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0