به قلم: پروفسور سید حسن امین
نمانامه: دوست و همکار دانشگاهی من در انگلستان، پروفسور هاله افشار استاد علوم سیاسی و مطالعات زنان در دانشگاه یورک و تنها عضو مادامالعمر زن ایرانی مجلس لردان انگلستان هم که فقط چهار سال از من بزرگتر بود، در روزهای اخیر، در ۷۷ سالگی در انگلیس از دنیا رفت.
دکتر هاله افشار را خوب می شناختم. فرزند استاد فقید ما دکتر حسن افشار (استاد دانشکده حقوق دانشگاه تهران) بود. پدرش به ما حقوق تطبیقی تدریس می کرد. او البته در برابر استادان درجه اول آن دانشکده مانند دکتر سیدحسن امامی ( امام جمعه محمدرضا شاه)، دکتر احمد متین دفتری ( نخست وزیر رضا شاه و داماد دکتر مصدق)، دکتر محمدعلی هدایتی ( وزیر دادگستری)، دکتر هادی هدایتی ( وزیر آموزش و پرورش)، دکتر عبدالحسین علی آبادی ( دادستان کل )، دکتر محمدحسین علی آبادی ( معاون نخستوزیر در عهد مصدق و شاعر)، دکتر محمد باهری ( وزیر دادگستری و معاون وزارت دربار) و البته استادان مجتهد ما آقا میرزا محمود شهابی، آقا محمد سنگلجی و سید محمد مشکات، چندان جلوه و نمودی چه از جهت منزلت و شان و چه از جهت علم ودانش، نداشت.
نام خانوادگی این پدر و دختر قبلاً توتونچی بود و بعد مانند بسیاری دیگر از هموطنان که برملا شدن سوابق خانوادگی شان را دوست نداشتند، نام خانوادگی خود را از توتونچی به افشار عوض کرده بودند.
باری، دکتر حسن افشار از جهت طبقاتی، ریشه بازاری داشت و دو سه بار ازدواج کرده بود. اول با دختر حاج رحیم آقا اتحادیه از بازرگانان ثروتمند ازدواج کرده بود و بعد با دختر جمشید خبیر از دیوانیان و درباریان متنفذ. هاله افشار از این ازدواج دوم بود.
من که در ۱۳۴۵ وارد دانشکده شدم، دکتر حسن افشار رئیس دانشکده بود، ولی به فاصله ای اندک، دکتر محمدعلی هدایتی وزیر دادگستری که تازه از وزارت افتاده بود، رییس دانشکده شد.
هاله افشار در ایران خوب درس نخواند. در ۱۴ سالگی با اصرار خودش برای اتمام تحصیلات متوسطه از ایران به انگلستان رفت، او تابستانها به ایران بازمی گشت. پس از اتمام تحصیلات متوسطه بدون آن که در انگلستان به دانشگاه راه یابد، به ایران آمد و مدتی در وزارت تعاون به مناسبت این که پدرش در دولت علم چندی معاون وزارت کار شده بود، مشغول به کار شد و سپس به انگلستان بازگشت و چندی بعد در سفری دوباره به تهران به همکاری با نشریات انگلیسی زبان چاپ پایتخت پرداخت.
در نهایت، از دانشگاه یورک لیسانس علوم اجتماعی گرفت و به عنوان پژوهشگر در مطالعات زنان استخدام شد. او سرانجام دیرهنگام از دانشگاه کمبریج دکتری گرفت و دانشیار دانشگاه یورک شد.
در سال ۲۰۰۵، به دلیل خدمت های اجتماعی و پژوهشی، مدال افتخار بریتانیای کبیر را برای «خدمت به تساوی شهروندان» دریافت کرد. افشار بنیانگذار و رئیس شبکه زنان مسلمان است. وی برخی نوشتههای خود را با نام مستعار هما امید به چاپ رسانیده است.
هاله افشار به سال ۲۰۰۷ به عنوان بارونس افشار (زاده ۲۱ مهٔ ۱۹۴۴ – درگذشته ۱۲ مهٔ ۲۰۲۲) به عضویت مجلس لردان منصوب شد، بدون آن که عضو حزب معینی باشد. وی همچنین عضو آکادمی علوم اجتماعی بریتانیا شد.
هاله افشار و خود من در کنار چند نفر دیگر از سال ۱۳۷۸ به بعد نامزد عضویت در مجلس لردان بودیم. نفرات دیگر دکتر ابوالخیر زکی بداوی از مصر (مدیر مرکز اسلامی لندن و استاد افتخاری حقوق اسلامی در دانشگاه گلاسگو کلدونین) و دیوید صورتگر ( پسر دکتر لطفعلی صورتگر استاد ادبیات انگلیسی) بودند. دکتر بداوی و من هر دو همسران مان انگلیسی بودند و دیوید صورتگر حتی مادرش انگلیسی بود. شوهر هاله افشار، اهل زلاند نو بود. من به دلایل تعلقات ملی و خانوادگی و حرمت پدرم با انتصاب خودم به این سمت اظهار تمایل نکردم، در حالی که جان اسمیت John Smith رهبر حزب کارگر بریتانیا که فارغ التحصیل دانشگاه گلاسگو و وکیل دادگاه های عالی در ادینبورا بود و نیز Roy Jenkins رهبر حزب لیبرال دموکرات که نماینده حوزه انتخابیه محله محل سکونت من معروف به Hillhead گلاسگو بود، هر دو با من دوست بودند. جان اسمیت به دعوت من که نماینده اسکاتلند و عضو هیئت مدیره World Development Movement بودم، به دانشگاه گلاسگو کلدونین آمد و در همایش ما در باره توسعه جهانی سخنرانی کرد و وعده داد که اگر حزب کارگر بر سر کار آید، میزان کمک دولت انگلیس به کشورهای فقیر را افزایش خواهد داد. او نماند و سکته کرد اما همسرش به مجلس لردان منصوب شد تونی بلر رهبر بعدی حزب که بئس البدل او و نخست وزیر انگلیس و مسوول حمله به عراق بود، اهل ادینبورا و مع الواسطه در حوزه دوستان مشترک من در دانشکده وکلای ادینبورا بود و فرد دوم حزب و نخستوزیر بعدی هم سابقه تدریس در دانشگاه گلاسگو کلدونین داشت. روی جنکینز هم با همسرش به خانه من می آمد و من و همسرم به افتخار او مهمانی می دادیم و برایش رای می گرفتیم. بعد ازابن که او برای مجلس عوام رای نیاورد، به مجلس لردان رفت ولی باز هم خود او با من در تماس بود و هم رهبر بعدی حزب چارلز کندی فارغالتحصیل دانشگاه گلاسگو به خانه من به مهمانی می آمد. در این شرایط اگر من قصد لابی کردن برای این سمت را می داشتم، پشتیبانی آنان بسیار کارساز بود. ولی نخواستم و دنبال نکردم.
من در بخش پنجم کتاب زندگی نامه ام از انتشارات گیوا ماجرای این کاندیداتوری و شرح حال نامزدان مسلمان مجلس اعیان و چگونگی انتخاب هاله افشار را به این سمت نوشته ام.
هاله افشار حقوق نخوانده بود و به خلاف من که پروانه وکالت با حق حضور در مجلس لردان در مرحله دیوان تمیز را داشتم، در بعضی پرونده های دادگاه های انگلیس مربوط به زنان به عنوان کارشناس اجتماعی در محدوده شهر یورک اظهار نظر می کرد.
پروفسور بارونس افشار دو کتاب منفرد تالیف کرده است و ۱۳ کتاب دیگر را مشترکاً به تحریر در آورده یعنی مقاله ای در هر یک نوشته بود. در مجلات متعدد هم عضو هیئت تحریریه بود. روح عزیز او و پدر بزرگوارش که بر من حق استادی داشت، شاد باد.. کس نمی داند. چه بد می شد اگر من به تصادف روزگار بهجای آنکه با افتخار سراینده شاهنامه امین باشم، لرد امین شده بودم و مرده بودم و شرمنده پدر و پدربزرگ به سرای دیگر رهسپار می شدم.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0