پایگاه خبری نمانامه: رقصیدن نهنگها در مینیبوس، نوشته پروانه سراوانی، روایتگر زندگی زنانی است که پس از سالها به بهانه دیدن یکدیگر راهی سفری می شوند تا به زعم خودشان از روزمرگی رها شوند.
پروانه سراوانی در روایت این داستان مانند دو داستان قبلی اش مشکلات زنانی را بررسی می کند که خاطرات تلخی از دوران کودکی شان دارند.عنصر مشترک میان زنان تحصیل در دوران جنگ تحمیلی است, جنگ همان قاتلی است که قربانیانش را تا نسل ها رها نخواهد کرد .
” برای تنهایی های پدرم, برای رنج های مادرم, و به هم نسلانم, که جنگ کودکی شان را خورد, نوجوانی شان را ترساند, جوانی شان گم شد… و در میانسالی نهنگ شدند.” مقدمه کتابکتاب رقصیدن نهنگها در مینیبوس کاراکترهای متفاوتی دارد که هر کدام داستان تلخ زندگی خودشان را دارند.
یأس، سرخوردگی، ناکامی، ترس و امید و آرزوی زنانی که در واپسین سالهای جوانی هستند , دستمایه قرار داده است و برشی از حال و گذشته هر کدام از آنها روایت می کند تا خواننده متکی بر اطلاعات مکتوب شده , آینده این زنان را متصور شود.
زنان و مشکلات آنها در سالهای اخیر درون مایه داستانهای بسیاری شده است. همین بررسی مشکلات برای تلخ شدن روایت کفایت می کند و عنصر جنگ رنجی مضاعف است.
کتاب رقصیدن نهنگها در مینیبوس داستانک هایی به هم پیوسته است که مانند دو کار قبلی پروانه سراوانی زنانی را که زندگی زناشویی تلخی دارند زیر ذره بین قرار می دهد.
کاراکترهای زن این داستان هر کدام بار سنگینی را بر دوش می کشند که آنها را از ادامه زندگی نا امید کرده است.
مردان در داستانهای پروانه سروانی نقش کمرنگی دارند, اما همین نقش کمرنگ هم صرفا متعلق به مردانی که نقش خودشان را به طور صحیح ایفا نمی کنند. برای هر کدام از این مردان می توان برچسبی منفی پیدا کرد و علت سرخوردگی زنان را در این برچسب ها جست.
آیا مردان در کتاب رقصیدن نهنگها در مینیبوس مانند نهنگ های نر عمل می کنند؟
گویا همین طور است. مردان در این کتاب مثل نهنگ های نر دلیلشان برای محافظت از ماده ها زایش و پرورش بچه نهنگ هایی است که جایشان را در دریای متلاطم بگیرند و نسل را ادامه دهد و نه بیشتر.
اما این دیدگاه به مردان نیمه مدرن در جامعه کنونی شاید تا حدی بی انصافی به نظر برسد که می توان آن را به حساب ویژگی و نوع داستان نویسی پروانه سراوانی گذاشت.
داستان رقصیدن نهنگها در مینیبوس در عین آنکه کم حجم است ولی خرده روایت هایی دارد که به تنهایی داستانی در دل خود دارند که رنج روی رنج می گذارد.
“همیشه فکر می کردم هر کسی سهمیه ای مشخص از رنج و درد و اندوه دارد و با گرفتن جیره اش, اسمش از لیست انواع دیگر مصائب خط می خورد. مطمئن بودم که مرگ برای هر خانواده ای یکبار اتفاق می افتد و این حادثه آن قدر سنگین و کمرشکن است که خدا دیگر انصاف نمی بیند مصیبت دیگری را به خانواده تحمیل کند. انگار که هر خانواده ای چوب خطش پر شده باشد و مثلا بهش بگویند ” تو جوان دیده ای, بنابراین از غصه اجاره نشینی خلاصی” یا مثلا ” تصادف و ضربه مغزی از سرنوشت تو پاک شده, چون تو با درد نازایی به دنیا آمده ای.” صفحه ۹۸
نهنگ های کتاب رقصیدن نهنگها در مینیبوس در مسیر رفتن به ساحل برای خودکشی دست جمعی با همدلی کردن تصمیم های متفاوتی می گیرند.
چهل سالگی سنی است که به بلوغ و کمال تعبیر می شود, انتظار می رود با رسیدن به سن انسان به آنچه در سالهای پیشین زندگی می خواسته رسیده باشد و تکامل ظاهری و باطنی می بایست در صدر این دستاوردها باشد.
اما در کتاب رقصیدن نهنگها در مینیبوس چهل سالگی آغاز سرگشتگی و فروپاشی کاراکترهاست و وقتی به گذشته این زنان نگاه می کنیم ردپای اقدامات نادرست مردان را می بینیم.
کتاب رقصیدن نهنگها در مینیبوس به قلم پروانه سراوانی در گروه انتشاراتی ققنوس به چاپ رسیده است و در تابستان ۱۴۰۰ راهی بازار کتاب شده است.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0