به قلم: غزل قربان پور
کتاب آدم زنده شرایط سیاسی و اجتماعی حکومتی فاسد را به تصویر میکشد که بنا بر اطلاعاتی که نویسنده در کتاب میدهد مربوط به بغداد است.
اما در نامه ای که احمد محمود به ابراهیم گلستان پس از چاپ کتاب آدم زنده مینویسد, میخوانیم :
«… در این فاصله یک کتاب ۲۰۰صفحهای از من منتشر شد با نام «آدم زنده» که روی جلدش آمده است نوشته:
ممدوحبنعاطل ابونزّال و مترجم: احمد محمود که اگر فرصت کنید و بخوانید حتی نخوانید (همراه این نامه برایتان پست میکنم) خودتان دستگیرتان میشود قضیه از چه قرار است و این هم مشروط است به اینکه از خیبر پست سالم بگذرد و به دستتان برسد.»
” محمود با این کار خود، بهطرز دردآوری سانسور کتاب در ایران را به تمسخر گرفته است.
«خودم نوشتم… کتاب را به اسمیعربی معرفی کردیم. انگار که حوادثش در بغداد میگذرد و ربطی به ما ندارد.
راحت و آسوده چاپ شد.» “
حنطوش مردی است که برای رهایی از وضعیت اقتصادی نابه سامان و تنگدستی اش دست به نوشتن نامه ای میزند که مفسدان اقتصادی را به بالاترین مقام دولتی – رفیق الرئیس – معرفی میکند.
رفیق الرئیس شخصیتی است که در ابتدای داستان در مورد او میخوانیم
” قول داده بود در مدت بیست و چهار ساعت و چهار دقیقه و دو ثانیه بیکاری و فقر را ریشه کن فرماید.
قول داده بود اما به یک ” اما ” و اماش هم این بود که اگر محتکرین, مال پرستان , سود جویان, دلالان, خرابکاران و کارمندان فاسد بگذارند…”
بنا براین حنطوش که تحصیل کرده و بیکار است و از جامعه اش انتظار احترام و تکریم دارد برای نجات وضعیت خود و به خیال خود نجات جامعه از فساد و فقر, نامه ای مینویسد.
اتفاقاتی که پس از نگارش نامه برای حنطوش میافتد, درست همان چیزهایی است که خواننده انتظار آن را دارد.
احمد محمود برای تلطیف فضای داستان آن را در فضایی طنز روایت میکند,
اگرچه این طنز چنان تلخ و گزنده میشود که حتی تلخی آن در بستری از کلمات و استعارات توامان عربی و فارسی هم بیش از هر چیز به چشم میآید.
عدم اعتماد به نزدیکان, تنگ نظری, بدخواهی برای یکدیگر, ریاکاری و صفات این چنینی پیامد جوامعی است که در آن سیستم حکومتی نا سالم و متعاقب آن فقر حاکم است.
قانون گریزی اکثریت جامعه و قساوت اقلیت دارای قدرت در سرتاسر داستان به چشم میخورد و اگرچه ممکن است خواننده فارسی زبان از اصطلاحات عربی موجود در داستان سر در نیاورد یا داستان بین سبکهای رئالیسم, رئالیسم جادویی و رئالیسم فانتزی سرگردان باشد، ولی به آسانی با جو ناشی از حکومت فاشیستی همذات پنداری میکند
نقطه اوج داستان روابط حنطوش و همسرش ادیبه پس از زندانی شدن عجیب حنطوش است.
ادیبه نماد تمام زنان خاورمیانه است از سوی جامعه زنان مورد حسادت قرار گرفته است و تکیه گاهی بجز همسرش ندارد.
عدم حضور حنطوش چنان عرصه را به ادیبه تنگ میکند که ادیبه دست از جنگیدن برای نجات خود بر میدارد و تسلیم نیروهای رفیق الرئیس میشود.
شاید دلیل نامگذاری کتاب به نام ” آدم زنده ” این است که شخصیت اصلی داستان هرگاه خواسته یا ناخواسته آسیب جسمیبه کسی وارد میکند – ولو از او آزار دیده باشد – همان درد جسمیرا خودش حس میکند.
که مطابق شعر معروف سعدی در کتاب گلستان
بنی آدم اعضای یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
و این امر با توجه به شخصیت نوع دوست و دغدغه مند احمد محمود ابدا دور از ذهن نیست. چرا که خود احمد محمود در آذر ماه ۱۳۷۴ مینویسد:
” درد نسلم بر دوشم نشسته و درد تمام تاریخ
گیاه خواب زرد میبیند
در پاییز
مورچه خواب انبار خوشههای طلایی گندم
خرس خواب زمستانی و من
خواب نان گندم زرد طلایی
در زمستان این مرز پرگهر”
داستان بلند آدم زنده نوشته احمد اعطا ملقب به احمد محمود سال ۱۳۷۶ در انتشارات معین به چاپ رسید.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0