دشمنان افرادی را تگرگ گونه می پرورانند. پس از آن که بهترین ها را از میان برداشتند و بی گناهان را نابود کردند آن گاه به هدف پلید خود رسیدند، همان دست پرورده ها را به حال خود رها می کنند تا خود به خود به سان گلوله های تگرگ که شکوفه های نو رس را تخریب و نابود می کنند در زمانی بسیار کوتاه ذوب و نابود شوند.
به این معنی دست پرورده ها که عمری کورکورانه در انجام دستورات هدفمندانه دشمن ستمگر برای ویرانی دست به کار شده بودند روزی به سان مهره ای بی مصرف رها می شوند و اینان همان گونه که مردم از بارش تگرگ گریزانند از همین قماش به نفرت می گریزند. در چنین زمانی است که این سرخوردگان از خود و خودی بیگانه می شوند و در کوتاهرین زمان همچون دانه های تگرگ که ویرانی به بار می آورند و ذوب می شوند شاهد نابودی و ذوب شدن خودشان می شوند.
این شرح و نام گذاری ویژه رمان تاریخی حماسی تگرگ در ژانر اجتماعی بر مبنای شناخت و اکتشاف خط سیر رگه نفت از فارس در ایران تا خانقین عراق و انتشار آگاهی رسانی آن به جهانیان از سوی ژان ماری دمرگان معدن شناس فرانسوی که به دعوت ناصرالدین شاه قاجار به ایران آمده بود سبب شد غارت گران جهان از همان سال یعنی ۱۲۶۸ شمسی به سرزمین ایران هجوم بیاورند و تا پانزده سال از راه آب های جنوب کشور به منطقه غرب ایران به کشتار بهترین های ما دست بزنند.
مهاجمان و غارتگران انگلیسی و عاملان شان، قزاق های تزار روس، عثمانی های شکست خورده و منزوی شده در آن روزگار و امپراطوری آلمان . اینان پنداشتند ملت ایران با آن همه تهی دستی و نارسایی های همه جانبه همانند سلاطین قاجار و دولت و عناصر چاپلوس و وطن فروش درباری هستند. غافل از اینکه ملت به ویژه عشایر با همه نارسایی های زندگی در برابر تهاجم به کشور با پایداری و تمام غیرت به مبارزه برخواستند.
غیرت مندانی از جنوب همچون رئیس علی دلواری و یارانش و درغرب کشور که منجر به نابودی کامل و همه نفوس تینه مو ( نفت شهر کنونی) شده ای و چه دریغا و چه دردناک است که در هیچ جای تاریخ این فاجعه و نسل کشی ثبت نشد.
پانزده سال از این نسل کشی با میل و رغبت سلسه قاجار به هواخواهی انگلیسی ها و روس ها در این دو نقطه حساس و سرنوشت ساز ( جنوب و غرب کشور برای ایجاد و احداث چاه نفت ) گذشت. این پانزده سال غارت و کشتار برای مهاجمان متجاوز بی نتیجه و برای ملت و عشایر ایجاد فقر و دردی به مراتب بیشتر و فاجعه آمیز تر از زندگی گذشته اشان شکل گرفت، آنان که با از دست دادن جوانانی که از سر غیرت و دفاع، جان شیرین خود را فدای پایداری کردند هیچ کس ننگاشت که این هم از سر ویژگی عدم غیرت شاهان ستمگر قاجار و عناصر وطن فروش و بر پا کنندگان حرم سرای قجری و چاپلوسان خوش خدمت به اجانب متجاوز به کشور بود.
این جا مشروطه و مشروطه خواهی الم می شود، متجاوزان و دست نشاندگان امید بسته بودند که به میان مشروطه خواهان عاملان خود را نفوذ بدهند تا شاید بشود و بتوانند گام به گام به اهداف پلید غارت گرایانه خود برای تصرف و تصاحب ذخایر نفت پیش بروند.
عناصر تگرگ گونه و تگرگ صفت که کورکورانه تن به اجرای دستورات دشمن داده بودند تا در این راه به مال و مقامی دست بیابند سرسختانه کمر به نابودی ملت شریف نجیب و غیرتمند ایران بستند که در راس آنان محمد علی شاه قاجار و عاملان درباری اش سالار الدوله برادر او که انگلیسی ها به دور از چشم محمد علی شاه وعده سلطنت را به او داده بودند مشروط بر اینکه در غرب کشور تا می توانند اقدام به ویرانی و کشتارهای بی رویه بکند، فرمانفرما حاکم کرمانشاه می شود.
او در پیروی بی چون و چرا به خواست و اهداف انگلیسی ها و به بهانه سرکوبی ایادی، ایجاد ویرانی و کشتار ( همان سالار الدوله ) به ادامه ایجاد همان آشوب بپردازد و در مقابل در جدایی فارس از ایران به او وعده پادشاهی اش را می دهند.
رضا ماکسیم ( رضا شاه ) با درجه وکیل باشی ( گروهبان) که در آغاز دست پرورده چلیپانلو کشنده انقلابیون مشروطه خواه در آذربایجان می شود و از خود به اصطلاح لیاقت نشان می دهد اکنون شاگرد و دست پروده فرمانفرما در غرب کشور می شود و به دنبال همان کشتارها و این بار در منطقه همدان، کردستان، کرمانشاه، و لرستان با همان مسلسل معروف ماکسیم که از همان آغاز به آن شهرت یافت در عشق به رگبار بستن ملت سر از پا نشناخته در خدمت فرمانفرما و در خط و اهداف انگلیسی ها انگشت از ماشه مسلسل ماکسیم بر نمی دارد.
امیر احمدی از لشکر سواره نظام و از عناصر بی رحم تر از رضا ماکسیم که بعدها به قصاب لرستان و از کشندگان زنان و کودکان شناخته می شود و بسیاری دیگر که در این شرح نمی گنجد و در متن رمان به تفسیر و در برخی صفحات در پاورقی برای خوانندگان گفته و نوشته شده است.
عناصر مثبت رخدادهای آن سال ها در رمان حماسی تگرگ معرفی و به شرح مبارزات آنها که چگونه با مکر و حیله های ناجوانمردانه یا در جنگ رو در رو و یا با طرحی از پیش تعیین شده آنان ترور و از صحنه مبارزه با سیاست انگلیسی ها حذف می شوند عبارتند از رئیس علی دلواری در جنوب، عبدالباقی خان چهاردولی، یار محمد خان کرمانشاهی در غرب کشور و دلاوران گمنامی که در قصه مبارزات شان دست در دست زنان دلاوری که از هر جهت حافظ ناموس و وطن بودند برای رهایی از چنگال ستم ناخواسته تر از همه دوران تاریخ در این مقطع زمانی به ملت تحمیل شده بود به مبارزه تا پای جان دست زده اند، به خوانندگان معرفی شده اند.
در این میان سنگین ترین گلوله ی تگرگ پدیدار شده ی دست انگلیسی ها همان رضا ماکسیم یعنی رضا شاه است که برای حکومت به ملت ایران و بیش تر به هدف غارت ثروت مملکت تحمیل می شود، اما دیری نمی گذرد که این دست نشانده با حرارت آه و درد ملت ستم دیده ذوب می شود و تاریخ ذوب و جاری شدن آب مشمئز کننده اش را به جهانیان نشان می دهد و در دم او را با فرقون ارباب اش به جزیره موریس حمل می کنند، اما این بار برای غارت بیش تر ذخایر کسی را جایگزین اش می کنند که انتشار بوی مشمئز کننده اش بیش از گذشته مشام ملتی خسته، درمانده و گرسنه تر از همه ی دوران را می آزارد.
رمان تگرگ قصه ای همچنان سر دراز به همراه دارد اما دیده شد و گفته نشد که از ورود ژان ماری دمرگان معدن شناس فرانسوی تا شهریور ۱۳۲۰ به مدت پنجاه و دو سال در ایران فقط کشتند و همه خشکسالی ها و نارسایی های همه جانبه ای که به مرگ و نابودی ملت منتهی شد و به عمد پدیدار کردند طرحی بود برای همان غارت نفت که دیدیم در پیش روی چشمان حسرت بار ملت انجام گرفت.
اگر چه ساخت و بنا و بنیادهایی با هر نوع پیشرفتی عوام فریبانه ای بود برای پوشش و کتمان همان غارت ها که از بنیان و بدو کشتارها در اهداف و برنامه غارت گران بود، شکل گرفت.
محمود رضاخانی کرمانشاهی فروردین ۱۳۹۶
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0