یادداشتی از مهدی ایوبی
پایگاه خبری نمانامه: سینما شهر قصه سینماست! خودِ خودِ سینما! با همهی جذابیتهایش! خندهها و گریههایش! قصه قصهی این است که هنر بر حکومت است و نه در حکومت! هنرمند بر سیاست است و نه در سیاست! دولتها میآیند و میروند! پرچم حکومتها یکی پس از دیگری برافراشته میشود و به زیر کشیده میشود و آنچه که میماند، هنر است که ققنوسوار از خاکستر سر بر میآورد و اگر چه خسته، اگر چه کمجان! اما ادامه میدهد مسیر دگرگونی احوال انسان را!
.
در سینما شهر قصه همه چیز به اندازه است! همه با هم رفیقند! فیلمهای فردین و ظهوری قرنطینه نشدهاند! فروزان همچنان زیباست و حاتمی و تقوایی پز سینمایشان را به قادری و بیگ ایمانوردی نمیدهند! سینما، سینماست! چه قیصر باشد و گوزنها، چه فردین باشد و گنج قارون! هنر آمده که فاتح دلها باشد! این که چگونه فتح میکند که مهم نیست و چه خوب که فیلم تازهی علی محمدی اینقدر ادای دین درستی کرده به آنچه در نیم قرن اخیر هفتمین هنر سرزمینمان گذشته!
حامد کمیلی پس از مدتها دوباره درخشیده و بابک کریمی باز هم خاطرنشان میکند که “پسر کو ندارد نشان از پدر”! سیاوش مفیدی، علی اوجی، فرخ نعمتی و آناهیتا درگاهی به اندازه بودهاند و بازیهایشان درآمده! . فیلمساز دغدغهی سالیانش را بر دوش یک روایت ساده و خطیِ عاشقانه گذاشته و خوب هم نتیجه گرفته! فیلم خیلی بیشتر از کمدیهای بیرمق این سالها خنده از مخاطب حاضر در سالن میگیرد و بی پز روشنفکری، روشنگر است! فقط ای کاش موتور فیلم زودتر روشن میشد و پانزده دقیقهی اول ماجرا مثل باقی قصه یقهگیر و جذاب بود! . در پایان نکتهی مهم این که سینما شهر قصه را حتمن در جشنواره ببینید! این فیلم سلامت به اکران نمیرسد! و صد البته که امیدوارم پیشبینیام درست از آب درنیاید!
.
مهدی ایوبی
بهمن ماه هزار و سیصد و نود و هشت
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0