پایگاه خبری نمانامه: فیلم سینمایی «بعد از تو» که این روزها در پلتفرمهای نمایش آنلاین در حال پخش است، روایت انسانهایی است که همواره سودای زندگی لاکچری در سر دارند و در این مسیر تا نابودی و مرگ هم میروند.
فیلم سینمایی بعد از تو یا یک شب در تهران (به انگلیسی: One Night In Tehran) فیلمی به کارگردانی و نویسندگی فرهاد نجفی و محصول سال ۱۳۹۸ است.
بعد از تو شروع خوبی دارد؛ زن اسرارآمیز و زیبایی که در شب تولدش از مهمانیای که برایش گرفته شده بیرون میزند و سوار یک تاکسیتلفنی میشود؛ کمی بعدتر پیاده میشود و تمام هدیههای تولد را در سطل آشغال خیابان میریزد و به مقصد جردن حرکت میکند.
ماشینی که سوارش شده البته یک تاکسی معمولی نیست و راننده که کنجکاو به نظر میرسد مدام سؤالاتی میپرسد و زن با جوابهایش غافلگیرش میکند.
شوک اول فیلم درست زمانی است که زن پس از مدتی کوتاه به راننده پیشنهاد میدهد که در ازای همراهی یک شب با او ۱۰۰ میلیون تومان پول خواهد پرداخت.
از همینجاست که کنجکاوی مخاطب برای فهمیدن داستان زندگی زن و همراهی راننده معنادار میشود و فیلم موفق میشود تا بیننده را همراه خود نگه دارد.
یکی از نکات جالب فیلم بعد از تو این است که حرف، صحنه اضافی یا موسیقی بارشده بر قصه ندارد و کوتاه و مختصر با همراهی فلش بکهای خلاصه مخاطب را به گذشته میبرد و در جریان داستانهای رخداده، قرار میدهد.
نکته مثبت دیگر این فیلم این است که فیلمی آپارتمانی نیست و بهرغم روایت عمده داستان درون یک ماشین آنهم در ساعات نیمهشب از تعریف داستان خود موفق بیرون میآید.
البته گرههایی هم در فیلمنامه وجود دارد که نمیتوان از آن گذشت؛ مانند اینکه امیرعلی (با بازی محمدمهدی حسینی) از کجا در قالب یک راننده تاکسیتلفنی بر سر راه لیلا (با بازی مینا وحید) سبز و با او همراه میشود؛ یا اینکه فرهاد بیدست و پایی که دائم تمام زندگیاش را قمار کرده و درجا زده است چطور درزمانی کوتاه به ثروت خیرهکننده دستیافته؟
نکته اصلی فیلم البته بحثی است که امروز بهشدت و با توجه به شرایط اجتماعی حاضر که گویی اختلاف طبقاتی بسیار عمیقتر از گذشته شده، جای حرف و سخن دارد.
آدمهایی در دو سر طیف که یکسر آنقدر همهچیز دارد که زندگیاش تماماً به عیاشی و خوشگذرانی میگذرد و طیف دیگری که دائماً در حسرت این سبک زندگی تقلا میکند تا به آنچه عامل خوشبختی میپندارد دست یابد.
لیلا البته نماینده طیفی که هیچچیز ندارد نیست اما بهشدت سودای بهترین بودن و بهترین داشتن را دارد و در این مسیر تابدانجا پیش میرود که زندگی مشترکش را که شاید برای بسیاری یک زندگی خوب تلقی میشود صرفاً به بهانه خواستههای فوقالعادهای که در سر دارد، ترک میکند.
یکی از نکات قابلتحسین در مورد فیلم بعد از تو این است که بیانیه صادر نمیکند، قضاوت و ارزشگذاری نمیکند و تلاش میکند تا بدون زاویه داشتن تباهی انسانها را در راهی که در پیشگرفتهاند به تصویر بکشد.
در این قصه «فرهاد» (با بازی تیرداد کیایی) همانقدر تباهشده و از چیزی که بوده فاصله گرفته است که لیلا؛ و مخاطب همانقدر میتواند از لیلا به خاطر تصمیمهایش متنفر باشد که از فرهاد به دلیل آن چیزی که به آن بدل شده است.
در حقیقت در اینجا قدرت داستان در این است که یکی را ظالم و دیگری را مظلوم به تصویر نمیکشد بلکه بهای انتخابهای انسانها را به رویشان میآورد؛ انتخابهایی که حتی لیلا که دائماً از تقدیر صحبت میکند و قدرت انتخاب را نهی میکند درجایی از قصه مجبور میشود اعتراف کند که انتخاب کرده و آن دیالوگ بهیادماندنی را بگوید: تجربههای من ارزون ترین چیزهایی بودن که خیلی گرون به دست آوردمشون.
درنهایت برخلاف فیلمهایی که به دیدن آن عادت کردهایم که خوب شروع میشوند و حتی خوب پیش میروند اما با یک پایانبندی نامناسب هرچه رشتهاند را پنبه میکنند، بعد از تو همانقدر که خوب شروع میکند خوب هم تمام میکند و نشان میدهد که برای یک فیلم جذاب نه نیازی به بازیگران سوپراستار هست و نه نیازی به هزینههای هنگفت طراحی صحنه و لباس و …
فیلمی که با بازیگران نهچندان مشهور اگرچه قصه تکراری چاه بیپایان طمع را پیش میکشد اما آنقدر در روایت خود خلاق و جذاب عمل میکند که بیننده را تا ته قصه با خود همراه میسازد.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0