پایگاه خبری نمانامه: مجموعه داستان تاولهای دیوار نوشتهی مرجان جامی بیستونه داستان کوتاه دارد و ناگفته پیداست که مجموعهی پرتعدادی است. آنچه نویسندهی داستان کوتاه هنگام مجموع کردن آثارش لازم است مورد توجه قرار دهد همراه کردن وسواس با انتخاب داستانهاست. خاصه اگر نویسنده نوقلم باشد. تهیهی “مجموعه” از تعدادی داستان به کنار هم قرار دادن آنها خلاصه نمیشود شاید یک نویسندهی معروف و باتجربه ملاحظات خاصی نداشته باشد اما داستاننویس نوقلم در گامهای آغازین بهتر و درستتر است با انتخابی دقیق مجموعهای هماهنگ از قویترین نوشتههایش را در مجموعه قرار دهد ولو حجم اندکی بگیرد.
داستانهای مجموعهی تاولهای دیوار به سبک و سیاقهای مختلف ، با موضوعات گوناگون و فضاهای متفاوت نوشته شدهاند. ازرئالیسم تا رئالیسم جادویی و اکسپرسیونیسم و فضاهای واقعی و وهمی و شخصیتهای رئال تا سورئال در مجموعه حضور دارند. این تنوع به خودیخود بد نیست و چه بسا که وسعت تخیل نویسنده را نشان میدهد.
پایهی بخشی از داستانها که سبکی فراواقعی دارند مثل تاولهای دیوار، خاکستر، خانهمان دارد. . .، زیرآبی، شب هم دست. . . اکسپرسیون ذهن شخصیتهای داستان است. در داستان تاولهای دیوار زن جوان تنفروشی (یا در این حد) در همسایگی راوی زندگی میکند البته به تنفروش بودن او در داستان اشارهای نشده است؛ اما برای پی بردن به کار زن جوان شواهد و قرائنی وجود دارد. داستان از جایی آغاز شده که ماموران آمدهاند جسد زن جوان را که خودکشی کرده است، ببرند. راوی در ذهن خود با بازگشت به عقب سیر آشنایی و رفتارها و رفتوآمدها و برخورد دیگران از جمله همسرخودش با زن جوان را روایت میکند.
زن تنفروش یا زنی که با اخلاقیات رایج جامعه همراه نیست در بسیار داستانها سوژه بوده است. بیشتر از سر فرهنگ غالب به سراغ او رفتهاند؛ نفی و نکوهشش کردهاند و به عنوان انسان و شهروند به جمع خود راهش ندادهاند. در این داستان نیز زن جوان تلاش میکند با راوی که تازه در ساختمان ساکن شده رابطهی دوستانهای برقرار کند اما شوهر راوی مانع میشود. زن تنها مانده است حمام رفتنهای زیاد و پیدرپی زن جوان اشارهای است به این که او از خود و از کار خود راضی نیست و گویی با حمام رفتن میخواهد چیزی کثیف را از خود دور کند؛ میخواهد خود را “پاک” کند. به زعم نویسنده و آنچه در داستان فراهم آمده است، زن جوان به دنبال زندگیای عادی مثل دیگران است:
“به زودی دخترک هم سروسامان میگیرد. بعدش، صدای ونگونگ بچههاش بلند میشود و دیگر وقت ندارد بنشیند پشت در. . . “ (ص ۱۶)
خواستگار را که زن جوان به آن دل بسته بود، همسایهها میرمانند و دخترک مدتی بعد خود را میکشد. تا اینجا زن و ماجرایش روایتی است عادی و هزار بار دیده و شنیده شده. اما عنصر دیگری در این روایت هست که به آن ویژگی داستان میدهد : اکسپرسیون درونمایه. حمام رفتنهای زیاد زن دیوارها را نمناک کرده و بر آنها خزه و سبزه روییده. پس از خودکشی زن راوی میگوید: “بوی یاس پارکینگ را پر کرده” و کمی بعد:
“همسایهها حواسشان نیست. اما من دارم میبینم که جوانههای سبز یکییکی و چندتاچندتا از لای تاولهای روی سقف در میآیند و شروع میکنند به رشد. حالا دیگر مطمئنم این خزهها به زودی تمام ساختمان را پر میکنند. تمام دیوارها، سقفها، کف، پارکینگ و تمام واحدهای ساختمان را.” (ص ۱۹)
بوی یاس و سبزه و روانی آب برونافکنی و تجسم بیگناهی و پاکی زن جوان است در منظر نویسنده؛ و عقوبتی که دیگران بابت رفتارهایشان خواهند دید. ساختمان در یک تعمیم ساده به جامعه میرسد. میدانیم که تاول نتیجهی سوختگی است اما تاولهای ساختمان داستان از آب ناشی شده است پس آب جای آتش قرار گرفته، و آب نماد پاکی است.
در داستان خاکستر نیز اکسپرسیونی از همین نوع را مشاهده میکنیم؛ یعنی جایی در پایان داستان که مرد به خاکستر تبدیل میشود در هیبت و هیکلی که بود. در داستان زیرآبی مردِ زیرِ آب تجسم وحشت تابووار زن است .
شماری از داستانهای رئال این مجموعه به عکسبرداریهای ساده میماند و در سطح شناور است که بیشتر به دلیل پایهی نظری جامعهشناختی این داستانهاست.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0