در این مقاله که به قلم پروفسور سیدحسن امین به نگارش در آمده است چند سند تاریخی از سبزوار در عصر قاجار ارائه شده است که می تواند حاوی نکات ارزشمندی برای پژوهشگران و علاقمندان به تاریخ باشد.
پایگاه خبری نمانامه: من بنده حسن امین ( زاده ۱۳۲۷ سبزوار )، فرزند آیت الله سید علینقی امین ( ۱۲۹۷ سبزوار – ۱۳۷۹ تهران ) و نوه عالم مشروطه طلب میرسیدحسن امین الشریعه سبزواری ( ۱۲۴۷ سبزوار – ۱۳۱۸ گرگان ) ام. همه قبیله من، عالمان دین بودند. هم اکنون هم برادرم سید محمد امین، مرجع تقلید و مدرس خارج فقه و اصول و دارای یکصد عنوان تالیف و تصنیف است و دو تن از برادرزادگانم از عالمان دین اند. کتابخانه اجدادی ما مشحون از اسناد مهمی است که دست مایه تالیف و تصنیف کتاب «تاریخ سبزوار» از تالیفات محققانه پدرم سید علینقی امین شده است، کتابی که با نظم علمی و آکادمیک، تاریخ سیاسی و فرهنگی سبزوار را از آمدن یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی تا عصر پهلوی به سلسله مراتب تاریخی بی غرضانه در اختیار نسل های بعد می گذارد و نسخه های چاپی آن در اکثر کتابخانه های دانشگاهی و عمومی کشور قابل دسترسی است.
از اینجا شروع می کنم که جد اعلای ما میر سید محمد امین الحکما ( پدر امین الشریعه و نظام العلما و سید علی سپهر و سید رضا لسان و سید حسین عرفان ) در سامرا شاگرد میرزای شیرازی و در سبزوار شاگرد حاج ملا هادی سبزواری بوده و به مناسبت تحصیلات در سامرای عراق به أقای عراقی معروف بوده و به مناسبت شاگردی نزد حکیم سبزواری در مقبره او مدفون است. وی همزمان با افتخار الحکمای طالقانی از ناصرالدین شاه قاجار امین الحکما لقب گرفته است و پس از رحلت استادش حاج ملاهادی حکیم سبزواری، سفری دور و دراز به هند کرده است که سه سال و نیم طول کشیده است و بعد به سبزوار برگشته و در همین شهر فوت کرده و در کنار دیگر اصحاب و تلامذه حکیم سبزواری در أرامگاه حکیم سبزواری به خاک سپرده شده و شاهزاده محمدهاشم میرزا افسر در رثای او شعری سروده است.
باری،در طول نیمه دوم سلطنت ناصرالدین شاه، ریاست عامه و مرجعیت تامه سبزوار با حاج میرزا ابراهیم شریعتمدار مجتهد و ملاک بسیار متمکن و متعین سبزواری بوده است. ناصر الدین شاه در ۱۳۱۳ قمری در حرم حضرت عبدالعظیم کشته می شود و شریعتمدار هم در ۱۳۱۵ قمری در سبزوار از دنیا می رود و چون شریعتمدار فرزند و جانشینی ندارد، پس از او بر سر میراث مادی ومعنوی او و نیز موقوفات سرشارش بین برادرانش از یک طرف و بقیه مجتهدین و روحانیون سبزوار از جمله سید محمدباقر شریعتمدار دوم و حاج میرزا محمد متولی و امین الشریعه از طرف دیگر اختلاف می افتد. لذا در نبود مرجع ترافع واحد، هر یک از علما و مجتهدین مستقلا خود را برای رسیدگی به امور شرعی و عرفی و از جمله تنظیم اسناد و رسیدگی به شکایات و دعاوی و از همه مهم تر تصرف و تصدی موقوفات عامه و مجهول التولیه، لایق و صالح می داند. به طوری که از همان زمان در مسجد واحد چندین نماز جماعت به پیشوایی چند امام جماعت مختلف برگزار می شود، چون هیچ کدام حاضر به قبول برتری و پیشوایی دیگری نیست. به همین نحو، در مراجعات شرعی هم اختلافات فتاوی و احکام ناسخ و منسوخ زیاد می شود.
در این میان سید ابراهیم شترداری که مدعی مطالباتی از تاجر سرشناس شهر حاج رجبعلی ملک التجار یزدی بابت کرایه های معوقه باربری کالاهای تجاری است، پس از فوت شریعتمدار در ۱۳۱۵ قمری، برای احقاق حقوق خود به پدربزرگ ما امین الشریعه که از علمای جوانتر شهر و معروف به طرفداری از ضعفاست، مراجعه می کند. امین الشریعه هم پس از رسیدگی به شکایت سید ابراهیم و استماع شهادت شهود، ملک التجار را برای دفاع احضار می کند ولی ملک التجار از حضور و قبول حکومت شرعیه امین الشریعه استنکاف می کند و از ترس صدور احکام مشابه به سود دیگر طلبکاران، پیغام می دهد که امین الشریعه را به عنوان حاکم محکمه شرع قبول ندارد و این اختلاف و نزاع بالا می گیرد و در نهایت مظفر الدین شاه قاجار مجبور به تعویض حاکم می شود و هم در شعبان ۱۳۱۶ قمری با صدور فرمان ویژه ای اعلام می کند که امین الشریعه، ” از اجله علما و سادات است و رعایت جانب آن جناب از شیم کریمانه همایونی است. ”
در پی این فرمان، موقوفات عامه و مجهول التولیه سبزوار که شامل بخشی از موقوفات شریعتمدار هم می شود، در اختیار و تصرف امین الشریعه به عنوان مجتهد مبسدط الید اصلح و مرضی الطرفین و مورد قبول حکومت مرکزی قرار می گیرد، اما بلا فاصله، علمای دیگر و در رأس آننان مرحوم حاج میرزا حسین علوی آزادمنجیری معترض می شوند و مرحوم حاج میرزا حسین علوی به استناد دستخط میرزای شیرازی بزرگ به عنوان اعلم من فی البلد، مدعی می شود که با حضور او تصرف دیگران در موقوفات عامه حرام و نامشروع است. معارضان هم استدلال می کنند که اگر آن مجتهد محترم، اعلم باشد، اصلح و ازهد نیست، چنان که بعدها أقا میرزا محمود عربشاهی در شکواییه ای به وزیر عدلیه می نویسد که حاج میرزا حسین به اتکای حاج شیخ فضل الله نوری، سالانه شش هزار تومان عواید موقوفات عامه سبزوار را حیف و میل می کند و دکتر قاسم غنی برخورد این میرزا محمود عربشاهی را با این مجتهد بزرگ در جلد اول یادداشتهای خود به تفصیل نوشته است و از این که بیت این مرجع علمی بد اداره می شده و مهر حسین العلوی او در دست پسرش در برابر دراهم معدود به هر سند حق و باطلی زده می شود، شکایت می کند. ولی پیش از این ماجراها یعنی پس از تایید اولیه مظفر الدین شاه از امین الشریعه در ۱۳۱۶ قمری، سر انجام مظفر الدین شاه در ۱۳۱۷ قمری فرمانی صادر می کند که حاج میرزاحسین علوی را هم اعلم و هم ازهد من فی البلد معرفی می کند و در نتیجه موقوفات عامه از طرف حکومت سبزوار در اختیار حاج میرزا حسین علوی آزادمنجیری قرار می گیرد.
قضیه به اینجا خاتمه نمی یابد. زیرا در جنبش مشروطه امین الشریعه و نظام العلما و شاهزاده افسر که هرسه از شاگردان افتخار الحکما و همین حاج میرزاحسین علوی و غیرهما هستند، به مشروطه خواهان می پیوندند و حاج میرزا حسین علوی به عکس به تصریح کسروی در تاریخ مشروطیت طرفدار استبداد مطلقه می شود و در صف اول مستبدان این شعار قبیح را بر زبان می آورد که:
هله ای گروه مجاهدان! انا مستبد، انا مستبد!
ز برای وطی نسایتان، انا مستعد! انا مستعد
در استبداد صغیر، پدربزرگ ما امین الشریعه به دستور محمدعلی شاه به جرم مشروطه خواهی به استراباد ( گرگان ) تبعید می شود و اما بعد از فتح تهران و انتصاب نظام العلما ( برادر امین الشریعه ) به ریاست اوقاف از طرف حکومت مشروطه، به فتوای أقازاده خراسانی و حکم أصف الملک در وزارت عدلیه این موقوفات از تصرف حاج میرزا حسین علوی أزادمنجیری به جرم آن که وجوه مرتبط به حوزه نجف به وسیله حاج میرزا حسین علوی به آن حوزه ارسال نشده است، خارج می گردد و در اختیار حاج میرزا اسماعیل مجتهد غفوری قرار می گیرد. اصول این اسناد اعم از فرمان مظفرالدین شاه برای امین الشریعه و حکم خلع ید حاج میرزا حسین مجتهد در کتابخانه امین الشریعه باقی است و به خوانندگان این مقاله قابل ارایه است
سیدحسن امین
تهران ۱۶ مهر ۱۴۰۰
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0