به قلم: احسان آذری
□ سینمای ایران در آن سالهای آغازین با برخورداری از هنرمندان عالی، ستارگان انگشتشماری در آسمانش میدرخشیدند و الحق میتوانیم بگوییم یکی از آنها ناصر ملکمطیعی است. ناصر با ورودش به سینما، روح تازهای به کالبد آن بخشید. در اولین فیلمش بهنام «واریتهی بهاری» همه را مجذوب بازی خود کرد. او در بدو ورودش به سینما، با تیپ خاصاش که همچنان تا پایان عمر بازیگریاش که تا زمان انقلاب طول کشید، ادامه داشت. مخاطبان فیلمهایش را به هیجان وامیداشت. وی زمانی وارد عرصهی سینما شد که تنها نوزده سال داشت و از همان اوان جوانیاش با علاقهی فراوان به سینما عشق میورزید، امّا بهدلیل قضاوت ناعادلانهی بعضی از منتقدان فیلمهایش، بعد از انقلاب در هیچ فیلمی ظاهر نشد. زمانیکه ملکمطیعی به همراه دیگر بازیگران از قبیل شادروان محمدعلی فردین و مرحوم بیکایمانوردی سینما را شروع کردند، هیچگونه امکاناتی در سینمای ایران وجود نداشت که با زحمات بیدریغ آنان سینمای ایران قد برافراشت. میبینیم اکنون جز نامی از آنان وجود ندارد. جدا از فن بازیگری آنها، خصلت پهلوانی در آنها وجود داشت. همه میدانیم که ملکمطیعی برخلاف برخی دیگر، دوران بازنشستگی و پیریاش را در میهن اسلامی میگذراند. شاید هماکنون نیز آرزوی ظاهرشدن بر پردهی عریض سینما را دارد. امّا اکنون میداند که باید در نقش پدربزرگها و ریشسفیدها بازی کند، چرا که موهای سیاهش را در انتظار، سفید کرده است. او که قبلاً مربی ورزش بوده است، همچنان خصلت ورزشکاریاش را در تمامی دوران زندگیاش حفظ کرده و همچنان فروتن و متواضع، پذیرای جوانان علاقهمند به سینماست.
او سالهاست از سینما بهدور است. همه میدانیم مرحوم فردین نیز در فراق سینما تا پایان عمرش را به انتظار گذراند. مردم در مراسم تشییع جنازهاش چه پُرشور ظاهر شدند. آیا نوشدارو بعد از مرگ سهراب، مشکلی را حل میکند؟ انصافاً چه پیشکسوتانی در کنار ما هستند و در شلوغی شهرها گم شدهاند. تا روزی که وجودشان گرمیبخش محفلی چون سینماست، شاخهگلی به آنان تقدیم کنیم. بهپاس آن همه زحماتی که متحمل شدهاند. چرا که زمانی کسانی چون ملکمطیعی وارد سینما شدند که فیلمهای هندی، سینمای ایران را اشغال کرده بودند. با ورود آنان، رونق تازهای به سینما بخشیده شد و حال در جواب سؤالی که مردم از آنان دارند، که چرا اکنون در فیلمی ایفای نقش نمیکنید؟ بگویند آیا من در سینمای ایران جایی دارم؟ این جمله را مرحوم فردین نیز یادآوری کردند و اکنون ملکمطیعی آن را میگوید. تنها عشق است که جوان ۱۷ـ۱۸ سالهای که در زمان حضور ملکمطیعی در سینما حتا بهدنیا نیامده بوده، بخواهد دست ملکمطیعی را ببوسد و یا او را در آغوش بگیرد و بخواهد او را ببوید. چرا که سینمای ایران مدیون ملکمطیعیهاست. ■
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0