به قلم: فریبا اشوئی
«آبادان یازده ۶۰» بر اساس نوع ژانر (سینمای جنگ) حادثه محور است و حوادث رخ داده در متن در سه قسم و سه پرده تقسیم بندی و به تصویر کشیده شده: پرده اول باور (لمس خطر)، پرده دوم ناامیدی (سقوط خرمشهر) و پرده سوم شور (حماسه مقاومت).
.
داستان «آبادان یازده ۶۰» آرام، روان و بدون حاشیه روایت میشود. درست مثل جوی آبی که جاری است. آب در بزنگاههای سخت به چاله میافتد و بعد با تلاش، ضمن جابجایی قلوه سنگها، آنها را با خود همراه میکند تا قدرتش را بیشتر کند. قلوه سنگها، همان قهرمانهای فیلم هستند. فیلمنامه یک قهرمان ندارد.
.
در این روایت همه در نوع خود یک قهرمان محسوب میشوند. جنس همه سنگها و نگاهشان به زندگی یکی نیست (بهمن، نبی، ادوین، مسعود، مریم و حتی نرگس همسر بهمن که در آخر به گروه اضافه میشود) اما همه آنها، با آبِ در جریان هم سو میشوند. چرا که هدف برای همه یکی است (مقاومت در برابر تجاوز) و تفاوتها در قوت بخشی به جریان آب است که موثر واقع میشود تا حصول به مقصد. (نجات شهر از سقوط)
.
فیلمساز دوربینش را در خدمت سوژه برای بالا بردن پتانسیل و دینامیک صحنه پویا و در حرکت نگاه داشته است. بازیها کنترل شده، به دور از اغراق و در راستای دستیابی به هدف اصلی (مستندسازی واقعیت) تعریف و اجرا شدهاند. و نکته آخر اینکه تاریخ هشت ساله دفاع مقدس حماسههای مختلف و متفاوت را به چشم خود دیده و ثبت کرده است که شمار بالایی از آنها در فُرمت و مدیومهای مختلفی بازسازی و مستندسازی شدهاند. «آبادان یازده ۶۰» برگی است از تاریخ حماسه مقاومت، که این بار به نام شهدای حماسه ساز رسانه در تاریخ ثبت میشود.
به قلم: افشین علیار
اساسا ساخت فیلم داستانی درباره یک موضوع واقعی که سند آن اتفاق موجود است بسیار سخت خواهد بود. در این شرایط فیلمساز باید با پژوهش و تحقیق کامل سراغ ایده برود. در تیتراژِ آغازین «آبادان یازده ۶۰» نوشته شده داستان این فیلم واقعی است. فیلمهای زیاد با این پیش آگاهی به مخاطب ساخته شدهاند که میشود برای نمونه به فیلم «ویلاییها»، «تنگه ابوقریب» اشاره کنیم.
.
مهرداد خوشبخت در ساخت «آبادان یازده ۶۰» با تسلط کامل همراه با روایت داستان گونه توانسته فیلمش را جلو ببرد. با توجه به شرایط موضوع فیلم که پتانسیل لازم را برای جریحه دار کردن احساسات مخاطب دارد، اما فیلمساز به هیچ وجه قصد نداشته مخاطب را در تنگنای احساسی قرار بدهد.
این فیلم چند شخصیت دارد که این شخصیتها به درستی معرفی میشوند و قصه در فضایی درست و استاندارد در یک لوکیشن محدود مخاطب را با خود همراه میکند. همذات پنداری مخاطب با پیشروی قصه به تسلط فیلمساز مربوط میشود. در فیلم خبری از خرده پیرنگ و شاخه و برگ اضافی نیست یا حتی شخصیت اضافی در فیلم وجود ندارد. مسیر قصه و در شرایط جنگی بخشی از یک بحران را نشان میدهد و فیلمساز در به تصویر کشیدن یک رخداد واقعی توانسته با عناصر محدود یک برهه تاریخی را به ما نشان بدهد.
.
سینمای جنگ همیشه خاک ریز و اسلحه و شهادت بوده، اما فیلمسازان در دهه ۹۰ فهمیدهاند حالا باید از خاکریز فاصله گرفت و درباره گوشه و کنار جنگ فیلم ساخت. قطعا این فیلم باعث آگاهی مخاطب درباره نقش اساسی رادیو آبادان در جنگ میشود.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0