به قلم: رضا صائمی
نمانامه: «شب هامون» نخستین تجربه کارگردانی حمیده معینفر است که تلاش کرده روایتی بومی از یک تریلر رواشناسی را به تصویر بکشد که صرفا محدود به مولفههای ژانری برای خلق ترس و وحشت نیست بلکه ناظر به مسائل و چالشهای اجتماعی در جامعه امروز هم هست و به نوعی عصبیت زمانه ما را در لایههای مفهومی و درونیتر قصه صورتبندی و بازنمایی میکند.
با این حال از حیث فرمی و ساختار روایی، «شب هامون» وفادار به مولفههای بصری و فنی و زیبایی شناختی فیلمیک هم بوده و حتی رگههایی از فیلم نوآر را هم میتوان در آن ردیابی کرد. مثلا فضای تاریک و روایت قصه در شب که البته نسبت نمادین با مضمون قصه هم دارد یا حضور زنی که شمایل صوری زن اغواگر و فم فتال را دارد گرچه این تنها یک نقاب و تمهیدی زنانه برای انتقامگیری از یک مرد است.
قصه از این قرار است که زنی (نازنین فراهانی) نوزادش را به خاطر اینکه نمیتواند پول تهیه دارویش را فراهم کند، از دست میدهد، که این مسئله بار روانی زیادی برای او دارد، به طوری که بعد از آن دچار مشکلات روانی شده است. او حالا به دنبال انتقام گرفتن از مردی است (رضا یزدانی) که تصور میکند مقصر اصلی داستان تلخ اوست، چون با فریب دادن، از او و همکارانش کلاهبرداری کرده و اموال آنها را بالا کشیده است.
در واقع زن ابتدا در شمایل معشوق و به میانجی یک رابطه عاشقانه وارد زندگی مرد قصه میشود تا با بیهوش کردن و محبوس کردنش بتواند از او انتقام بگیرد. قصه در لوکیشن ثابت و در فضای داخلی یک خانه میگذرد که اغلب تاریک است و قطع عمدی برق توسط زن هم بر ظلمت آن میافزاید تا نوری به واسطه چراغ قوه موبایل و شمع ایجاد شود. وضعیت نور در اینجا به نوعی استعارهای از موقعیت درام است. شمعی در خانه تاریک که قرار است رمز و رازهایی را برملا کرده و روشن کند.
فیلم به واسطه ماهیت قصهاش، دیالوگ محور است و در واقع قرار است از طریق دیالوگها و شکلگیری یک دیالکتیک محاکمه گونه با دو شخصیت زن و مرد قصه و رابطه و جدلهای آنها آشنا شویم.
این یک ریسک بزرگ برای فیلم و فیلمساز بود چون نه تنوع لوکیشن و جغرافیایی داریم نه تعدد شخصیتها و قصه در یک خانه تاریک و مبتنی بر دیالوگها شکل میگیرد، اما فیلمساز موفق میشود در همین فضای کوچک و محدود روند قصه را به گونهای بچیند و شخصیتپردازی کند تا به واسطه یک جدال کلامی، هم تعلیق ایجاد شود و هم گرهافکنی و گرهگشایی و مهمتر از همه مخاطب را کنجکاو کند تا این ماجرا را تعقیب کرده و تا انتها دنبال کند.
اگرچه در مفصلبندیهایی که در روند این گفتوگوها صورت گرفته که با تاریک شدن کامل صحنه صورت میگیرد توازن برقرار نیست و برخی از صحنههای گفتوگو طولانی و ملالآور میشود یا بر مدار تکرار میافتد.
نازنین فراهانی نقش دشواری به عهده دارد. او باید نقش زنی را بازی کند که قرار است از طریق تمهیدات زنانه یک موقعیت نمایشی را پیش ببرد تا به هدف برسد. در واقع بازیگر در اینجا با شخصیتی مواجه است که قرار است خودش هم در ابتدا نقش بازی کند. از این حیث نازنین فراهانی با یک موقعیت دوگانه از حیث شخصیتپردازی در مواجهه با این کاراکتر برخوردار است.
ابتدا در کسوت یک زن عاشق پیشه و دلداده یا زنی اغواگر و تنفروش و در ادامه در شمایل زنی زخمخورده که نقاب از چهره میاندازد و نقشه انتقامش را عملی میکند. گرچه در نهایت این خود اوست که قربانی میشود. رضا یزدانی نیز نسبت به بازیهایی که قبلا تجربه کرده در اینجا با پختگی بیشتر و کنترل شدهتر حضور یافته است.
«شب هامون» هم از یک سو فروپاشی روانی یک زن زخمخورده را در بازنمایی روانشناختی به خوبی به تصویر میکشد و هم در ارجاع فرامتنی و اجتماعی، به فساد اقتصادی در نوکیسهگان و مناسباتی که در برخی آقازادهها رواج دارد اشاره میکند که عاقبت همکاری مرد قصه آنها همین تراژدی تلخی است که تماشاگر شاهد آنست.
فیلم لایههای اغلب پنهان شخصیتهای قصه را در دیالوگهایش رمزگشایی میکند که امکان همذاتپنداری و در نهایت کاتارسیس برای مخاطب فراهم میشود. «شب هامون» را میتوان در ذیل سینمای هنر و تجربه قرار داد که امکان لذت بردن از تماشای یک تریلر روانشناسی ایرانی را برای مخاطب فراهم میکند.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0