نقد فیلم هزار پا | یک خشت نافرم!

 

 

منتقد: برومند شکری

 

ابوالحسن داودی که ساخت فیلم‌هایی چون «زادبوم»، «رخ دیوانه» و «تقاطع» را در کارنامه دارد، پس از شانزده سال از ساخت فیلم کمدی «نان و عشق و موتورهزار»، با ساخت «هزارپا» دوباره سراغ ژانر کمدی رفته است.

 

شناسنامه فیلم هزارپا
رضا عطاران، جواد عزتی و سارا بهرامی نقش‌های اصلی این فیلم را ایفا می‌کنند. از دیگر بازیگران این فیلم می‌توان به مهران احمدی، لاله اسکندری، سعید امیرسلیمانی، شهره لرستانی، امید روحانی، سپند امیر سلیمانی، محمد نادری و شهین تسلیمی اشاره نمود.

خلاصه فیلم هزارپا
مرد جوانی که یک پای خود را از دست داده است و به واسطه دزدی، امرار معاش می کند به طور اتفاقی متوجه می شود یک دختر ثروتمند نذر کرده که با یک جانباز ازدواج کند و حالا او سعی دارد که از این موقعیت سوء استفاده کند.

 

تپش یک قلب خالی

با یک حساب سرانگشتی می توان گفت سینمای ایران  کمتر از صد بازیگر چهره دارد که حضوری مداوم در این عرصه داشته باشند. وجود هرباره برخی بازیگران در فیلمهای روی پرده اگرچه ممکن است تضمینی برای فروش باشد اما در واقع چه انتظاری می توان داشت که در این صنف دگرگونی و تغییر خاصی اتفاق بیفتد؟

روشن است که دست اندرکاران هر پروژه ای سعی دارند که دوستان و آشنایان خود را به کار بگیرند. ولی واقع امر این است که چنین تهیه کنندگانی به این موضوع نمی اندیشند که این فضا تنها منحصر به آنها و دوستانشان نیست. بستری است که اگر در اختیار افراد صاحب نبوغ دیگری نیز قرار بگیرد بی شک موجب رشد آن خواهد شد.
حاصل این باند بازی این شد که بعد از گذشت ۹۰ سال از پیدایش سینما در ایران جز اینکه افرادی آمده اند و افرادی رفته اند تحول خاصی در آن نیفتاده است.

نکته دیگر اینکه برخی معتقد هستند که فضای نمایش اگر در آن روابط سکسی یا رقص و آواز نباشد هیچ تحولی در آن ایجاد نمی شود؛ گویا فراموش کرده اند که از سال ۱۳۱۲ که اولین فیلم سینمائی در ایران به نام دختر لر ساخته شد تا سال ۱۳۵۷ یعنی پنج دهه آزادی بی قید و شرط؛ سینمای ایران چه جایگاهی در سطح داخلی و جهانی را توانست از آن خود کند؟

خلاصه اینکه با دیدن فیلم هزارپا و بازیگرانی که هم قافله هستند قبل از آنکه به تحلیل و تجزیه این فیلم بپردازیم باید به گوشه ای از آثار رضا عطاران پرداخت.

جای کتمان نیست که رضا عطاران یکی از پولسازترین بازیگران سینمای ایران است. بازیگری که نبوغ او با برنامه ساعت خوش به کارگردانی مهران مدیری پیدا شد و اوج این شکوفائی از دهه هشتاد سرعت بیشتری گرفت و همچنان نیز در این وادی تاخت می کند.
به همین خاطر اگر بخواهیم این بازیگر و فعالیت هایش را نقد کنیم باید گفت قالب کلیشه ای و تکراری او با مضامینی شبیه هم در اکثر فیلمهائی که در آن نقش آفرینی نموده است الگوی بسیار بدی برای این سینما شد. چرا که این خشت نافرمی که مهران مدیری در این سینما بنیان نهاد و عطاران و دیگرانی در پی او  خشت های دیگری را گذاردند سینمای ایران را به شدت به حاشیه برد و از آن سینمای جدی و خلاق علی حاتمی، بهرام بیضائی، مسعود کیمیائی، داریوش مهرجوئی و .. فرسنگها فاصله گرفت.

بی شک محدودیت هائی که از طرف حاکمیت به چنین کارگردانان صاحب سبکی اعمال شد موجب ظهور چنین سینمای بی محتوا و بی مایه ای گردید. قصوریتی که بخش مهم آن از دوران ریاست ضرغامی در تلویزیون و ریاست جمهوری خاتمی شکل گرفت و از این دوران به غیر از چند فیلم و سریال انگشت شمار هر آنچه که ساخته شد و می شود نه پاسدار زبان و فرهنگ کشورم می دانم و نه آشنا به آرمان تاریخی آزادی خواهانش که برای استقلال این کشور هستی خود را فدا نمودند. صد البته که با چنین تعبیری نه قصد جبهه گرفتن دارم و نه نسبت به حقیقت به معنای دیگر غیرت و تعصب از خود نشان می دهم.
فیلم هزارپا یکی از محصولات تفکر سلطانیسم کنونی سینمای ایران است که جدا از کمبودها و کاستیهائی که دارد به خاطر اینکه موضوع قصه را تکه تکه برداشت می کند فرم و فضای خود را از دست می دهد.

فیل هوا کردن در آثار رضا عطاران که مهمترین برگ موفقیت او چه در نقش بازیگر و چه در مقام کارگردان بوده؛ در فیلم هزارپا به شکل بارزتری نمود پیدا کرده است.
نشانه های بی کیفیت بودن آثار او را نمی توان در یک فیلم و یا چند فیلم خلاصه نمود. چون همان طور که گفته شد او در پی رهنمودها و سیاست های مهران مدیری پیش آمد و هیچ تغییر و تحولی در چنین رهنمودی تا به امروز از خود نشان نداده است.

ساختار کلیشه ای

اولاً اینکه در این فیلم اگر بازیگرانی چون رضا عطاران و جواد عزتی حضور نداشتند ساختار کلیشه ای آن تا حدودی برطرف می شد و اگر موضوعی غیر از این قصه را دنبال می نمود؛ بودن جواد عزتی و رضا عطاران دو بازیگری که به شدت قالبی شبیه بهم دارند کار درستی نبود.

دوم اینکه حضور جواد عزتی در فیلم ماجرای نیم روز که به موضوع مجاهدین خلق پرداخته بود حالا با پیدا شدن عناصر مجاهدین خلق در فیلم هزارپا این قضیه را لوث می کند و سوم اینکه نمی توان ژانر خاصی را برای این فیلم انتخاب نمود. چون قصه از پیرنگ خوبی برخوردار نیست و همین موضوع به خاطر تکه های مرتبطی از فیلمهائی که قبلا چنین بازیگرانی حضور داشته اند موقعیت را به تحلیل می برد.

از طرفی فیلم هزارپا با وجود این نواقص از تدوین خوبی برخوردار نیست و سکانس های بی ربط فراوانی در آن دیده می شود. اگر چه همین موضوع ممکن است از نگاه مخاطبی که شیفته بازیگران و موضوع قصه است دیده نشود ولی حداقل انصافی که کارگردان می توانست به خرج بدهد این بود که شعور مخاطب را با چنین اقدامی به سخره نمی گرفت.

در کل هزاپا سنخیتی با عنوان خود ندارد و حکایت افراد دگر اندیشی است که قصد دارند از راه دوز و کلک به خواسته قلبی خود برسند. و در نهایت تحت فرآیندی یک تغییر اساسی در آنها ایجاد می شود. قالبی که تقریبا نیمی از نقش های عطاران را با همین ایده شکل داده است.