برومند شکری
خوشبختانه برای نخستین بار شاهد هستیم کارگردان و بازیگر موفقی چون سعید آقاخانی فضایی را دستمایه خود قرار داده است که کمتر به آن پرداخته شده است. پرداختن به فضای مناطق کردنشین جدا از اینکه بخشی از هویت مردم ایران هستند، می توانند در شناخت و معرفی فرهنگ، آداب و روحیات این مردم نیز نقش قابل توجهی ایفا و غفلت و بی توجهی رسانه ملی کشور را نسبت به این مناطق تا حدودی جبران کنند. البته نباید فراموش کنیم پتانسیل این فضا به قدری متنوع و مطلوب است که قطع به یقین به تصویر کشیدن تمامی آن در گنجایش این مجموعه تلویزیونی نیست. با این وصف اما بی شک با شناختی که از سعید آقاخانی داریم و با توجه به اینکه خود او نیز کورد است و شناخت کافی و وافی دارد به مراتب مجموعه ای موفق تر و قوی تر از سریال «پایتخت» درخواهد آمد. غفلت ما در پرداختن به بخش هایی از ایران باعث شده است که امروز وقتی چنین سریالی با چنین مضمون و موقعیتی پخش شود، مخاطب احساس کند با ناشناخته های جدیدی آشنا شده است. البته این غفلت توانسته یک میدان نیز برای هنرمندان ما باز کند که بتوانند از این سوژه های ناب و با ارزشی که در فرهنگ و رسومات این مناطق وجود دارد، نهایت استفاده را کرده و تولیدات متنوعی را خلق کنند. این سریال به لحاظ پوشش محلی شخصیت ها، طراحی صحنه، لهجه موصوف به فارسی کرمانشاهی که در این مناطق رایج است، درست و بی نقص عمل کرده. هرچند بی شک چنین انتظاری هم از سکانداری چون سعید آقاخانی می رفت.
تا جایی که ذهن من یاری می کند، شباهت دور و مورد اقتباسی در مورد این مجموعه دیده نمی شود و این موضوع می تواند یک نوآوری باشد که با فضاسازی، شخصیت پردازی و درون مایه جدید به این مهم دست یافته است. با وجود اینکه ژانر کمدی تعهدی در قبال فرم، فضا و محتوا ندارد، اما این سریال توانسته از مرز تکنیک خارج نشود. شخصیت نورالدین خانزاده که خود سعید آقاخانی ایفاگر نقش آن است، شاید برای من که در چنین منطقه ای بزرگ شده ام تداعی یک شخصیت واقعی باشد. همچنین دیگر شخصیت هایی که چه نقش اصلی و چه نقش فرعی به عهده دارند، تا حدودی این احساس را در مخاطب ایجاد می کنند.
درباره استقبال مخاطبان از فضای بومی چنین سریالهایی نیز باید گفت در فضای بومی الگوهای فراوانی می تواند بروز و ظهور کند و همین موضوع باعث استقبال مخاطب می شود. البته این اتفاق هنوز در سینما و تلویزیون اتفاق نیفتاده است. ما در عرصه ادبیات نویسندگان خوبی در کشور داریم که با نوشتن در فضای بومی به نویسندگان بزرگی تبدیل شده اند. نمونه اش محمود دولت آبادی است که «کلیدر» را خلق کرد و همچنین علی اشرف درویشان با «سالهای ابری» که یک اثر ماندگار شد. در قاب تصویر به مراتب این ظرفیت قوی تر است و تاثیرش بر مخاطب بیشتر خواهد بود.
واقعاً چرا باید سینما و تلویزیون مختص به لهجه تهرانی باشد؟ شرایط طوری است که حتی دست اندرکاران تئاتر اگر هنروری لهجه داشته باشد، به او نقشی واگذار نمی کنند! فلان کارگردان مشهور با وجود اینکه کرمانشاهی است، اما به غیر از مستندهائی که در عنفوان جوانی در مورد این مناطق ساخته است، نه تنها خود را از این فضا و محتوا کنار کشیده، بلکه مشوق افراد هم نبوده که در این وادی قدم بگذارند. مخاطب ما توقع دارد که بخشی از حرفه خود را به جایی اختصاص بدهیم که به آن تعلق داریم و در آن رشد کرده ایم. در بعد وسیع تر شما امروز با جوانهایی روبرو هستید که اصلا قصد ندارند در فضای ایران فیلم بسازند! نگاه ما واقعا کجاست؟ چرا باید چنین تصوری در ما شکل بگیرد. در وهله اول این غفلت از جانب مسئولان است. صد سال از قیام مشروطه می گذارد و چهل سال از انقلاب ایران هم گذشته است، ولی آیا صدا و سیما در قبال رخدادهای ۱۲۹۰ تا ۱۳۲۰ در کرمانشاه اقدامی کرده است؟ هشت سال جنگ ایران و عراق که بخش عمده آن در خاک کرمانشاه، کردستان و ایلام بودهف اما تا چه میزان در تولیدات تلویزیون به این مسئله پرداخته شده است؟ به همین خاطر اگر حتی قصوری در مجموعه تلویزیونی «نون.خ» اتفاق بیفتد، هیچ نقدی بر آن وارد نیست، به خاطر اینکه نخستین سریالی است که به طور جدی خود را درگیر این فضا کرده. تحلیل من این است که اگر همتی گمارده شود و از عوامل این سریال حمایت شود، می تواند در صورت تداوم ساخت آن در قالب سری های بعدی، سالیان متمادی مخاطبان را پای تلویزیون بنشاند.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0