نقش کرمانشاه در قیام مشروطه و جنگ جهانی

نمانامه: تاریخ کرمانشاه را می بایست از عهد قاجار به بعد بیش از همه دورانی که داشته است مورد کنکاش و بررسی قرار داد. چرا که در این مقطع تاریخی کرمانشاه دستخوش حوادث و تحولاتی شد که تاثیرات آن سرنوشت ایران و شاید نظم جهان را تعیین می کرد. به همین دلیل گره های زیادی در این برهه تاریخی وجود دارد که هنوز به درستی مورد بازبینی واقع نشده و همچنان مبهم و کور مانده است.

یکی از این گره ها که تاریخ نگاران غیر بومی کرمانشاه به بیان آن تردید داشته و شاید اگر این معمای لاینفک حل می شد برای خیلی از ابهامات دیگر نیز پاسخی یافت می شد این است که نقش کرمانشاه در قیام مشروطه تا چه حد موثر و سرداران آن قیام تا چه میزان به مردم و مشروطه وفاداری داشته اند؟

 اساس این ابهامات بی توجهی دولت بعد از انقلاب به تاریخ کرمانشاه است. چرا که هنوز نظام بعد از انقلاب جهت گیری خود را با وقایع مهمی که در دوران مشروطه در کرمانشاه اتفاق افتاده است را مشخص نکرده  و گواه  امر این است که هیچ گونه فیلم تاریخی چه در قالب مستند و یا سریال در مورد قیامهای کرمانشاه و شخصیت های تاثیر گذار آن چون یارمحمدخان کرمانشاهی ساخته نشده است. و مضافاّ بر اینکه در طول این چهار دهه میدان یا معبری به نام سرداران این جنبش در کرمانشاه نامگذاری نگردیده و همه این موضوعات اساس ابهامات امروز شده است.

 با وجود کتابهای مهمی که توسط نویسندگان و اساتیدی چون اردشیر کشاورز، محمدعلی سلطانی و  دکتر علی اکبر نقی پور و دیگر شخصیتهای مهم کرمانشاهی که آثارشان مورد تایید نظام واقع شده است هیچ یک از کارگردانهای بنام و یا تهیه کنندگان این حوزه مبادرت به طرح چنین مبحثی در سینما و تلویزیون ننموده اند.

اما چیزی که همه تاریخ نگاران را به این امر مهم واقف نموده، وابستگی مردم این ناحیه به خاک ایران بوده است و در هیچ مقطعی از تاریخ نشانه ای از خواهان تجزیه و جدایی از خاک ایران از سوی مردم و سرداران این منطقه به چشم نمی خورد و همین امر سند موثقی است که به همه ابهامات و شبهه پراکنی ها پاسخ دهد.

بارها و باعناوین مختلف قیام سرداران بزرگی چون ستارخان و باقرخان در قاب تلویزیون به نمایش در آمده است. در حالی که اگر به همه تاریخ قیام مشروطه توجه کنیم ردپای یارمحمدخان کرمانشاهی و دیگر یاران وفادارش را در کنار ستارخان و باقرخان مشاهده می کنیم.

مهمترین بخشی که به آن بیش از همه اجحاف شده است زمانی است که تبریز توسط نیروهای وابسته به محمد علی شاه به محاصره می افتد. متاسفانه خیلی از پژوهشگران بدون تکیه به اسناد معتبری، شکستن محاصره تبریز را منتسب به روسها برای حفظ جان اتباع خود نگاشته اند که طبق اسناد مهمی که موجود است زمانی که یارمحمد خان از جریان حصر مطلع می شود با کمک چند تن از یاران خود شبانگاه به قشون محمدعلی شاه حمله می کند و با بدست آوردن چهار مسلسل اطراف شهر، محاصره را می شکنند.

باید دانست اتحاد اقوام ایران به نفع استعمار نیست و دسیسه آنها که امید دارند با گسستگی این اتحاد یک بار دیگر نظام سلطه خود را بر ملت ایران تحمیل نمایند برای هر روشنفکری در این کشور و با هر دیدگاه و علایق سیاسی جای شک و تردید ندارد.

اینکه استعمار برای محو یا نادیده گرفتن اتحاد ملت ایران از همه زور و توان خود استفاده می کند حق دشمنی خود را ادا کرده است. هدفی است که سالیان سال است دنبال کرده و از این به بعد نیز کوتاه نخواهد آمد. اما وقتی دست اندرکاران رسانه ملی که از سرمایه ملت استفاده می کنند و دقیقا در جهت منافع استکبار چنین موضوع مهمی که به قدمت اتحاد ملت ایران برمی گردد از صحنه نمایشی حذف می کنند دو حالت بیشتر نمی تواند داشته باشد. یا آگاهی کافی از تاریخ ندارند و یا اینکه هم داستان دشمن هستند. و گرنه دلیلی ندارد که با وجود این همه سند معتبر باز هم در پرداختن به قیام مشروطه درست رابطه اتحاد ملت ایران را از صحنه نمایش خود حذف نمایند.

در هر صورت رفتار مغرضانه تهیه کنندگان چنین فیلمهای ناقض تاریخ که در واقع به حقیقت و عدالت خیانت می کنند هیچ کمیتی در روحیه مجاهدتهای مردم کرمانشاه در دفاع از خاک و میهن خود به وجود نخواهند آورد و فقط بیشتر از پیش خود را در مقابل تاریخ و ملت ایران قرار می دهند.

نکته مهم دیگری که باید به آن توجه کنیم نژاد اصیل آریایی در این منطقه است. وقتی چنین قومی که خود به وجود آورنده ایران و پرورش دهنده آن در همه دوران بوده است پس هیچ دلیلی برای اینکه خود را جدا از ایران بداند در ذات و باطن این مردم نه راهی داشته و نه راهی خواهد داشت.

**

بعد از سرکوب قیام مشروطه توسط فرمانفرما در کرمانشاه و ترور یارمحمدخان؛ دولت های دست نشانده انگلیس از قاجار تا پهلوی بیشترین فشار را به مردم این منطقه وارد می کنند. چون منطقه ای بود که با وجود شهادت سرداران آزادیخواهش توسط حکومت های دست نشانده انگلیس آتش زیر خاکستر شده بود! تا جایی که حکومت ظالم رضاخان که به خوبی شناخت کافی از این اقلیم پیدا کرده بود بیشترین اعدامها و ترورها را در کرمانشاه داشت تا این آتش زیر خاکستر را برای همیشه خاموش کند.

بخش دیگری از تاریخ که باز هم در نظر مورخین و پژوهشگران نادیده و بی اهمیت جلوه داده شده است ورود ژاک دو مرگان به ایران و دنبال خط سیر نفت و کشف رگه هایی از آن در «نفت شهر» کرمانشاه است. که وقتی بوی نفت به مشام انگلیس رسید آغاز دوران فلاکت بار مردم این دیار نیز رقم خورد و نگاه استعمارگران را متوجه اهمیت سرمایه نفت در این منطقه نمود. 

با این وجود پژوهشگران و صاحب نظران اتفاقات و تحولات مهم کرمانشاه را در عصر حاضر به چند بخش مهم تقسیم نموده اند.

کرمانشاه در جنبش مشروطه ایران

کرمانشاه در جنگ جهانی اول

دولت موقت مهاجران در کرمانشاه

کرمانشاه در جنگ جهانی دوم

کرمانشاه در جنگ ایران و عراق

هر کدام از این بخش ها تحولات و حوادثی است که در قرن حاضر در کرمانشاه اتفاق افتاده است. که کلیات آن فصل های مختلفی دارد که هر کدام در جای خود می بایست مورد نقد و بررسی قرار بگیرد.

در بحث جنبش مشروطه به نظر می رسد که بعد از شهادت سرداران مشروطه ابصار قیام به دست انگلیسی ها افتاد و نتیجه تردیدهایی که امروز در مورد این جنبش در کرمانشاه وجود دارد به خاطر منحرف کردن مشروطه در کرمانشاه توسط انگلیسی ها است. چرا که استبداد برای اینکه برقراری مشروطیت را دچار انحراف کند طیف گسترده ای را به مخالفت با مشروطه خواهان الم نمود که عمده این دسته بندی ها در کرمانشاه بود و به درگیری شدید میان مستبدین و مشروطه خواهان منجر شد.

مهدی ملک‌زاده مورخ و پژوهشگر در کتاب تاریخ انقلاب مشروطیت ایران در مورد اوضاع این برهه در  کرمانشاه می‌نویسد:

” این شهر که مرکز ایالت غرب ایران است و بیش از سایر شهرها، مردان مستبد و مقتدر دارد در طلوع مشروطیت میدان جنگهای خونین و قتل و غارت‌هایی شد که در سایر نقاط ایران نظیر آن دیده نشده بود. حاکم شهر حاجی سیف الدوله  مرد مستبدی بود و نمی‌خواست وکلایی برای مجلس انتخاب شوند. این بود که به مخالفت مشروطه‌خواهان برخاست و در نتیجه جنگ در میان دو دسته درگرفت. مستبدین خانه‌های ملاهای معروف را که مخالف مشروطه بودند مرکز خود قرار دادند و مشروطه‌طلبان در قنسولخانه انگلیس و تلگرافخانه اجتماع کردند. شهر به‌ کلی در حال تعطیل بود. بازارها بسته و هزاران مرد مسلح از دو طرف، شب و روز با هم جنگ و تیراندازی می‌کردند. چندین هزار نفر از ایلات مسلح اطراف کرمانشاه به تحریک مستبدین به شهر هجوم بردند، بازارها وخانه‌های مردم را غارت کردند و عده‌ای بی گناه را کشتند. مشکلات و فشار فراوان برمردم و عدم توجه حکمران به تلگرافات مجلس و اصرار در مخالفت با مشروطه تا آنجا بود که مردم و مشروطه‌خواهان تلگرافی برای علماء ثلاثه در نجف مخابره نمودند “

ناظم الاسلام کرمانی در کتاب تاریخ بیداری ایرانیان در حوادث این روزها یعنی ۱۳ ذی‌الحجهالحرام به سال ۱۳۲۴ه‍.ق می نویسد :

” امروز مجلس تعطیل است. در انجمن طلاب مذاکره از اختلاف کرمانشاه بود که در کرمانشاه اختلافی بزرگ در قبول مشروطیت به میان آمده، بالاخره رجوع به علماء عتبات کرده‌اند. علماء ثلاثه نجف یعنی جناب حجهالاسلام آقای حاج میرزا حسین، حاج میرزا خلیل و جناب حجهالاسلام آقای آخوند ملا محمد کاظم خراسانی و جناب آقای حاج شیخ عبدالله مازندرانی حکم کرده‌اند به وجوب مشروطیت دولت ایران و اینکه مردم اطاعت احکام مجلس شورای ملی را بنمایند. با این وصف جمعی از مستبدین وعلماء مخالفت نموده مانع انتخاب وکلا می‌باشند؛ ولی امام جمعه کرمانشاه با نهایت میل در امر مشروطیت و امر انتخاب ساعی است از بذل مال وجان دریغ نمی‌فرماید. بنای طلاب بر این شد که مجلس رسماً از دولت بخواهد که مانعین مشروطیت را جلوگیری نماید”

با این وجود فتوای علما به پیروی از مجلس ملی راه به جایی نبرد. و کرمانشاه همچنان صحنه جنگ میان مشروطه خواهان و مستبدین شده بود و هیچ کدام نیز راضی به کوتاه آمدن از خواسته خود نبودند. روشن است که انگلیس برای خاموش کردن قیام مشروطه با اختلاف پراکنی مقصود خود را دنبال می کرد و بدون اینکه نیرنگ خود را با حمایت گروهی آشکار کند به دامنه این اختلافات می افزود و به هر دو گروه درگیر نیز به طرق مختلف اسلحه و مهمات می رساند!

مهدی ملک‌زاده در ادامه می نویسد؛

” از طرفی رهبر مشروطه‌خواهان، یعنی امام جمعه کرمانشاه فوت شد و به قولی توسط مستبدین مسموم گردید؛ و از طرف دیگر سیف‌الدوله همچنان در عقیده و مرام خویش در دشمنی با مشروطه‌خواهان استوار بود، و ایلات و عشایر بیشتر طرفدار مستبدین  و قشون دولتی بودند تا مشروطه خواهان. به همین خاطر طرفداران مشروطه و رهبر آنها که پس از فوت امام جمعه، حاج محمد مهدی روحانی محبوب و سرشناس کرمانشاهی بود وقتی که دیدند سیف‌الدوله حاکم کرمانشاه با مستبدین آشکارا همراه است و به تلگرافات مجلس وقعی نمی‌نهد از ترس جان به قنسولگری انگلیس پناه آوردند.

با این وجود مستبدین و ایلات و طوایف طرفدار آنها در آنجا به متحصنین که جمعیت آنها در حدود ۲۰۰۰ نفر و بلکه بیشتر بود حمله‌ور می‌شوند. چون مستبدین از کمک ایلات بهره‌مند بودند به طرف قنسولخانه که مشروطه خواهان در آن متحصن بودند هجوم بردند و تیر اندازی کردند ولی جرأت نکردند وارد قنسولخانه شوند و متحصنین را به قتل برسانند.  آقا محمد مهدی که رئیس حزب ملیون بود، با دوهزار نفر در قنسولخانه انگلیس متحصن بود و محمد علی شاه تسلیم او را از سفارت انگلیس تقاضا کرد؛ ولی سفارت نپذیرفت.

متحصنین مدتی در قنسولگری متحصن بودند تا اینکه در نتیجه اعتراضات سفارت انگلیس و شکایات متحصنین و مردم، سیف‌الدوله مستبد عزل گردید و ظهیرالدوله که مردی آزادی‌طلب و خیرخواه بود به‌جای او منصوب گردید “

اگرچه دایره این بحث چنان وسیع است که نمی توان تنها به همین نکته بسنده کرد ولی اگر بخواهیم به طور کلی جنبش مشروطه را در کرمانشاه تجزیه و تحلیل کنیم باید گفت نتیجه تلخ این قیام باعث شد که این منطقه در جریان انقلاب دوم ایران به رهبری امام خمینی (ره) خطای گذشته که همان اعتماد به جریانات وابسته به استعمار بود را تکرار نکنند و برای حمایت از ایران سدی شوند که مستحکم در مقابل سیلاب ها و طوفان هایی که این آب و خاک را تهدید می کرد بایستند.

**

بخش دیگری که مربوط به تحولات مهم ایران از ناحیه کرمانشاه است وقوع جنگ جهانی اول و حوادثی است که در پی آن اتفاق افتاد. این جنگ که از ماه اوت ۱۹۱۴ رخ داد و  تا نوامبر ۱۹۱۸ ادامه داشت و تقریبا ۴ سال همه دنیا را درگیر نمود، نسلی از جوانان آن روزگار  را به خاک و خون کشید.

در این جنگ آلمان و امپراتوری اتریش – مجارستان  در یک طرف و در طرف دیگر روسیه، فرانسه، صربستان و بریتانیای کبیر -در مقابل یکدیگر قرار گرفتند. که بنا به استناد ۱۷ میلیون کشته و ۲۰ ملیون نفر زخمی بر جای گذاشت.

مورخین و پژوهشگران بر این باورند که جرقه این جنگ، با ترور آرشیدوک فرانتس فردیناند و همسرش، از مقام‌های سلطنتی اتریش در ۲۸ ژوئیه ۱۹۱۴ میلادی؛ زده شد. اما در کل زمینه های مختلفی از جمله منازعات مرزی حل نشده، شکستن ساختار موازنه قدرت در اروپا، مجموعه‌ای پیچیده از اتحادها و توافقات بین‌المللی، امپریالیسم، رشد ناسیونالیسم و همچنین خلاء قدرتی که در نتیجه افول امپراتوری عثمانی ایجاد شده بود و دلایل مختلفی که از دهه های قبل به وجود آمده بود در این امر دخیل بودند.

محمد حسن کاووسی  در مجموعه مقالات؛ نقض بی‌طرفی ایران در جنگ جهانی اول، چاپ انتشارات وزارت امورخارجه ایران در مورد کرمانشاه در جنگ جنگ جهانی اول می نویسد :

 با شروع جنگ جهانى اول على‏رغم اعلام بى‏طرفى ایران، طرفین متخاصم بدون توجه به قوانین و حتى مقررات بین المللى بى‏طرفى ایران را به کلى نادیده گرفتند و از چند محور وارد خاک ایران شدند.  مناطق مرزى و نواحى غرب ایران از جمله مناطقى بود که از روزهاى نخست جنگ مورد تجاوز قواى بیگانه قرار گرفت و متقابلاً ایلات و عشایر سلحشور غرب شامل ایلات کلهر، گوران، سنجابى، قلخانى، احمدوند و دیگر مرز نشینان به مقاومت دلیرانه در مقابل تهاجمات مهاجمین پرداختند و على‏رغم اختلافات قبلى، به صورت یکپارچه آماده مقاومت در برابر نیروهاى مهاجم بیگانه درآمدند.  در شهریور ۱۲۹۴ هجری شمسی کلیه رؤساى ایلات و عشایر در ماهیدشت کرمانشاه اجتماع نموده و به منظور مقابله با قواى بیگانه، سوگند وفادارى یاد نمودند که در تمامى موارد با هم متحد بوده و تا آخرین نفس در راه آزادى و استقلال ایران بایستند. بر این اساس تلگرافى را تنظیم و به عنوان سران ایلات و عشایر غرب، به احمد شاه قاجار مخابره نمودند.  همزمان با تجاوز روسیه به ایران، عده‏اى از آزادیخواهان و ملیون به اعتراض از تهران مهاجرت و در بروجرد به نظام السلطنه والى لرستان و خوزستان ملحق شدند.

کمیته دفاع ملى که در قم تشکیل شده بود و با شونمان، مأمور دولت آلمان، همکارى مى‏کرد به اصفهان رفتند.  نظام‏السلطنه و همراهان به سوى کرمانشاه حرکت کردند و در صحنه مستقر شدند. چون نظام‏السلطنه مافى، مردى وطن دوست و با کفایت بود، فرماندهى قواى ملى به وى تفویض شد و تمام قواى ژاندارمرى، محلى، عشایرى و حتى آزادیخواهان مهاجر، تسلیم دستورات او شدند و مرتبا قواى ژاندارمرى سلطان آباد، ملایر، همدان، اصفهان، و همچنین فوج سیلاخور، خلج، مجاهدان اصفهانى، سواران بختیارى اطاعت و پیروى خود را به نظام‏السلطنه اعلام و به قواى ملّى ملحق مى‏شدند.

مهاجران دسته دسته در میان برف و سرماى شدید به سوى کرمانشاه رهسپار شدند زیرا کرمانشاه از نظر امکان کمک عثمانى‏ها و استفاده از حمایت عشایر، موقعیت مناسبى داشت و کمیته دفاع ملى کرمانشاه با کمک آلمانها و عثمانى‏ها قبلاً این شهر را در اختیار خود داشتند. نظام‏السلطنه، صحنه را به عنوان ستادفرماندهى انتخاب و در آنجا مستقر شده بود. جمعى از مأموران آلمانى، صاحب منصبان سوئدى، افسران ترک و رؤساى ایل‏هاى کلهر، سنجابى و سران سایر عشایر پیرامون کرمانشاه، او را در کارها مساعدت و همراهى مى‏کردند. نظام‏السلطنه از وضع کرمانشاه راضى نبود و ضمن مذاکره با اعضاى کمیته دفاع ملى، اظهار داشت تا وقتى اقبال‏الدوله، به سمت حکمران و نماینده دولت مرکزى در کرمانشاه اقامت دارد، او نمى‏تواند کارها را به دست گرفته و تصمیمات خود را با قدرت و به موقع به مرحله اجرا بگذارد. به دنبال این مذاکرات اعضاى کمیته در کرمانشاه اقبال‏الدوله را راضى به ترک کرمانشاه کردند. وى نیز پذیرفت و عازم مرکز شد و در روز ۶ ربیع‏الثانى ۱۳۳۴ ه .ق / ۵ فوریه ۱۹۱۶ م. نظام‏السلطنه به اتفاق دکتر راسل، وزیر مختار آلمان از صحنه وارد کرمانشاه شدند. همزمان با استقرار نظام‏السلطنه در شهر کرمانشاه، وکلاى مهاجر که اکثر آنان به کرمانشاه رسیده بودند یک مجلس موقتى به ریاست سید محمد طباطبائى تشکیل دادند.

در اول آوریل ۱۹۱۶ م. جلسه دوم مجلس موقت تشکیل و دولت آزاد را به شرح زیر معرفى کرد.

رئیس دولت آزاد نظام‏السلطنه مافى

وزیر امور خارجه محمدعلى خان مافى

کفیل قواى نظامى سالارلشکر

وزیر مالیه محمدعلى خان فرزین نماینده همدان

وزیر داخله ادیب‏السلطنه

وزیر عدلیه و اوقاف سیدحسن مدرس

وزیر پست و تلگراف و تلفن میرزا قاسم صور اسرافیل نماینده ساوجبلاغ

خزانه دار حاج عزالممالک اردلان، نماینده خوزستان

دولت موقت در کرمانشاه شروع به فعالیت کرد و حتى نمایندگانى به خارج از کشور اعزام نمود. کردستان، همدان، ملایر، تویسرکان، نهاوند، گروس و بروجرد از دست روسها خارج و زیر نظر دولت ملى اداره مى‏شدند. در ایام استقرار حکومت موقت در کرمانشاه که نه ماه طول کشید ارتباط بین این دولت و مرکز ایران قطع بود و شهرستانهاى قلمرو دولت ملى کارهاى خود را به کرمانشاه مرکز حکومت موقت رجوع و دستور مى‏گرفتند.

پس از نه ماه استقرار حکومت ملى در کرمانشاه، بغداد از سوى قشون انگلیس اشغال شد. با سقوط بغداد چون احتمال محاصره قواى عثمانى مى‏رفت، موقعیت دولت ملى در جنگ با روسها متزلزل شد و دولت موقت دستور تخلیه کرمانشاه و عقب‏نشینى به قصر شیرین را صادر کرد. عده‏اى از آنان که وسایل مهاجرت به عثمانى را نداشتند به روستاها و طوایف دوردست پناه بردند تا گرفتار ارتش روسیه نشوند و بقیه بطور پناهندگى به خاک عثمانى رفتند. اعضاء حکومت موقت و نمایندگان نیز به دعوت دولت عثمانى از راه سوریه وارد استانبول شدند و پس از اشغال استانبول توسط متفقین، به وطن خود بازگشتند.

قواى عثمانى تا اواسط سال ۱۳۳۵، در غرب کشور حضور داشتند، تا اینکه قواى تازه نفس انگلیس براى جبران شکست کوت العماره، به طرف بغداد حمله کردند و بغداد را تصرف کردند، لذا ترک‏ها ناچار به عقب نشینى شدند. با پیروزى انقلاب روسیه در سال ۱۹۱۷، شیرازه قواى روس در منطقه از هم گسست و بین قشون آنان کمیته‏هاى انقلابى تشکیل شد. انگلیسى‏ها که وضع را چنان دیدند، قواى تازه نفس انگلیسى و هندى خود را براى جانشینى قواى روس به ایران فرستادند. روس‏ها به طرف روسیه رهسپار شدند ولى به دنبال این قشون کشى، علاوه بر خرابى‏هاى زیاد، قحطى وحشتناکى بروز کرد که عده زیادى چه در شهر و چه در دهات از بین رفتند.

**

یکی دیگر از تحولات مهمی که آتش افروزی ابرقدرت ها را به این منطقه کشاند جنگ جهانی دوم بود. دومین جنگ فراگیری که از اول سپتامبر ۱۹۳۹ تا دوم سپتامبر ۱۹۴۵ ادامه داشت و کشورهای مختلف با تشکیل اتحادهای نظامی به نام‌های متّحدین و متّفقین در مقابل یکدیگر صف آرایی نمودند. که نزدیک به هفتاد میلیون نفر کشته شدند.

از دلایل مهم جنگ جهانی دوم اشتباهات عهدنامه ورسای (۷ مه ۱۹۱۹) که به جنگ جهانی اول پایان داد، همچنین پیامدهای بحران اقتصادی سال ۱۹۲۹ و رقابت سیاسی فاشیسم و دموکراسی های غربی و مارکسیسم نام برده شده است.

به نوشته مورخین : در روز ۳ شهریور ۱۳۲۰ نیروهای شوروی از شمال و شرق و نیروهای بریتانیایی از جنوب و غرب، از زمین و هوا به ایران حمله کردند و شهرهای سر راه را اشغال نموده و به سمت تهران حرکت کردند. ارتش ایران به سرعت متلاشی شد. رضاشاه با فشار متفقین به خصوص بریتانیا ناچار به استعفاء شد. متفقین پس از مدت‌ها کشمکش با روس‌ها بر سر نوع حکومت جدید ایران، بالاخره در انتقال سلطنت به پسرش  -محمدرضا-  که ولیعهد او نیز بود، به توافق رسیدند.

سورنا کیانی در کتاب فرمان آتش در کوهستان‌های باختر؛ تاریخ نظامی کرمانشاهان در قرن معاصر، چاپ انتشارات سازمان عقیدتی سیاسی ارتش جمهوری اسلامی ایران در مورد کرمانشاه در جنگ جهانی دوم می نویسد :

حادثه شهریور سال ۱۳۲۰ شمسى که در شعله‏هاى جنگ جهانى دوم براى ملت ایران پیش آمد یک واقعه شوم و فراموش نشدنى است. در این استان بدلیل مجاورت و هم مرزى با دولت عثمانى خاطره آن بسى دردناک‏تر بود. ناامنى، قحطى، از هم گسیختگى، فقر، بلاتکلیفى، احتکار و مهمتر از همه سیر تصاعدى هزینه زندگى و تورم اقتصادى اهالى این حوزه را بیش از سایر نقاط دیگر به ستوه آورده بود.  در جریان این جنگ علیرغم بى‏طرفى ایران، در سحرگاه روز سوم شهریور ماه ۱۳۲۰ ه .ش، قواى انگلستان و روسیه ناگهان از شمال و جنوب به مرزهاى ایران تجاوز کردند.

 با ورود ستون اول نیروهاى انگلستان از طریق قصرشیرین به استان کرمانشاه در روز پنجشنبه ششم شهریور ماه، طى تلگرافى به سرلشکر مقدم مراغه‏اى، فرمانده سپاه غرب، دستور ترک مقاومت داده شد.  انگلیسى‏ها ضمن مذاکره حضورى به سرلشکر مقدم اظهار داشتند که چون سربازخانه دلگشاى کرمانشاه روى کوه واقع شده و اگر نیروى انگلیس در کنار رودخانه اردو بزند بر آنها مسلط مى‏باشند، از این رو بایستى کرمانشاه از نیروى نظامى تخلیه گردیده و همیشه ۲۵ کیلومتر با انگلیسى‏ها فاصله داشته باشند.

در همان روز ششم شهریور ۱۳۲۰، با موافقت انگلیس‏ها، سرهنگ ابراهیم ارفع، مأمور انتظامات داخل کرمانشاه شد و به عنوان رابط بین نیروى انگلستان و فرمانده نیروى ایران انتخاب گردید.  فرمانده سپاه تصمیم حرکت به سوى سنندج را مى‏گیرد ولى تا سر و سامان دادن نیروهاى متفرق قرار مى‏شود به طور موقت فرماندهى سپاه در روانسر دایر شود.  سرلشگر مقدم مراغه‏اى پس از استقرار کامل و گذشتن چند روز چون وجود گردان احتیاط را که همراه او بود، به مناسبت کمى جا و عدم احتیاج، زائد دید به سروان رحیمى فرمانده آن گردان دستور داد که افراد را به پاوه و نوسود برده و پس از مرخص کردن آنان، اسلحه متعلق به گردان را در ساختمان ژاندارمرى محل که از بناهاى قدیمى بوده است نگاهدارى کنند. سروان رحیمى نیز گردان را به پاوه رسانید و طبق دستور سرلشکر مقدم، پس از مرخص کردن افراد، تفنگها را در محل ژاندارمرى گذاشت.  پس از مرخص شدن سربازان احتیاط روز چهاردهم شهریور ۱۳۲۰ ه .ش عشایر مرزى عراق به این نواحى حمله کرده و عده‏اى سرباز از جمله گروهبان دوم محمدعلى مطلق‏زاده را شهید کردند. اشرار کلیه پادگانها را محاصره کرده و سرگرد بلوچ خسروى و سایر افسران و افراد ابواب جمعى او را خلع سلاح کرده و عده‏اى را اسیر کردند. بدین ترتیب پادگان نوسود نیز سقوط کرده و اسلحه آنان به دست اکراد افتاد.

با انحلال لشکر کرمانشاه و از هم پاشیده شدن اوضاع، یکى از افسران هرسینى به نام ستوان یکم محمد رجبى به فکر انقلاب افتاد و با یک فرمان نظامى، کلیه سربازان هرسینى قسمت خود را فراخوانده و تصمیم مى‏گیرد به هرسین رفته و آن محل را براى فرماندهى خود مستقل سازد. حدود سى نفر از سربازان اهل هرسین و توابع اطراف آن ضمن قبول دعوت وى، با یک قبضه مسلسل سبک و مقدارى تفنگ و مهمات به قصد تسخیر هرسین حرکت مى‏کنند. اینان کلیه آبادیهاى اطراف را غارت کرده و پس از تسخیر عمارت فرماندارى، استقلال هرسین و پادشاهى او را اعلام مى‏کنند. عده‏اى از اهالى از او پیروى کرده و عده دیگرى مخفیانه علیه او متحد مى‏شوند.

مخالفان را دو برادر به نامهاى حسن بیک و حسین بیک رهبرى کرده و مخالفان پادشاه جدید را دور خود جمع مى‏کنند. بر حسب تصادف بر سر یک قطعه زمین با حسن بیک و حسین بیک اختلاف نظر پیدا کرد و کار به زد و خورد کشید. روز سیزده شهریور ۱۳۲۰ ه .ش جنگ محلى بین اتباع ستوان رجبى و مخالفانش درگرفت. در دقایق اولیه نبرد یکى از دو برادر به دست ستوان رجبى کشته شد و پس از چند دقیقه دیگر ستوان محمد رجبى به دست برادر دیگر کشته شد. پس از کشته شدن این افسر اهالى بدن او را قطعه‏قطعه کرده و سزاى پادشاهى را در کف دستش گذاشتند.  در این ایام، وضع عمومى مردم، به خصوص کارمندان دولت و عشایر از لحاظ معیشتى به سختى مى‏گذشت و سرقت و ناامنى در همه جا گسترده بود و به همین جهت، آذوقه و خواربار روز به روز گرانتر مى‏شد.  انگلیسى‏ها پس از تجاوز به خاک استان، سیلوى کرمانشاه را اشغال و آن را به آتش کشیدند. اوضاع جبهه‏هاى جنگ بین متفقین و آلمان و ژاپن همچنان خونین‏تر و وخیم‏تر مى‏شد. سرانجام پس از گذشت چهار سال و شش‏ماه از تاریخ اشغال کرمانشاه توسط نیروهاى انگلیسى، طلیعه صلح پدیدار گردید و پایان جنگ جهانى دوم (۱۳۲۴ ه .ش برابر با ۱۹۴۵ م) اعلام گردید و نیروهاى انگلیس و آمریکا از استان خارج شدند.