نمانامه: منصور یاقوتی زاده پنجم اسفندماه ماه ۱۳۲۷ – درگذشت هشتم دی ماه ۱۴۰۳ در کرمانشاه، داستاننویس، شاعر و منتقد ادبی و از چهرههای مطرح داستان نویسی در دههٔ ۴۰ و ۵۰ ایران بود.
وی در زمینه داستان کوتاه و داستان بلند فارسی متون درخشانی خلق کرد و یکی از چهرههای شاخص و مطرح در میان نویسندگان نسل دهه ۴۰ و ۵۰ ایران است.
بسیاری از نویسندگان معاصر از منصور یاقوتی به عنوان چخوف ایران یاد میکنند چرا که در آثارش استادانه و هنرمندانه از جملات کوتاه، ادبیات قائم به ذات و به دور از تقلید استفاده نمود و همچنین بیشتر آثارش در سبک رئالیسم خلق شده است.
منصور یاقوتی در ۵ اسفند ۱۳۲۷ در روستای کیوهنان شهرستان سنقر در استان کرمانشاه به دنیا آمد. پس از مهاجرت خانواده به شهر کرمانشاه ، تحصیلات ابتدائی را در مدرسه داریوش در کرمانشاه و دوران دبیرستان را در مدرسه کزازی گذراند و موفق به دریافت دیپلم ادبی شد. پس از آن به عنوان سپاهی دانش در روستاهای کرمانشاه به آموزگاری پرداخت. مهرماه ۱۳۵۰ به صورت رسمی به استخدام وزارت آموزش و پرورش درآمد.
او در هفته نامه صدای آزادی، شماره ۴۰۷، آبان ماه ۱۳۹۳چکیده ای از زندگی اش را به قلم خودش روایت کرده است:
«اسد خان (پدرم) مباشر فتاح خان امیری در منطقه کُلیائی بود. فتاح خان مردی با فرهنگ، اروپا رفته و شرافتمند بود که منزلش توی کوچه ای نرسیده به میدان مصدق بود. من ایام نوروز همراه پدرم به دیدار فتاح خان می رفتم.
فتاح خان به راستی انسان شریفی بود. بعد از نزدیک به هفتاد سال تصویر آن چهره ی نجیب و بخشنده با سیمای آرام و قامت میانه و رنگ پوست سفید را فراموش نمی کنم. بخشی از خاطرات این دوران در کتاب «کودکی من »نوشته شده است.
فتاح خان مردی دمکرات منش، تحصیل کرده و اروپا رفته بود و املاک یا سهم خود را با یک خان ِ دیکتاتور عوض می کند و در این تغییر و تحول و جابه جایی قدرت، زندگی ما،در زیر اقتدار خان دیکتاتور می افتد. پدرم به مادرم می گوید:
– زبانت را نگهدار، ما گیر یک آدم بی رحم افتادیم. به ما رحم نمی کند. اما مادر که «دختر بس »نام داشت و با مشت به هر مردی می کوبید از زمین بلند نمی شد، زبانش را نگه نمی دارد. گویا همین موضوع خانواده را جا کن و آواره شهر می کند:
بار مه کَه، بار مه کَه، ئه گه ر بار ئه کی روی وه شار مه کَه
بار سفر مبند، کوچ نکن ، اگر هم کوچ می کُنی رو به شهر مکن.”
اولین قصه ها:
«ماری در خانه ما زندگی می کرد که مادرم می گفت «فرشته ی خانه است.» و کسی مزاحم او نمی شد. کبوتر های چاهی فرشته بودند و «شانه به سر» یا هُدهُد عروسی بود که در پای دیگ شیر و جوشیدن و کف کردن و سر ریز کردن شیر، به اثر پرخاش مادر شوهر و نفرین او، تبدیل به شانه به سر شده بود که بگوید آن چیزی که ریخته شده بوده شیر نبوده و کف بوده است !
مادرم می گفت: به همین سبب شانه بر سر می خواند:
کف بود…کف …بود …کف … “
از کلاس پنجم ابتدایی با قصه آشنا شدم :
امیر ارسلان، چهل طوطی و حسین کُرد شبستری را در همان سال خواندم. همچنین کتاب های دیگر. سال بعد همراه با دوستم «ابراهیم» که سر پُل حاج مَمد تقی، آب آلو و آب انجیر می فروخت، با یک کتابخانه قدیمی در جلوخان آشنا شدیم که شبی یک ریال کتاب کرایه می داد. کتاب های بسیاری داشت، پلیسی، پاورقی های تاریخی ،… که همگی را خواندیم.
کلاس هفتم سراغ کتابخانه ای در چهار راه شیر خورشید رفتیم که شبی دو ریال کتاب کرایه می داد. «آخلیل» نامش بود. همه ی کتاب های آن کتابخانه را که خواندم رفوزه شدم… این خواندن ها پایه و زیر بنای نویسندگی شد .”
آمدن به شهر:
“در محله پشت بدنه، روبروی کوچه «کَل ِ هواس»،نزدیک خانه پسر عمه ام که همجوار «مُرده شور خانه» بود، مستاجر خانه ای شدیم که طویله داشت. تابستان جهت یادگیری قرآن و فراگیری آموزش های مذهبی، در مسجد نواب پای منبر یک روحانی می نشستم. بساط «فلک» جهت تنبیه هم در مدرسه برقرار بود. در واقع «فلک» پایه شکنجه مدرن امروزیست که آن را امروز «جوجه کباب» می گویند. آن وقت با چوب ِ خیس ِ انار و یا بِه، به کف ِ پاها می کوبیدند.”
چاپ اولین داستان ها:
“مجموعه داستان « زخم » را نوشته بودم و داشتم تلاش می کردم که آن را منتشر کنم و پولی در جیب نداشتم . همچنان روی مجموعه داستان «زخم» کار می کردم. کتاب در مهرماه ۱۳۵۲ در ویترین کتابفروشی های ایران بود. کتاب را محمدباقر مومنی و ناصر رحمانی نژاد پیش از چاپ خوانده و تایید کرده بودند.”
معلمی:
“سال ۱۳۵۰ من در استخدام رسمی وزارت آموزش و پرورش ایران در آمدم. از سال ۱۳۵۰ تا اواخر ۵۲ در روستای «چارمِلان» آموزگار مدرسه بودم. طی آن چند سال مجموعه داستان«گُل خاص»، «داستان های آهو دره »، «سال کورپَه» …از من منتشر شد.
مهرورزی بیکران روستائیان «چار مِلان» و این که ناهار و شام و صبحانه ی مرا می آوردند سبب شد که به آنها بگویم: اگر می خواهید این جا بمانم بگذارید صبحانه و ناهار و شام را خودم تهیه کنم. نپذیرفتند. از من پافشاری و از آنها هم پافشاری. آنها انسان تر از آن بودند که بپذیرند، انسانیت روستائیان «چار مِلان» مرا مغلوب کرد و من هم لج کردم و در میان گریه و شیون و زاری مردم روستای محبوبم و مردم نازنین چار مِلان را ترک کردم. دانش آموزان و مردم به فاصله چند کیلومتر با گریه مرا بدرقه کردند. من هم از اشک پیراهنم خیس شده بود.
مهر ماه سال بعد،برای تدریس عازم «روستای میدان» شدم. روستایی در شمال سنقر و روبروی «مادی کوه» که روستائیان «مادیان کوه» می گفتند. مِلکِ «علی اوسط خان امجدی»، مردی بزرگ. انسانی بسیار با فضیلت و وارسته. تمام زمین هایش را داوطلبانه بین کشاورزان و روستائیان تقسیم کرده بود و هیچ چیز برای خود نگذاشته بود ….
مجبور شدم که شهر «سنقر» را هم ترک کرده و به کرمانشاه بیایم و در دبستان « گویا» -حسین علی گویا-مشغول به تدریس شوم. رُمان «پا جوش » هم طی همین مدت منتشر شد که با استقبال وسیع خوانندگان روبرو شد و تا چاپ دهم رسید.
در ادامه کتاب هایی که از دانش آموزانم منتشر کرده بودم یعنی «قصه های کاظم آباد» و«پُشتِ دیوار برف »، تا سال ۵۷ دو کتاب دیگر از دانش آموزان منتشر شد تحت عناوین «یه جور زندگی» و «بچه های کرمانشاه».
این حرکتی کاملاً نو در تاریخ ایران بود که به قلم خود دانش آموزان آثاری تاثیر گذار و پُخته با ویراستاری این قلم منتشر می شد که جامعه را در بُهت و حیرت فرو برد. هیچ کس باور نمی کرد که به قلم دانش آموزان ابتدایی، آن آثار نوشته شده باشد!
پیش از حکومت نظامی، «کانون نویسندگان ایران » جلسه ای با حضور همه ی اعضای کانون در تهران به صورت مخفی تشکیل داد. من هم که عضو کانون نویسندگان بودم، به همراه فریدون تنکابنی در جلسه حضور به هم رساندیم. قرار بود نامه ای برای شاه ایران نوشته شود و تقاضا شود که مطبوعات،کتاب، قلم، احزاب سیاسی آزادانه فعالیت کنند. در آن جلسه همه ی شاعران و نویسندگان طراز اول ایران حضور داشتند از جمله مهدی اخوان ثالث، غلامحسین ساعدی، هوشنگ گلشیری، هما ناطق، به آذین و بقیه … متنی تهیه شد و به امضای اعضا رسید که برای شاه فرستاده شود. این متن در یک کتاب تاریخی به همراه اسامی امضا کنندگان آمده از جمله امضای نویسنده این سطور.”
زندان:
یاقوتی نخستین بار در دوران تحصیل در دبیرستان کزازی در کرمانشاه در سال ۱۳۴۶ دستگیر شد. دستگیری دوم وی در سال ۱۳۵۶ و در زمان حکومت نظامی ازهاری بود که تا روی کار آمدن دولت بختیار در زندان ماند.
“روز اول حکومت نظامی، ماموران ساواک با فرماندهی سرهنگ «فرخ »-نام مستعار- به خانه ام ریختند و کتابخانه ام که حاصل زندگیم بود بار یک وانت شد و من هم دستبند به دست به پادگان بیستون منتقل شدم که بعد به زندان شهربانی کرمانشاه و از آنجا به تهران فرستاده شوم، به «کمیته مشترک ضد خرابکاری » و سلول انفرادی.
تا روی کار آمدن دولت شاپور بختیار، در زندان ماندم و با آزادی همه ی زندانیان سیاسی من هم تک و تنها به کرمانشاه برگشتم. مردم با گل و شیرینی کوچه را با حضور خود متبرک کردند.”
منصور یاقوتی از شهریور ۱۳۵۸ از آموزش و پرورش پاکسازی شد و از آن زمان در کنار نویسندگی به مشاغل دیگری به مانند کارگری، نگهبان و سرایداری پرداخته است:
” مدتی نگهبان و سرایدار و پادو در شهر تهران. مدتی کارگری ساده در نیروگاه حرارتی بیستون کرمانشاه. مدتی دفتردار آسیابی در شهرستان سنقر. مدتی عملهگی! “
باورها و روحیات:
یاقوتی انسانی فروتن،ساده، دوست داشتنی و بی ادعاست. مهمترین وجه شخصیتی او، زیستن بر اساس باورهایش است.
سبک:
آثار یاقوتی عمدتا در مقوله ادبیات روستایی می گنجند. درونمایه آثار یاقوتی توصیف واقعگرایانه و انتقادی از فضاهای روستایی و زندگی دهقانان و فرودستان است. سبک او رئالیستیک اجتماعی است.
صمد بهرنگی جریانی را در قصه نویسی برای کودکان راه انداخت که در آن، بر انتقاد از فقر و فاصله طبقاتی تاکید می شد. از این که قصه کودک نباید واقعیات دنیای تیره و تار اجتماعی را از بچه ها پنهان کند. بلکه از همان کودکی باید بچه ها را با این حقایق آشنا کرد. یاقوتی در کنار درویشیان و داریوش عباداللهی و قدسی قاضی نور، در همین قافله طی طریق می کرد. آن دوران البته سپری شده است و دیدگاه های جدیدی در باب قصه کودک پدید آمده است. حتی مواضع خود یاقوتی نیز در این مورد تا حدی تعدیل شده است.
هر چند یاقوتی از گرایش های ارتدوکس گذشته اش عدول کرده، مع هذا عشق به اقشار فرودست کماکان در زندگی و آثارش جریان دارد. در آخرین مجموعه قصه اش با عنوان “قورباغه میلیونر”، همان دغدغه های طبقاتی حرف اول را می زند. نثرش نیز ساده و روان و مستقیم و بعضا شعارزده است ولی به نسبت گذشته تعدیل شده است. به لحاظ فکری هم به نظر می رسد که جهت گیری به سمت تحقیقات تاریخی و به خصوص شاهنامه و بابک خرمدین، نمایانگر تغییراتی است که با به دست آوردن تجربه های بیشتر، در او رخ داده است. یاقوتی که زمانی در کنار صمد بهرنگی و علی اشرف درویشیان، رویکردی مشابه، به ادبیات کودک و نوجوان را پیش می بردند، در مصاحبه ای از ضرورت نقد صمد بهرنگی می گوید:
” متاسفانه آثار صمد تاکنون نقد جدی ولی منصفانه و نقدی به دور از کیش شخصیتپرستی به خود ندیده است. بیشتر از ۶۰ سال از غرق شدن صمد در ارس میگذرد اما کیش پرستش شخصیت که در ایران و خاورمیانه رایج است اجازه نداده که کسی وارد عرصه شود تا تفکرات صمد به عنوان نویسنده، آموزگار و گردآوری کننده افسانهها را نقد کند. آثار صمد جلوی دست است و به راحتی میتوانید آنها را بخوانید ولی متاسفانه افکار و اندیشههایی که در داستانهایش مطرح میکند به نظر میرسد چندان برای کودکان مناسب نبوده و دیدگاههایی در داستان صمد دیده میشود که برای انسان امروز چندان مورد پذیرش واقع نمیشود….مثلا در کتاب «الدوز و کلاغها» از زبان الدوز بحث دزدی (دزدی صابون توسط کلاغ) مطرح میشود ولی از زبان کلاغ این دزدی توجیه و از این عمل دفاع میشود. این تفکر برای ذهن کودک آسیبزننده است. یا اندیشهای مثل (کاش آن مسلسل پشت شیشه برای من بود) که در داستان خواب و بیداری آمده؛ اندیشهای غیرانسانی است. واقعیت این است که یک کودک حتی اگر فرزند شخص ثروتمندی باشد تصور و درکی از مقوله سرمایه و طبقه و… ندارد. کودک کودک است و باید با یک دید انسانی و گسترده با جهان کودک روبرو شد. در کتاب «ماهی سیاه کوچولو» هم اندیشه گوهرینی که مطرح میشود زیر سوال است. تکروی و تکیه به نیروی خود و ترک کردن دیگران حتی آنهایی که میخواهند به تو کمک کنند (ماهی سیاه وقتی میخواهد سفر خودش را آغاز کند تعدادی ماهی ریز میخواهد با او همراه شوند ولی او قبول نمیکند، یا وقتی به دریا میرسد ماهیهای دیگر به او هشدار میدهند به فلان منطقه نرو چون مرغ ماهیخوار آن جا پرسه میزند اما گوش نمیدهد و بیتوجه به این توصیه عمل میکند) که در این داستان دیده میشود باز برای ذهن کودکانه مناسب نیست. باید روزی برسد که کسانی آثار خلق شده توسط صمد بهرنگی را بدون هیچ تعصب و شخصیتپرستی او، برای کودکانمان نقد و بررسی کنند.”
آثار:
زخم / مجموعه داستان / ۱۳۵۰ /چاپ سوم
گل خاص / مجموعه داستان / ۱۳۵۰ / چاپ هفتم/ ترجمه به زبان کردی
کودکی من / مجموعه داستان / ۱۳۵۱/چاپ یازدهم
داستانهای آهودره/ مجموعه داستان/چاپ دوم
با بچههای ده خودمان/ مجموعه داستان/ چاپ دهم
سال کورپه/ مجموعه داستان/چاپ اول
پاجوش/ داستان بلند/چاپ دهم
زیرآفتاب / داستان بلند/چاپ اول
چراغی بر فراز مادیان کوه/ داستان بلند/ چاپ بیش از ۲۰هزار نسخه/ ترجمه به زبان کردی
دهقانان/ رُمان/چاپ سوم
افسانههائی از ده نشینان کُرد/ پژوهش، گردآوری فرهنگ توده/ چاپ هفتم
یادداشتهای یک آموزگار/ پژوهش
مردان فردا / مجموعه داستان / چاپ اول، برنده بهترین کتاب سال توسط شورای کتاب کودک
نگاهی به آثار درویشیان/ نقد ادبی/چاپ اول
گامی به پیش/ نقد ادبی/چاپ اول
توشای پرنده غریب زاگُرس/ مجموعه داستان/ ۱۳۷۴/ نشر آروین/ چاپ چهارم
افسانه سیرنگ/ داستان بلند/ ۱۳۸۲/ نشر ترجمان اندیشه/ چاپ اول
تنهاتر از ماه/ داستان کوتاه/ چاپ اول / ۱۳۹۰
بنبست/ رمان / چاپ اول /۱۳۸۵
داستانهای آهودره (هفت کتاب در یک کتاب)/مجموعه آثار دهه ۵۰/ نشر شباهنگ/۱۳۹۱
پری چل گیس/کودک و نوجوان/ نشر قطره/ ۱۳۹۱
برزونامه/ شاهنامه کردی (ترجمه) / نشر ققنوس/۱۳۹۱
هستی شناسی فهم/نقدمشترک همراه با آرش سنجابی/ نشر کتاب آمه/ ۱۳۹۱
مادیان چهل کره/افسانههایی از ده نشینان کرد/ نشر کتاب آمه/۱۳۹۱
چشم هیچکاک / داستان کوتاه / نشر هیلا / ۱۳۹۲
آثار زیر چاپ:
●فردوسی ، اسطوره ،رئالیسم – پژوهش
●مادیان چهل کُره – ترجمه افسانه های غرب کشور
●برزونامه – ترجمه ،شاهنامه کُردی
●هستی شناسی فهم – نقد و بررسی رمان مسعود کیمیایی
●گامی به پیش – نقد بررسی آثار لاری کرمانشاهی
●مسعود کیمیایی و جهان رمان – نقد بررسی جسدهای شیشه ای
● پری چهل گیس – ادبیات کودکان و نوجوانان
● رمان تاریخی درباره بابک خرمدین
به علاوه یاقوتی در زمینه گردآوری افسانهها و تحقیق در ادبیات فولکلوریک و شاهنامه کُردی نیز کار کرده است.
منصور یاقوتی در مصاحبه ای گفته بود:
“مدتی است بر روی بابک خرمدین کار میکنم، بیش از هزار منبع را جستوجو کردهام و تاکنون ۶۰۰ صفحه دربارهاش نوشتهام. بابک خرمدین بزرگترین شورشی تاریخ بشریت است، بدون هیچ اغراق و یا تعصبی. جنبشهایی قبل از بابک خرمدین انجام شده بود که زمان آنها کم بود اما جنبش بابک خرمدین ۲۲ سال طول کشید و خلفایی مانند هارون الرشید، مأمون و معتصم درگیر آن بودند. این جنبش در حال تبدیل به انقلاب اجتماعی بود و توده مردم از آن حمایت میکردند. این جنبش آرمان برابریخواهانه داشت و از نظر فکری تحت تأثیر جنبش مزدک بود. برخی نویسندهها درباره بابک خرمدین نوشتهاند اما کارهای جدی و قابل عنایتی نیستند و بیشتر گزارشاند تا رمان تخیلی – تاریخی.
نزدیک به ۱۰ جلد کتاب منتشر نشده دارم از جمله آثار ذیل: تراژدی یزدگرد – رمان/ بن بست-رمان/خاطرات یک مرده/ با من به جهنم بیایید/ پروانه بر خاک- مجموعه داستان/ قصه های شهر و کار پژوهشی روی حافظ به نام حافظ ترانه سرای عشق و مجموعه شعری به نام برف و کاج و دیگر آثار…”
محمود دولت آبادی:
«منصور نویسنده ای است که از اوایل دهه ۵۰ [به غیر از وقفه ناخواسته ] همیشه حضوری فعال در سطح اول ادبیات داشته، او به درستی معتقد است که روان هر ملتی را بخواهید مورد مطالعه قرار بدهید، این امر از طریق هنر، ادبیات و اندیشه ممکن خواهد شد. همیشه کم پیش آمده داستانی بخوانم که مرا تا مرز زمینه رنگی خیال ها و رویاهایم، مرز خاطراتم، جایی که همه پُشت رنگ هایی، تیره و نامریی می شوند، پیش ببرد. اما برخی داستان های منصور این کار را انجام می دهد … تدبیر یاقوتی این است که سعی می کند گذر وقایع را پشت جملات داستانش،کمی متفاوت پیش ببرد…»
مسعود کیمیایی:
«همیشه خواندن آثار منصور یاقوتی حسِ خوبی به من می دهد و در روحیه ام تاثیر می گذارد. یقین دارم که منصور یاقوتی تمام ِ عمرش را با شرافت زندگی کرده است…»
جعفر مُدرس صادقی:
«کمتر مخاطب ادبیات داستانی در ایران را می توان پیدا کرد که به ادبیات داستانی واقعگرا علاقمند باشد و رُمان ها و داستان های منصور یاقوتی را نخوانده و پس از مطالعه این رُمان ها از هر یک از آنها لذت فراوان نُبرده باشد. اگر روزی قرار بر نظر سنجی درباره آثار واقعگرا باشد حتما «بن بست» و «با بچه های ده خودمان » در ردیف برترین های ادبیات ما قرار می گیرد. این هر دو کتاب در بردارنده شناخت عمیقی از تحولات انسان جامعه و شناخت روحیات اقشار مختلف جامعه است…»
صفدر تقی زاده:
” او نویسنده ای در قد قواره صادق چوبک یا غلامحسین ساعدی و احمد محمود است. او بر داستان نویسی ِ دهه ۵۰ نیز تاثیر گذاشت.»
امین فقیری:
«وقتی که علی اشرف درویشیان را شناختم ،همزمان با نویسنده ای کرمانشاهی به نام منصور یاقوتی که او هم درد مردم را داشت ،توسط نوشته هایش آشنا شدم و او را نویسنده ای صمیمی و مرد می یافتم … نوشته هایی که از او خواندم یکی مجموعه داستان«زخم» بود و دیگری رمان «دهقانان» که زندگی سخت دهقانان را به تصویر کشیده بود. من همیشه او را نویسنده ای موفق می دانستم و می دانم .دلم می خواست همیشه او را نزدیک می دیدم و تجربیات خود را با یکدیگر قسمت می کردیم…»
یوسفعلی میر شکاک:
«منصور یاقوتی از همان «زخم» که در سال ۱۳۵۰ منتشر کرد در زمره نوگراترین و بدعت گذارترین نویسندگان ایران بود. می توان دید . داستان «کودکی من» ،با استفاده از تکنیک تک گویی درونی و سَیَلان ذهن نوشته شده است که در آن زمان ،دست کم در کشور ما ، [اگر چه به دلیل برخی کارها «هدایت » شناخته شده بود ]اما ،روش ِ مرسومی در داستان نویسی محسوب نمی شد .نوگرایی ادبی یاقوتی ایجاب می کرد که او از دیگر نویسندگان هم دوره اش مجزا شود…»
شاهرخ تندرو صالح:
«جناب آقای منصور یاقوتی!شما یکی از داستان نویسان خوب و شریف ما هستید….شاید بتوان رئالیسم ایران را مرهون نگاه نویسندگانی چون شما دانست، آقای یاقوتی !… چرا که شما از معدود نویسندگانی هستید که قابلیت های ادبیات داستانی را به منزله رسانه ای انتقادی در جایگاه «راوی ِ بی دروغ واقعیت » می نشانند… جناب آقای منصور یاقوتی! شما تولستوی داستان ایران هستید. واقعیت زندگی انسان ها در قلمرو رنج و ستوه برای شما قلم تان تنها انگیزه برای سیاهه نویسی نیست. شما با نوشتن به شهادت زندگی در این اقلیم برخاسته اید…»
عباس معروفی
منصور یاقوتی بهدلیل جملات کوتاه، ادبیات قائم به ذات و به دور از تقلید «چخوف ایران» است.
یاقوتی همچنین بهسبب توصیف فضاهای روستایی و زندگی دهقانان و فرودستان و نیز ارائهٔ تصویری واقعگرایانه و انتقادی از جامعهٔ روستایی کردستان ایران جایگاه مهمی در ادبیات روستایی و همچنین ادبیات اقلیمی منطقهٔ جنوب کردستان ایران دارد. این داستانها در واقع بر اساس خاطرات کودکی نویسنده نگاشته شده و مملو از تصاویر نوستالژیک از ده و روابط گرم و صمیمانه روستایی است.
وی همچنین علاوه بر آثار ادبی خود که عمدتاً رئالیسم موسوم به کارگری، واقعگرایی سوسیالیستی هستند، در زمینههای مختلف مانند گردآوری افسانهها، تحقیق در ادبیات فولکلوریک و شاهنامه کُردی نیز فعالیت کرده است.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0