نگاهی به کتاب «بندها» اثر دومنیکو استارنونه
به قلم: غزل قربانپور
نمانامه: کتاب «بندها» اثر دومنیکو استارنونه رمانی درباره خانواده، خیانت و وفاداری، عشق و نفرت و گسستن و پیوستن!
کتاب «بندها»، با عنوان اصلی Lacci ، یک رمان ایتالیاییست از دومنیکو استارنونه که در آن به نظام خانواده و فروپاشی این نظام و در عین حال، وابستگی و نیاز به آن و روابط عاطفی زوجها و پیچیدگیهای این روابط پرداخته شده است. تکنیک استارونه در استخراج تداعیهای عمیق و ابتدایی واژه عنوان “Lacci” نهفته است. در ایتالیایی “lacci” به معنای “بندها” است، ,ولی نه هر نوع بند و طنابی. این لغت حکایت از بندی دارد که بر بالای آن حلقه و گره نیز دارد تا بتوان با آن حیوانات را شکار کرد. شاید ترجمه کمند برای این کلمه مناسبتر باشد.
متن اصلی کتاب «بندها» اولین بار در سال ۲۰۱۴ به زبان ایتالیایی منتشر شد. این رمان را جومپا لاهیری، نویسنده معروف امریکایی هندیتبار، با عنوان «Ties» به انگلیسی ترجمه کرده و ترجمۀ فارسی آن براساس همین ترجمۀ انگلیسی جومپا لاهیری انجام شده است و همانطور که لاهیری با حرکت زبانی درخشانی ترجمه این لغت را ترجمه کرده است، معنای “روابط” یا “پیوندها” را نیز دارد. یکی از صحنههای به یاد ماندنی و احساسی رمان، بستن واقعی بندهای کفش است. اما تصویر وابستگی اجتماعی، احساسی، اقتصادی و روانی در تمام لایه های رمان نفوذ کرده است.
” کتاب «بندها» رمانیست با سه راوی که دوتا از آنها زن و شوهری به نامهای واندا و آلدو و سومی آنا، فرزند دختر این زن و شوهر، است.
رابطۀ پر فراز و نشیب واندا و آلدو، که زمانی به فروپاشی رسیده و دوباره از سر گرفته شده، موضوع محوری کتاب «بندها» است. آلدو در حوالی سیوچهارسالگی و هنگامی که دوازده سال از ازدواجاش با واندا گذشته و از او صاحب دو فرزند شده است، به واندا خیانت کرده و به دختری بسیار کوچکتر از خود، به نام لیدیا، دل باخته است.
بخش اول کتاب «بندها» روایت واندا است در قالب نامههایی که او در دورهای که آلدو او و بچهها را ترک کرده به آلدو مینوشته است. واندا در این نامهها آلدو را به بیمسئولیتی و خودخواهی متهم میکند و از او میخواهد که بر بزدلیاش فائق آید و برگردد و بهطور واضح درباره خیانتاش توضیح دهد و در ضمن به او یادآور میشود که فلسفهبافیهایش، در توجیه خیانتی که مرتکب شده، مضحک و آبکی است و او، برعکس آنچه وانمود میکند و شاید در ظاهر به نظر برسد، آدمی سطحی است.
در بخش اول کتاب «بندها»، از خلال نامههای واندا به آلدو، هم پیچیدگیهای شخصیت واندا و بحرانها و مسائل و اضطرابهای او به تصویر کشیده میشود و هم از چشم واندا با وجوهی از شخصیت آلدو آشنا میشویم. واندا در این بخش از کتاب «بندها» زنیست که شوهرش او و بچههایش را ترک کرده و حالا او مانده با انبوهی از مسائل عاطفی و اجتماعی و مالی. آلدو استاد دانشگاه است و واندا زنی خانهدار. آنها درآمد بالایی ندارند و حالا هم که آلدو رفته، واندا مجبور است، علاوه بر بحرانهای عاطفی و روحی، با بحران مالی هم دستوپنچه نرم کند.
در بخش دوم کتاب «بندها»، که راوی آن آلدو است، میبینیم که سالها از آن ماجرای خیانت و نامهنگاریهای واندا به آلدو گذشته است و این زوج حالا به پیری رسیدهاند. اما اتفاقی مشکوک و عجیب، که وقتی واندا و آلدو باهم به سفر میروند در خانهشان رخ میدهد، گذشته را دوباره برای آلدو رو میآورد و آلدو را درگیر سالهای سپریشده زندگی زناشویی و قضیۀ خیانتاش به واندا میکند. در این بخش از کتاب «بندها» همچنین واندا را از چشم آلدو میشناسیم.
راوی بخش سوم کتاب «بندها» آنا، دختر واندا و آلدو، است. آنا و برادرش، که با هم اختلاف دارند، وقتی مادر و پدرشان به سفر رفتهاند یکدیگر را در خانۀ پدری ملاقات میکنند و اینجا وجهی دیگر از ماجراهای مربوط به این خانواده چهارنفری آشکار میشود.
آلدو فقط روابط زناشویی را از هم نمی پاشد ، بلکه علیه خانواده به عنوان یک نهاد سرکوبگر و خفقان آور شورش میکند .وقتی او سرانجام به خانوادهاش بازمیگردد، واندا علیه او جنگ روانی ظریفی راه می اندازد که در آن آلدو آنچنان مطیع و تسلیم می شود که دست به خود آزاری میزند. در واقع، این تعامل نشان دهنده دیگر آزاری / خودآزاری مابین زن و شوهری است که در تمام دوران زندگی شان جریان دارد و این رمان را بسیار جذاب میکند آنقدر که به تصویر بندها/روابط جان می بخشد.
در کتاب سوم، آنا پا به میدان میگذارد تا کودکی پر از عذاب خود و برادرش را بازگو کند – آسیب هایی که پس از رفتن آلدو به آن دو وارد شده یا آسیب هایی به مراتب دردناکتر که پس بازگشت او به وجود آمده است. آنا و ساندرو خاطرات سردی احساسی واندا، صرفهجویی بیرحمانه او، انباشت وسواسگونه او از اشیای بی ربط چند دهه پیش و حکومت دیکتاتوری مادر بر خانه را به یاد میآورند. اگر در روایت واندا آلدو کاراکتری سادیستیک دارد، پس واندا نقش کاراکتر مازوخیستی را بر عهده گرفته است که با صبر شکنجههای آلدو را تحمل میکند. اما در روایتهای آلدو و آنا، واندا نقش سادیستی را به عهده میگیرد، شخصیتی مستبد و بیرحم که آلدو را به حیوان خانگی بیصدا و منفعل تبدیل میکند. ساندرو و آنا موافقند که آلدو هنوز و همچنان برده مادر است.
در کتاب سوم، با مشاهده دیدگاه فرزندان جنبه شگفت انگیزی از کتاب را مشاهده می کنیم.، زیرا به گسستن همه پیوندها و شکستن همه روابط استوار میپردازد. گویی استارونه به نمایشنامه مدیای اوریپید بازمیگردد و صدایی به دو کودک، قربانیان بیگناه خیانت وحشیانه جیسون و خشم مدیا، میبخشد. در نمایشنامه اوریپید، جیسون مدیا و دو فرزندشان را رها میکند تا با شاهزاده کورینت ازدواج کند و به این ترتیب اتحادی موفقتر و مطلوبتر به دست آورد. مدیا که خود خانهاش را ترک کرده تا جیسون را دنبال کند و در کورینت غریبه است، همسر جدید جیسون را میکشد و سپس فرزندان خود را میکشد تا از مرگی دردناکتر نجاتشان دهد. اگر “بندها” بازگویی داستان مدیا توسط استارونه باشد، در قسمت سوم با روایت کودکان محکوم به مرگ توسط والدینشان مواجه میشویم. ساندرو و آنا پیش یکدیگر اعتراف میکنند که خیانت پدرشان، و پس از آن مجازات سادیستی مادرشان نسبت به پدر، در واقع آنها را بسیار پیش از اینها کشته است، توانایی داشتن روابط محبتآمیز را از آنها گرفته و برای همیشه آنها را زخمی کرده است .در پایان رمان، قربانیان واقعی نه آلد و نه واندا هستند که طرحهای کوچک انتقامجویانه خود را دنبال میکنند، بلکه فرزندانشان،که شاهدان خاموش فروپاشی خانواده اند، هستند.
“بندها” را همچنین میتوان یک اثر ادبی که به انگیزههای سادیستی و ماسوخیستی در روابط انسانی میپردازد، خواند.
اینکه واندا قدرت نهایی را در اختیار دارد، هم در روایتهای آلدو و هم در روایتهای آنا آشکار است. اما آیا این موضوع آلدو را از جرم عرفی ترک خانواده تبرئه میکند؟ استارونه، یک داستانسرای ماهر است، و به این سوال پاسخ نمیدهد، اما به آرامی درب جعبه پاندورا را باز میکند و به ما اجازه میدهد نگاهی به درونش بیندازیم.
بیوگرافی:
دومنیکو استارنونه (Domenico Starnone)، متولد ۱۹۴۳، داستاننویس، فیلمنامهنویس و روزنامهنگار ایتالیایی است. او، بهاعتقاد جومپا لاهیری، چیرهدستترین نویسنده زنده ایتالیا است. کتاب «بندها» با ترجمۀ امیرمهدی حقیقت در نشر چشمه منتشر شده است.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0