پایگاه خبری نمانامه: سینما میتواند با استفاده از امکانات رسانهای و هنری خود بازتاب خوبی از شرایط جامعه باشد؛ به گونهای که با بررسی جامعه شناختی آثار سینمایی به مثابه آثاری که در یک حوزه گفتمانی به وجود آمده است، میتوان شناخت بهتری از جامعه به دست آورد.
پس از ورود سینما به ایران و رواج هنر فیلمسازی، کارگردانان به فکر یافتن سوژه برای خلق آثاری مبتنی بر سلیقه مردم افتادند، سوژههایی که الهام گرفته از دغدغهها و مشکلات آنها باشد. بنابراین روز به روز بر تعداد فیلمهای اجتماعی افزوده شد و دغدغههای اجتماعی فیلمسازان نیز در فیلمها نمود پیدا کرد. افزایش تعداد فیلمهای اجتماعی در سینمای ایران واکنشهای بسیاری به همراه داشت، برخی معتقد بودند که اینگونه فیلمها سیاه نمایی است و نگاه آنها به جامعه اغراق آمیز است.
تفاوت نگاه نقادانه و جامعه شناختی در سینما
بهطور کلی دیدگاه نقاد را میتوان دیدگاهی برخوردار از این ویژگیها دانست: عمیق، آسیبشناسانه و مستدل. رویکرد نقاد برای سنجش موضوع خود، معمولاً دو شیوه را اتخاذ میکند:
نخست، رویکرد نقادی است که معطوف به وجوهِ فرمی اثر هنری از جمله یک فیلم سینمایی است. در یک اثر سینمایی، واکاوی عناصری نظیر ساختمان فیلمنامه، عناصر درام، دکوپاژ، میزانسن، نحوه بازی بازیگران، حرکت دوربین و نورپردازیِ صحنه، کاوشی در فرم بهحساب خواهد آمد.
رویکرد دیگر، رویکرد نقادی است که متوجه محتوای اثر است. اگر در یک اثر سینمایی ما به معنایی که آن اثر به مخاطب القا میکند یا چیزی که از عناصر قصه و از عمق تصاویرِ فیلم خود را به عنوان یک مفهوم به مخاطب عرضه میدارد توجه کنیم، دقت ما یک دقت محتوا محور خواهد بود. همچنین از آنجا که محتوای آشکار یا پنهانِ یک اثر بهطور معمول وجوه گوناگونی دارد که با روایتهای متفاوتی قرائت میشود، رویکرد معطوف به معنا میتواند جامعهشناسانه، روانشناسانه، مذهبی، سیاسی و یا ایدئولوژیک باشد. بدین ترتیب نگاه جامعهشناسانه، بهشرط آنکه بهواقع اینطور باشد، نگاهی معطوف به محتوا است که عمیق، آسیبشناسانه و مستدل است.
تاثیر سینما از نظر جامعه شناختی در فرهنگ
سینما یک هنر-رسانهی مدرن است. یک اثر سینمایی در عین حال که میتواند اثری هنری قلمداد شود همچنین به شکل قدرتمندی قادر است یک رسانه نیز باشد. منظور از رسانه بهطور کلی آن چیزی است که محتوایی را از جایی به جایی دیگر و به شکلی گسترده منتقل میکند. پس سینما، حامل و همچنین ناقل محتوا است. سینما، بهخصوص سینمای اجتماعی، تصویری از یک طبقه اجتماعی را به طبقهی دیگر عرضه میکند و این یعنی هنجارها، ارزشها و باورهای گوناگونی را که مختص به گروه یا طبقه اجتماعی خاصی است، برای دیگر افراد جامعهی انسانی عیان میسازد و از این طریق باعث گفتوگو و درک متقابل این گروهها از یکدیگر میشود. اگر منظور از تأثیر در باورها، چنین تأثیری است پاسخ سوال شما مثبت است، اما اگر منظور این است که سینما میتواند فرهنگ یک جامعه را دستخوش تغییرات جدی و آسیبهای جبرانناپذیر سازد بعید میدانم یک فرهنگ پویا و یک نظام ارزشی ریشهدار، در مقابل یک یا چند اثر سینمایی آنقدر در انفعال فرو رود که به مرور سست و متزلزل شود. اگر فرهنگی تا به این اندازه در ضعف باشد، نه فقط در مقابل سینما بلکه اساساً در مقابل هر محصول فرهنگی و اجتماعی دیگری نیز بیدفاع خواهد بود و چارهای نخواهد داشت مگر اینکه یک بار دیگر ریشههای خود را مورد بازبینی عمیق قرار دهد.
موضع گیری صحیح سینمای ایران در عصر کنونی
در سینمای ایران همچنان پررنگترین جریان، جریان فیلمهای واقعگرای اجتماعی است. علت این موضوع میتواند پدیدهها و معضلاتی باشد که در جامعه رو بهگذار ما به وفور در هر گوشه و کناری یافت میشود. طبیعی است که فیلمسازها نسبت به این قبیل مسائل حساسیت و علاقمندی بیشتری از خود نشان دهند، اما این مساله لزوماً به معنای دقیق و درست بودن رویکرد آنها نیست. یکی از مشکلات نهاد جامعه در ایران، افزایش شکاف طبقاتی و فاصلهگیری روزافزون گروههای اجتماعی از یکدیگر است که ریشهیابی آن نیاز به پژوهشهای مفصل دارد، اما تا آنجا که به سینما مربوط است نتیجهاش هماکنون در پیشگاه ما قرار دارد؛ سینمای اجتماعی ما در حقیقت و در بیشتر موارد اجتماعی نیست. در سالهای اخیر شمار فیلمهایی که با موضوع مشکلات طبقهی فرودست جامعه ساخته شده بسیار زیاد است، اما بهسختی میتوان تصویری درست از جهان این طبقه در این فیلمها مشاهده کرد. قابل درک است که طبقات محروم با مشکلاتی دست به گریباناند که به لحاظ دراماتیک قدرت داستانی بالایی دارند، اما قابل درک نیست که نهایت درک فیلمساز از این طبقات که از خود رسانه و صدایی هم ندارند، دعوا، ناموسپرستی، چاقوکِشی و عربده سر دادن است. سینمای اجتماعی ما معمولاً توهم اجتماعی بودن دارد و به نظر میرسد فیلمهای اکشنی هستند که فقط در ظاهر، پوششی اجتماعی به خود گرفتهاند. در نتیجه از شمار بالای فیلمهای اجتماعی در ایران نمیتوان چنین نتیجه گرفت که سینمای ما جامعه خودش را میشناسد و نسبت به ظریفترین تحولات آن حساس است. مسائل اصلی جامعه ما، از هر طبقه و گروهی، همچنان پوشیده و ناشناخته باقی ماندهاند.
تا چه حد سینما بازتابی از جامعه است
سینما اگرچه میتواند جامعه را به گفتوگو و تعمق دعوت کند و گروههای مختلف اجتماعی را به یکدیگر نزدیک سازد، اما بعید میدانم، آنطور که بعضی به شکلی اغراقآمیز گفتهاند، بتواند به جامعه شکل بدهد. فیلمساز و فیلمنامهنویس اگرچه دانای کل فیلم و سناریوی خود هستند، اما دانای کل جامعه نیستند. فیلم، همچون خود فیلمساز، محصول جامعه است نه سازندهی آن. تغییر فرهنگ و یا گسترش افقهای فرهنگی یک جامعه وابسته به عناصر بسیاری است که سینما تنها یکی از آن عناصر بیشمار میآید.
نظریه سیاه نمایی در سینمای ایران
به نظر میرسد اتهام سیاهنمایی به آثار سینمایی نوعی مقاومت فرهنگی در برابر پذیرش واقعیتهای جاری در جامعه است. فیلم یا خوب است و یا بد. داوری در این مورد نیز به عهده همان کاوش انتقادی است که در پاسخ پرسش نخست به آن اشاره شد. اینکه جامعه تصویر خوشآیندی از خود در آینه سینما مشاهده نکند ارتباطی به سیاهنمایی ندارد بلکه بیشتر حاکی از فرهنگی سخت، پیر و فربه است که تنها رسالت خود را حراست سختگیرانه از دستاوردهای گذشته میداند. جامعه پویا جامعهای است که ضمن شناسایی و حفظ ریشهها، به صورت مداوم در حال ارزیابی خود نیز باشد. در دنیای پر شتاب امروز، فرهنگ وحشتزده، فرهنگ بازنده است. پر واضح است فیلمسازی که به مخاطب دروغ میگوید به سرعت جایگاه خود را از دست خواهد داد. پس جامعه نباید از فعالیت هنرمندان، نویسندگان و پژوهشگران خود نگران باشد یا آنها را تهدیدی علیه خود به حساب آورد بلکه برای گسترش مرزهای خود باید با گشودگی از آنها استقبال کند.
حضور جامعه شناسان و مشارکت آنها در سینما
برای یک فیلمساز اجتماعی، پس از مشاهده بیواسطهی جامعه، هیچ موهبتی ارزشمندتر از تحقیقات، آمارها و پژوهشهایی نیست که از سوی متخصصانِ جامعه ارائه میشوند. از طرف دیگر جامعهشناسان نیز اگر کار خود را بهدرستی انجام داده باشند، یعنی به جای پرداختن به مسالهنماها به مسائل واقعی جامعه پرداخته باشند، میتوانند به سرعت مشاهده کنند که بدون شک بخشی از دستاوردهایشان در آثار سینمایی حضور خواهد داشت و به شکلی عمومی و در قالب درام به جامعه نشان داده میشود. یکی از مشکلات فیلمسازان ایرانی همین است که نمیتوانند پیوند روشنی با جامعه دانشگاهی علوم انسانی و نتایج تحقیقات آنها برقرار کنند. البته که نقش سانسور، ممیزی و فشارهای بالادستی، هم در کار سینماگران و هم در کار پژوهشگران علوم انسانی همواره سنگ اندازی کرده است، اما قابل قبول نیست که اصحاب علوم انسانی خصوصاً جامعهشناسان، وظیفه اصلی خود را فرو بگذارند و مشغول تحقیقات منفعل و انتزاعی شوند. جامعه با افراد خود ساخته میشود و گروهها و افراد مختلف از جمله پژوهشگران و هنرمندان در ساخت و گسترش آن مکمل یکدیگر هستند. همه کنشگران جامعه ضروری است این نکته را در نظر داشته باشند که نه تنها عمیقاً به هم محتاجاند بلکه قوام جامعهای نیز که در آن زندگی میکنند به همین همکاریها و یاری رساندنها است.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0