محمد حقیقت | فیلمساز
نمانامه: لوران کانته، کارگردان ممتاز فرانسوی و برنده نخل طلا برای فیلم «بین دیوارها» درسال ۲۰۰۸ بیشتر جوانان را محور کارهای خود قرار داده است. وی در فیلم تازه اش «آتلیه» که از ۱۱ اکتبر بر پرده سینماهای فرانسه خواهد آمد، دست به تجربه جالبی زده است: بدین شکل که رمان نوشتن تک نفره را به رومان نوشتن دسته جمعی تبدیل کرده است!
ماجرای فیلم:
یک خانم رومان نویس مشهور به نام اولیویا که از پاریس به یک شهر بندری درجنوب فرانسه رفته است، برای عده ای از جوانان آنجا که از طبقه کم درآمد و قشرهای گوناگون فرهنگی هستند یک کارگاه «رمان نویسی گروهی» تشکیل می دهد.در ابتدا این جوانان (۵ پسر و ۲ دوختر) چندان امیدی به موفق شدن دراین تجربه ندارند وهرکسی دلیلی دراین باره ابراز می کند، با این حال قرار می شود هر یک از آنها شخصیتی از داستان را به پیشنهاد کند، خطی از داستان را ابداع کند تا رفته رفته داستان شکل بگیرد. آنها جلسات مختلف در جاهای گوناگون برپا می کنند و خانم نویسنده که این گروه را به دور خود گردآورده، راهنمای آنها می شود. موضوع رمان، رفته رفته شکل پلیسی به خود می گیرد و کشش ماجرا برای این رمان نویسان آینده، روز به روز بیشتر می شود.
دراین میان، تماشاگر با افکار مختلف سیاسی این جوانان هم روبرو می شود به ویژه اینکه پسر سفیدپوستی به نام آنتوان، در پس زمینه افکارش گرایشات راست افراطی دارد، که روز به روز بیشتر عیان می شود.
برای نوشتن یک رمان، استاد راهنما توضیح می دهد که در ابتدا هیچ چیزی وجود ندارد، اما باید همواره دفترچه یادداشتی برای ضبط ایده ها به همراه داشت… یکی از جوانان پیشنهاد می کند که در ابتدای داستان باید یک قتل وجود داشته باشد و ما به جستجو برای یافتن سرنخ اینکه چه کسی اورا کشته و چرا به قتل رسیده است بپردازیم؟ دراین باره ایده های مان را گسترش دهیم. دیگری موافق نیست واعتقاد دارد چرا حتما باید ماجرای پلیسی و کشتن کسی درمیان باشد؟
بدین شکل جنگ وجدال فکری آنها بالا می گیرد، آرام آرام فرم داستانی که می خواهند بنویسند شکل می گیرد و خود آنها وگاه خاطراتی از آشنایان آنها وارد داستان می شود که فرم پلیسی جالبی بخود می گیرد. در این میان به زندگی روز مره درفرانسه و مسائل تروریستی که در این دوسه ساله اخیر مردم را تحت تاثیر قرار داد، نقبی زده می شود. آنتوان که جوان مسئله داری است و روحیه سرکشی دارد، شب ها با دوستان غیر آتلیه ای اش، به تفریح با هفت تیر بازی وهفت تیر کشی می پردازند و میل به کشتن، وافراد را نشانه گرفتن ، در آنها زیاد می شود.
آنها در اوقات تفریح های شبانه خودشان بازی های ویدئوئی می کنند که در روی صفحه بازی تلویزیون عده ای را می کشند. همین جوان؛ آنتوان، روزی از معلم خود انتقاد می کند و اعتقاد دارد که کتابی که وی نوشته با شخصیت خود نویسنده ناهمگون است ودروغ در آن دیده می شود و وی را به باد انتقاد می گیرد… رابطه میان این دو به تنش می انجامد… پسر چندروزی به آتلیه بر نمی گردد و شبی دیرهنگام با هفت تیر به سراغ معلم خود می رود که تنها زندگی می کند. او را تهدید می کند و سپس خانم معلم خود را نیمه های شب به سنگلاخ های کنار دریا می برد… تماشاگر، همچون خانم معلم، تصور می کند که آنتوان او را خواهد کشت اما…
درمتن داستان مسائل سیاسی روز فرانسه را به خوبی می توان دید که دقیقا از اجتماع پیرامون الهام می گیرد…. البته در لحظاتی دیالوگ ها کمی جنبه شعاری پیدا می کند اما کارگردان بزودی از روی آن می پرد.. گاه هم مولف خودرا مورد سئوال قرار می دهد واز این زوایه می توان وی را یک دموکرات و صادق با خود و تماشاگرش به حساب آورد.
ریزه کاری هائی که در سناریو به کاررفته، به طرز مینیاتوری کار شده و هرچه داستان بیشتر پیش می رود، شخصیت ها را بارورتر وغنی تر می کند. این نکته نشان از هوشمندی دوفیلمنامه نویس «آتلیه» از جمله کارگردان فیلم، لوران کانته می دهد. هدایت بازیگران غیر حرفه ای همچون درفیلم های قبلی اش از جمله «بین دیوارها» واقعا ستایش آمیز است. در برخی از صحنه به نظر می آید که برای شکار لحظات تکرار نشدنی بازیگران، کارگردان همزمان از دو یا سه دوربین استفاده کرده که در زاویه های مختلفی کار گذاشته است و کاری باذوق انجام داده است. سناریو فیلم باهمکاری روبن کامپیو نوشته شده که فیلم خود او به نام «۱۲۰ ضربان دردقیقه» درمسابقه جشنواره کن جایزه بزرگ گرفت و حالا از طرف فرانسه نامزد برای اسکار فیلم خارجی سال ۲۰۱۸ است.
این فیلم تا به امروز ۷۵۰ هزار تماشاگر در فرانسه داشته است. فیلم «اتلیه» هم همزمان در جشنواره کن امسال در بخش «نوعی نگاه» شرکت کرده بود که به یقین بهترین فیلم نوعی نگاه بود واستحقاق بردن جایزه بزرگ این بخش را داشت، اما متاسفانه نگاه داوران سیاست زده این بخش این جایزه را به فیلم متوسط دیگری دادند!
حرف های کارگردان فیلم
لوران کانته در گفت و گوی اخیر خود با روزنامه لوموند گفته: نوجوانان بسیار به من امید می دهند. اما متاسفانه بزرگسالان از نظر ایده لوژی آدم را ناامید می کنند. درباره سناریو بگویم که ایده اولیه از سال ۱۹۹۹ به ذهنمان آمد. با روبن که با هم سناریو را نوشتیم فکرکردیم یک کارگاه سناریونویسی در جنوب راه اندازی کنیم تا جوانان گرد هم آیند و ایده های خود و ناگفته های خودرا در صحنه گفت و گو درمیان بگذارند. درست است که جرقه این سناریو آن موقع زده شده، اما آن را کنار گذاشتیم . من خودم به تنهائی به سراغ سناریو دیگری رفتم . از آن موقع تا به حال اتفاقات زیادی افتاده و من فیلم های گوناگونی ساختم. همین دوسال پیش دوباره به آن ایده قدیمی فکر کردم و با روبن، شروع به نوشتن آن کردیم. این موضوع همواره برایم جالب بود که یک عده با هم مولف یک رومان باشند.
برای بازیگران فیلم که غیرحرفه ای هستند، همچون فیلم «بین دیوارها» یک آتلیه بازیگری به راه انداختم که صحنه ها را فی البداهه بازی کنند. البته در این فیلم این بازیگران را بیشتر هدایت کردم، و دیالوگ برایشان نوشتم. برای انتخاب بازیگران این بار ۳۰۰ نفر را تست زدم.
لوران کانته متولد ۱۵ ژوئن ۱۹۶۱ در فرانسه، پدرش معلم بود. وی تحصیلاتش را ابتدا در مارسی تمام کرد وسپس به پاریس رفت ودر سال ۱۹۸۴ در مدرسه عالی ایدک پذیرفته شد و دررشته فیلمبرداری هم به فراگرفتن این رشته دل داد وفیلمبردار اثر اول خود را نیز به عهده گرفت.
با فیلم فارغ التحصیلی اش «جستجوگران طلا» مورد توجه قرار گرفت. وی تاکنون هشت فیلم بلند و چند فیلم کوتاه ساخته است که جایزه های بسیاری از جشنواره های گوناگون به دست آورده است.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0