به قلم: سیده حلیمه موسوی
نمانامه: کتاب گنج غزل اثر زنده یاد مهدی سهیلی از مفاخر ادب فارسی است که شامل ۸۰۰ غزل زیبا و دلنواز از دویست شاعر گردآوری شده است. ادیب توانا و مولف این مجموعه در وصف این اثر آورده است هدف از نگارش، ایجاد مجموعه جامع از فرم شعر پارسی برای هواخواهان غزل و ارزیابی و تاثیر شاعران بر یکدیگر برای داوری سرایندگان و صرافان معانی میباشد. که در سال ۱۳۴۶ اولین نسخه آن در ۵۷۹صفحه چاپ شده است. و به قول این شاعر، غزل یکی از قیافه های نجیب شاخص و متشخص در شعر پارسی است .
نویسنده بر آن گشته تا صورت احساسی و اصیل یک غزلسرا در سروده هایش را به نمایش بگذارد و روح لطیف و سرشار از احساس او را در دلنشینی شعرش در اذهان زنده کند.
در نگهت مستی صد جام شراب است / چشمان تو میخانه دلهای خراب است
زد شعله به جان چشم فریبای تو هر چند / برق نگهت زودگذر همچو شهاب است
قسمتی از مطلع یک شعر در کتاب گنج غزل میباشد. این مجموعه جذاب ادبی یکی از آثاری است که جامعیت خوبی در معرفی شاعران معروف و غیرمعروف در عرصه شعر پارسی دارد . از آنجا شعر فارسی در جهان نگین سخنوریست و غزل خاصترین نوع آن است بیان این احساس شورانگیز بشری در جانهای پاک بر هر جویندهی سرشار از ذوق و لطافت جاری میشود. بجاست سیری در احوالات این نویسنده داشته باشیم… مهدی سهیلی از طنزپردازان و شاعران سرشناس دهه ۲۰تا۵۰ میباشد پدرش شاعر و مادرش مدرس قرآنمجید که وی از شاگردان مکتب مادرش بود و تسلط کافی به زبانهای عربی و انگلیسی نیز داشت.حاجیعلیاکبری سمنانی نام ایشان بود که به سهیلی تغییر داده شد. روزنامه نگار ماهری بود که در انتشار فکاهیات و موضوعات خاص خود و با اسامی مستعار جاهل العلما، متلکگو، هاردی، چاقالو و نمکدون و …. در آثارش هست و از طریق اینگونه بیانات طنزآلود و عمیق مفاهیم حکیمانه و ادبی را به مخاطبانش میرساند. صاحب امتیاز روزنامه نوشخند بود و چندین بار به لحاظ نشر متنهای کوبنده و ادبی به شرایط زمان خود در اسارت بسر برد. ۲۵سال سهیلی بعد از اخبار مشاعره داشت و ۳۰ سال در رادیو فعالیت داشت. این شاعر سخنور بجز مهارت در شعر در نثر هم هنرنمایی نموده و یکی از مفاخر ایرانزمین است.
چند اثرش در شوروی سابق و مسکو به چاپ رسیده است. در سال ۶۶ دار فانی را وداع گفت و از اعتقادات خاص وی این بود که « حق گفتن و دشمن تراشیدن بسی بهتر از ناحق شنیدن و دوست یافتن است ».
و کلام را با مطلع زیبایی از غزل های این شاعر مغفور خاتمه می دهم.
نیمه شب از در و دیوار صدا میشنوم
وز لب شبنم و گل زمزمه ها میشنوم
در سکوتی که نجنبد نفسی از نفسی
خیره می مانم و آوای خدا میشنوم
جان به رقص آید و پرواز کنم تا ملکوت
وز سرا پرده اسرار صدا میشنوم
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0