پایگاه خبری نمانامه: رحمان ۱۴۰۰ حاصل سلیقه عام مردم ماست و اگر کمدیاش از نوع جنس نابی نیست، دلیلش رگ خواب مخاطبین است و بس. نمیتوان به منوچهر هادی خرده گرفت که چرا فیلمش محتوای فاخری ندارد و یا چرا کاراکترها در حد یک سری کاراکتر مقوایی باقی میمانند و با اثری بی سر و ته روبرو هستیم، هادی به خوبی رگ مخاطب و تماشاگر ایرانی را شناخته و اتفاقا از قضا در فیلم رحمان ۱۴۰۰ بیشتر از آثار پیشین خود (من سالوادور نیستم) به این رگ نزدیک شده است. هادی فیلمی کمدی ساخته که بی سر و ته است ولی نمیتوان به آن لقب کمدی سخیف داد؛ او فیلمی ساخته که شوخیهای جنسی دارد و اینکه شوخیهای جنسی را یک نوع کمدی سخیف بدانیم چندان منطقی نیست چرا که کمدینهای بزرگ از دیرباز این شوخیها را در فیلمهای خود اجرا میکردند. رحمان ۱۴۰۰ فیلمی است که در بطن داستان بی سر و ته خود، چهار تکه سیاسی هم میاندازد و از همین حیث فاز روشنفکری هم میگیرد و مخاطب عام تصور میکند که مشغول دیدن یک فیلم سیاسی کمدی است و به خود میبالد. منوچهر هادی به تماشاگران خود ارج مینهد و آنها را با سوپراستارهایی که دوست دارند به مدت نود دقیقه سرگرم میکند و قصدش هم سرگرمی است و بس، نه چیزی فراتر.
این مقدمه طولانی برای این بود که موضعگیری خودم را به عنوان یک منتقد سینمایی نسبت به فیلم جدید منوچهر هادی با نام رحمان ۱۴۰۰ مشخص کنم اما شاید با وجود این همه پرگویی، هنوز هم نتوانستم این موضع را شفاف و روشن مشخص کنم. فیلمهای کمدی سخیف در سینمای ایران کم نیستند و نمونه بارز آن در سال گذشته با فیلم تهران، لس آنجلس روی پرده سینماها آمد و با فروش چند میلیاردی ثابت کرد که این دست فیلمها بفروش هستند. اما آثاری چون هزارپا و یا همین رحمان ۱۴۰۰ در دسته کمدیهایی قرار میگیرند که خودشان را کمی تا قسمتی جدی گرفته و سعی میکنند لب مرز لودگی راه بروند و با اینکه بیشتر وقتها به آنور خط پرت میشوند، اما گاهی هم مسیر درستی روی خط پیمایش میکنند.
داستان فیلم درباره کارگری است که برای حاج آقایی ثروتمند کار میکند که از قضا مقام بلند پایهای است (مهران مدیری و شباهت گریمش به محمدرضا عارف در فیلم ستودنی است) . این کارگر که رحمان (با بازی سعید آًقاخانی) نام دارد هیچ پولی در بساط ندارد و وقتی میفهمد که سرطان بدخیمی گرفته و به زودی میمیرد، تصمیم میگیرد که به دست آقازاده رییسش (با بازی محمدرضا گلزار) کشته شود تا بلکه زنش بتواند با گرفتن حق رضایت میلیارید، اوضاع فرزندانشان را در آینده تضمین کند. همین داستان کمدی به شدت تراژدی است و اینکه شاهد قصه زندگی یک کارگر باشیم که قصد دارد با کشته شدن خودش توسط یک شازده، خانوادهاش را خوشحال کند، همان فاصله گرفتن از خط لودگی است که در چند سطر بالاتر به آن اشاره کردم.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0