• تاریخ : شنبه - ۶ - مرداد - ۱۴۰۳
  • ساعت :

    داستان ادبی

    مهر ۲۶, ۱۳۹۸

    آهو… هنوز هم تو را می خواهم…

    به قلم: فرید جواهرکلام □ فریدون قبل از خارج شدن از منزل، جلوی آینه ایستاد و خوب خود را برانداز کرد. می‌خواست خیلی مرتب باشد. در آینه چه می‌دید: پیشانی بلند، ابروان پُرپشت، چشمان جذّاب، موهای بلند فلفل‌نمکی، بینی قلمی، سبیلی ظریف و صوفیانه، روی‌هم‌رفته، سیمایی شاعرانه داشت. لباسی متناسب و شیک پوشیده بود، چون […]