نمانامه – کتاب خشم و هیاهو اثری از ویلیام فاکنر، نویسنده آمریکایی است و به اعتقاد بسیاری از صاحب نظران بهترین اثر اوست که بیشترین نقد و بررسی را در میان آثار فاکنر به خود اختصاص داده است. فاکنر در سال ۱۹۴۹ برنده جایزه نوبل ادبیات شد.
در توصیف آثار فاکنر که جایزه نوبل را برای او به ارمغان آورد نوشتهاند:
به خاطر سهم منحصر بفرد، قدرتمند و هنرمندانه او در رمان مدرن آمریکایی.
در قسمتی از پشت جلد کتاب خشم و هیاهو آمده است:
فاکنر فقط داستان سرایی نمیکرد، بلکه زندگی را به تصویر میکشید و فلسفهای را مطرح میکرد. او همچون بافتشناسِ زندگی به کشورش مینگریست، آن را جسمی زنده میانگاشت و برای آزمایش و تشخیص بیماری، از آن تکه برداری میکرد.
در ابتدای کتاب خشم و هیاهو خطابه فاکنر به مناسبت قبول جایزه نوبل نیز آمده است. در قسمتی از این خطابه میخوانیم:
خلاصه کتاب خشم و هیاهو
کتاب خشم و هیاهو حکایت زوال خانوادهی کامپسون هاست. در این رمان چهار روز از زندگیِ خانوادهیِ «کامپسونها» از زبان چهار شخصیت متفاوت در چهار فصل روایت میشود.
- فصل اول (هفتم آوریل ۱۹۲۸)
این فصل از کتاب خشم و هیاهو از زبان بنجی (بنجامین) که کندذهن است بیان میشود. بنجی درک درستی از زمان ندارد و در این فصل در آن واحد ماجراهای چند نسل را بدون هرگونه ترتیب زمانی و درهم برهم نقل میکند. ادراکات او کاملا متفاوت از درک دیگران است. روایتهای او سرشار از توصیف و تفسیر است. رویدادها بیشتر پیرامون زندگیِ کدی، تنهادختر خانواده ست.
از سرمای روشن به سرمای تاریک رفتم.
- فصل دوم (دوم ژوئن ۱۹۱۰)
این فصل از زبان کونتین پسر بزرگ خانواده است. کونتین درگیر ذهنیات، اخلاقیات و خاطراتش است. او زمان را عامل بدبختی می داند. به همین خاطر است که تصمیم به خودکشی میگیرد تا زمان را متوقف کند. در این فصل با فضایی اسرارآمیز و نثری شاعرانه مواجه هستیم. این فصل هم به سختی فصل اول است با این حساب که ذهن کونتین پیچیدهتر از بنجی است. کونتین علاقهی زیادی به خواهرش کدی داردکه بدون ازدواج باردار شده است. و این کونتین را بخاطر علاقهی ویژهای که به او دارد عذاب می دهد. تا جایی که حاضر است تجاوز به کدی را به عهده بگیرد و همراه با او و بنجامین از خانه فرار کند. همین ناامیدیها اتفاقات روز مذکور را رقم میزند.
- فصل سوم (ششم آوریل ۱۹۲۸)
این فصل از کتاب خشم و هیاهو از زبان جیسون برادر فاسد و سودجو روایت میشود. زمان برای جیسون پدیدهای است مادی برای کاسبی کردن. با این همه او همیشه از زمان عقب است. و پی در پی از آن ضربه میخورد. از نظر جیسون هر مرگی در خانواده او را به زندگی ایده آلش نزدیکتر میکند. در این فصل کونتین دختر کدی از ارتباط نامشروعش نزد جیسون است و او حق دیدن دخترش را ندارد. جیسون قصد دارد پس ازمرگ مادر بیمارش خواهرزادهاش را بیرون کند و بنجی را به دیوانهخانه ببرد و املاک کامپسونها را تصاحب کند.
- فصل چهارم (هشتم آوریل ۱۹۲۸)
از زبان دیلسی کنیز سیاهپوست (دانای کل) روایت میشود که برخوردی طبیعی با زمان دارد و همگام با آن پیش میرود.
درباره کتاب خشم و هیاهو
قبل از هرچیزی باید گفت که کتاب خشم و هیاهو یک کتاب پیچیده و دشوار است و هرکسی از عهدهی خواندن آن برنمیآید. اگر شما تازه کتاب خواندن را شروع کردهاید و یا به اصطلاح کتابخوان حرفهای نیستید پیشنهاد کافهبوک این است که سراغ این کتاب نروید. اکثریت افراد هنگامی که شروع به خواندن این کتاب میکنند نمیتوانند تا انتها رمان را بخوانند و معمولا دو فصل اول (که سختترین فصلهای کتاب نیز هستند) را تمام نکرده کتاب را نیمه رها میکنند.
خشم و هیاهو شبیه پازل پیچیدهای است که هر قطعه ذهنیات راوی خود را بیان میکند.
فاکنر مدام سبک نگارشش را بنا به منطق داستان تغییر میدهد که نه تنها زمان بلکه متن داستان هم دچار آشفتگی میشود که البته با کنده شدن پوست خواننده و به کار افتادن سلول های خاکستری مغز به سامان میرسد.
فصل یک و دو بر اساس جریان سیال ذهن نوشته شده، نادرترین روش نویسندگی که به عمرم دیدم و البته بعد از وصل شدن سرنخ ها احساس خیلی خوبی به آدم دست میدهد.
سبک نگارش کتاب سمفونی مردگان از عباس معروفی نیز شبیه کتاب خشم و هیاهو است. اما سمفونی مردگان بسیار سادهتر و قابلفهمتر است و خواننده با کمی تمرکز کتاب را به خوبی درک میکند.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0