به قلم: ناصر سهرابی
پایگاه خبری نمانامه: عصر یک روز زمستانی، سینما سپیده یا همان دیانا سابق در خیابان انقلاب نبش وصال و تماشای آخرین ساخته نیکی کریمی «آتابای» که به مفهوم واقعی حالم را خوب کرد. بهدلیل شیوع دوباره کرونا این بار با نام “اومیکرون”، نهایت ۲۰ تا ۲۵ نفری در سالن بزرگ سپیده حضور داشتند. سینما سپیده هنوز هم حس و حال سینماهای تک سالن قدیم را زنده میکند و به دلیل استاندارد بودن صدا و تصویر می توان لذت کامل را از تماشای فیلم برد.
آتابای آخرین ساخته نیکی کریمی را باید کاملترین اثر کارنامه کارگردانی او بدانیم. فیلمی مستقل که امضای شخصی خالقش را یدک میکشد. نیکی کریمی این بار بعد از «سوت پایان» با کمک هادی حجازیفر قصه ملموس و عاشقانهای را برای روایت انتخاب کرده که خروجی دلپذیر و بیادماندنی را برای مخاطب رقم زده است. سالها بود بعد از تماشای فیلمی هوس پیادهروی کردن نداشتم ولی آتابای و لحظات ناب عاشقانهاش، این حس خوشایند و زیبا را دوباره زنده کرد و این سوال ذهنم را درگیر کرد که آیا تنها عشق نجات دهنده ما از این جهان ناعادلانه است؟ شاید عشق شگفتانگیزترین موردی است که انسان در زندگی تجربه میکند، حال این عشق به وصال یار میرسد و یا در پایان محکوم به تراژدی غمانگیزی میشود که تا پایان عمر نمیتوان به راحتی از آن گذشت و فراموشش کرد. آتابای خیلی آرام و شاعرانه عشقی زمینی را به تصویر میکشد. عشقی که به وصال منتهی نمیشود ولی قهرمان قصه را با رستگاری جدیدی روبرو میکند.
چشمان اندوهبار حجازیفر در سکانس پایانی فیلم گواهی بر این مدعاست. پوزخندی به آیدین که کنارش نشسته میزند ولی درونش غوغایی بزرگ و تلخ را تجربه میکند. آتابای دوباره مزه عشق را میچشد و با جان و دل آن را میپذیرد ولی مانند همیشه، عشق چیزی جزحسرت و اندوه بر جای نمیگذارد و این خاصیت عشق است.
به قول آلبر کامو: در وجود انسانها همیشه آرامشی است که هنگام درماندگی به سوی او پناه میبرند، یک پناهگاه خلوت در مرز گریستن. سکانس ماشین و اولین رویارویی آتابای و سیما را بهیاد بیاوریم آتابای از آینه ماشین خیلی کوتاه سیما را نگاه میکند، در فاصله کوتاه دوباره او را نگاه میکند ولی در نگاه سوم چشمانش درخشندگی عجیبی را تجربه میکند. آتابای آتش عشق را با نگاه آخر سیما در وجودش حل میکند و این آغاز سفری مجنونوار در پی معشوق است. آتابای سعی میکند گذشته هدر رفتهاش را با نگاهی دوباره واکاوی کند.
در این مسیر اودیسهوار به پدرش نزدیک میشود و با سختگیریهایش آیدین را در مسیر درست زندگی قرار میدهد. آتابای در تلفیق دنیای درونی و بیرونی به ذات اصلی خود باز میگردد. او با تخلیه خشمش حقارتهای زندگی ویران شدهاش را بیرون میریزد و به کشف و شهود جدیدی از زندگی دست پیدا میکند. آتابای نفرت گذشته را فراموش میکند و با لبیک به عشقی جدید، همچون تک درختی محکم و استوار تولد دوبارهای را جشن میگیرد. آتابای شخصیت اسرارآمیزی است که شاید نمونهاش را باید در قصههای فولکوریک جستجو کرد. آتابای خلق و خوی خاص خودش را دارد. شخصیتی تلخ و سختگیر و در مواردی نیز با طنزی گزنده و شیرین که قابل تحملش میکند. آتابای را باید فرزند طبیعت بدانیم. انسانی کینهای که پانزده سال پرویز را نبخشیده، رفتارمناسبی هم با پدرش ندارد ولی با ظهور ناگهانی سیما دل میبازد و رویه مثبتی را در پیش میگیرد.
فیلم آتابای را بدون حضور هادی حجازیفر نمیتوان متصور بود. حجازیفر که در نوشتن فیلمنامه نیز حضور مهمی داشته، شخصیت آتابای را با شخصیت خودش عجین کرده و یکی از بهترین ضدقهرمانهای سینمای ایران را خلق کرده است. عشق یعنی ناکامی و نرسیدن. عشق یعنی حکایت رابطههای نافرجام که به جدایی ختم میشود.
نیکی کریمی قصه اصلی فیلمش را بر این مهم استوار کرده و به خوبی نیز به این دنیا وارد میشود و به طرح مساله میپردازد. آتابای نشان از بلوغ فیلمسازی نیکی کریمی در پنجاه ساگی است. فیلمی شخصی و بیادماندنی که در کارنامه او همچون نگینی درخشان خودنمایی میکند و درخاطرهها میماند.
در این روزهای سرد زمستانی و درحالیکه فروش فیلمهای چیپی چون «گشت ارشاد۳» تماشاگران را فریب داده و اعتماد مخاطبان را پس زده، تماشای عاشقانهای آرام را از دست ندهید.
ناصر سهرابی ( عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران)
منبع: ستاره سینما
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0