نگاهی به نقش زنان در سینمای ایران

پایگاه خبری نمانامه: بازیگری از نوع شخصیت و نه از نوع تیپ که این روزها به درد مسلم سینمای ایران بدل شده است. بازیگرانی که سعی در ایجاد شخصیت داشته و بدون توجه به شکل ظاهری و تیپ در راستای آفرینش دست به هر کاری زده اند.

اما متاسفانه بسیاری از بازیگران در سینمای ایران به ویژه پس از انقلاب با چهره شدن در یک فیلم و نوع بازی خود، به خصوص وقتی از طرف مخاطبان یا احیانا در جشنواره ای جایزه گرفته اند، سعی کرده اند این نوع بازی را در آثار بعدی تکرار کنند و به اصطلاح «کلیشه» شده اند (به تعبیری خلاقیت بازیگر از بین می رود)

برخی از بازیگران وقتی در نقشی تثبیت شدند تا سال ها نتوانستند از آن رهایی یابند و همچنان به طور تکراری نقش هایشان را ایفا می کنند.

کمتر بازیگرانی توانسته اند خود را از کلیشه شدن نجات دهند و در هر فیلم به طور خاصی نقششان را بازی کنند.اما بازیگرانی نیز بوده اند که در هر فیلمی درخشیده و در نقش فرو رفته و بازی متفاوتی ارائه داده اند، به طوری که با شنیدن نامشان نمی توان شکل و شیوه بازیشان را حدس زد و هر بار با توجه به موقعیت و کاراکتر موجود چنان انعطافی از خود نشان می دهند که دیدنی می باشد.مثلا بازیگرانی چون: «داستین هافمن»، «آل پاچینو» در سینمای جهان و «فاطمه معتمد آریا» در ایران.

▪ «خون بازی»: فیلم برجسته جشنواره فجر

مطمئنا شما فیلم «خون بازی» را دیده اید، فیلمی که شاید حوصله تان را سربرده و به علت نداشتن آغاز و پایانی داستان گونه هیچ جذابیتی برایتان نداشته است.اما باید گفت این اثر یکی از برجسته ترین آثار سینمایی از لحاظ بازی و بازیگری می باشد.

فیلم رویارویی دو شخصیت اصلی «بیتا فرهی» در نقش مادر و «باران کوثری» در نقش سارا می باشد.سارا به مواد مخدر اعتیاد دارد و مادر در تمام فیلم می کوشد او را به سفر در شمال ببرد، تا در آن جا بتواند او را وادار به ترک کند، یکی از بهترین سکانس های فیلم، صحنه ای است که سارا و مادرش به دیدن پدر سارا که از مادرش جداشده می روند.درست است که «باران کوثری» سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را برای بازی در «خون بازی» گرفت، اما حضور و درخشش «بیتا فرهی» یکی از نقاط برجسته و تاثیرگذار فیلم بود و به تعبیری علاوه بر این که جایزه بهترین زن فجر حق او بود، یکی از عوامل اصلی موفقیت فیلم نیز بوده است.«بیتا فرهی» توانسته بود بعد از مدت ها در عرصه تصویر قدرت و استعدادش را به سینماگران ثابت کند.البته که یکی از خصلت های برجسته و تاثیرگذار «فرهی» صدای گرم و فوق العاده اش است که بیننده را جذب می کند.

در تمام فیلم شاهد رویاروی و تقابل مادر و دختر هستیم.بازی زیرپوستی «بیتا فرهی» و ایجاد کنتراست میان درون گرایی کاراکتر شخصیت سارا در «خون بازی» قابل ستایش است.

صبر و تحمل مادر چنان ملموس و قابل درک توسط او به تصویر کشیده شده است که مخاطب را متاثر و غمگین می سازد بازی او و البته باران کوثری این فیلم تلخ و سیاه (اشاره به تهیه کنندگی: جهانگیر کوثری، کارگردانی: همسرش رخشان بنی اعتماد و بازی دخترشان باران کوثری) خاندان کوثری را به یکی از جذاب ترین رویاروی دو بازیگر زن در سینمای ایران بدل کرد.

▪ بانو: (فیلمی که به رغم استحقاق ستایش، هیچ گاه تقدیر نشد)

سینمایی «بانو» به کارگردانی «داریوش مهرجویی» از جمله فیلم هایی است که در زمان ساخت خود ارزش نیافت و در گذر سال ها ارزش های آن بیشتر نمایان شد. (البته با حال و روز فعلی سینمای ایران فیلم های زیادی در گذشته قابل ستایش می باشد) این فیلم بارها و بارها با «ویریدیانا» شاهکار جاودان «نبونوئل» مقایسه شده است.در فیلم، داستان زنی ثروتمند روایت می شود که در مواجه با بی وفایی همسرش به نوعی کنج عزلت می گزیند و در خلوت خود فرو می رود.او که مالک و تنها ساکن یک عمارت اعیانی بزرگ است، به سرایدار باغ در حال ساخت و ساز همسایه و همسر بیمارش پناه می دهد.

در این سینمایی «بیتا فرهی» در نقش زنی ثروتمند و «گوهر خیراندیش» در نقش همسر سرایدار کنار هم بازی می کنند.«خیراندیش» در نقش شخصی طماع و سوء استفاده گر در مقابل مهربانی های «بیتا فرهی» به عنوان زن ثروتمند قد علم می کند و به خوبی از پس نقشش برمی آید.او در یکی از بهترین نقش هایش در این فیلم توانست خود را ثابت کند، اما خیراندیش بعد از این فیلم خلاقیت و بدعتش را از دست داد و دیگر نتوانست از پوسته و شکل زن سرایدار بیرون بیاید.البته انگشت شمار توانست دوباره الگویی را در جامعه بازیگری بسازد و به گونه ای مثال زدنی شود.بازی «خسرو شکیبایی» در این سینمایی یکی از بهترین نقش آفرینی های آن مرحوم می باشد. (خدا بیامرزدش)

▪ چهارشنبه سوری: (اولین بی وفایی که بی رحمانه تصویرشد)

چهارشنبه سوری نیز از فیلم های برگزیده جشنواره فجر می باشد که علاوه بر شاهکار بودن در زمینه فیلم نامه یک دوئل زنانه نیز می باشد. «ترانه علیدوستی» بعد از بازی در «من ترانه ۱۵ سال دارم» به چهره مشهور و متفاوتی در عرصه سینما بدل شد، اما او با تیزهوشی و صبر، به طور هوشمندانه ای عمل کرد و در انتخاب کار بعدی اش بدون عجله و با دقت متفاوت عمل کرده و نقشی غیرتکراری و کلیشه ای انتخاب کرد.

او در «چهارشنبه سوری» نقش یک دختر ساده دل جنوب شهری را بازی می کند که به عنوان کارگر وارد خانه «هدیه تهرانی» می شود، با نگاه های گنگ، نوع راه رفتن زمخت (که مخصوص زنان کارگر است) و شیوه خاصی در پیچیدن چادر به دور کمر و بستن روسری و البته گریم غلیظ و تلاش برای صحبت کردن، می تواند به خوبی از پس نقشش برآید.در مقابل علیدوستی یکی از چهره های سینمای ایران با سابقه ای چندین ساله ایفای نقش می کند که علاوه بر خوش تیپ بودن یکی از بازیگران شخصیت ساز سینما نیز می باشد.

«هدیه تهرانی» در نقش زنی از طبقه متوسط ودرگیر مشکلات عاطفی با همسر بازی می کند.

او در این فیلم بدون کمترین گریم و آرایش (بر خلاف سابقه کاری اش که در نقش زنان شیک پوش، خونسرد، بازی می کرده) به طور شجاعانه چنان تاثیرگذار در نقش زنی مستاصل و عصبی بازی می کند که برای مخاطبی که از آن کاراکتر غافلگیر شده باورپذیر می باشد.

اما با تمام این پیش فرض ها وتصورات «هدیه تهرانی» در یک نقش آفرینی تکان دهنده به تمام آن سابقه ذهنی غلبه می کند و بهترین تصویر ممکن از یک زن طبقه متوسط با تمام چالش ها و دغدغه هایش را بازی می کند.

ودر نهایت «چهارشنبه سوری» این گونه به پایان می رسد که برتری بازیگر پرسابقه در برابر بازیگر جوان کاملا مشهود و مسجل است و «هدیه تهرانی» با بازی زیرپوستی و درون گرایش می تواند سایه بر بازی خوب و برون گرای ترانه علیدوستی بی اندازه تاثیرگذار و برجسته ظاهر شود.

البته بازی «حمید فرخ نژاد» در فیلم یکی از عوامل موفقیت آن بوده است.

▪ «شام آخر»: (شباهتی نو ظهور در سینما)

به جز اهالی تئاتر، کسی در آن سال، اسم هانیه توسلی را نشنیده بود.

«فریدون جیرانی» در فیلم «شام آخر» ریسک کرد و نقش خطرناک فیلم را به او داد.

نقشی که بیشترین بار نا به هنجار فیلم، بر دوش او بود. دختری جوان که ناباورانه شاهد دلدادگی مادرش (در نقش استاد دانشگاه) به دانشجوی است که دختر نیز دل در گرو او دارد.یک مثلث عاشقانه غیرعادی با مجموعه ای از احساسات متناقض از عشق و دلدادگی گرفته تا حسادت و نفرت.

تنها اهالی تئاتر بودند که با شناختی که از سابقه بازیگری «هانیه توسلی» داشتند، با خیالی آسوده منتظر حضور و مواجهه اش با بازیگر کارکشته ای مثل کتایون ریاحی (درنقش مادر) بودند.انتظار آن ها برآورده شد: مواجهه های دختر با مادر، بهترین صحنه های فیلم را رقم زدند. هانیه آتشین مزاج در مقابل سردی حساب شده کتایون ریاحی. هیچ اثری از مشکلات و ترسی که بازیگران در اولین حضور سینمایی شان و در برابر بازیگر پرسابقه از خود نشان می دهند، در هانیه توسلی نبود، او با اعتماد به نفس شگرف فریاد می زد، گریه می کرد و متهم می ساخت و حتی غیرمنصفانه و با همان جاه طلبی مرسوم بازیگران با سابقه، سعی می کرد صحنه را از دست هماورد خود خارج سازد.اما روند فیلم نامه به او اجازه نداد که هماورد و حریف خود را کامل و به طور حتمی از میدان بیرون کند.

چگونگی پایان فیلم باعث شد «کتایون ریاحی» با متانت فیلم را به نفع خود تمام کند.

صحنه های رمانتیک زوج نابه هنجار «ریاحی» و «محمدرضا گلزار» چنان تاثیرگذار بود که نتیجه را عوض کرد و فیلم «شام آخر» را به فیلمی ماندگار در کارنامه «کتایون ریاحی» بدل کرد.

شباهت و گریم مشابه این دو بازیگر یکی از نکات مثبت و قابل ذکر «شام آخر» بود.

برخلاف این روزها سوپراستار (البته صرفا از لحاظ تجاری بودن) سینمای ایران، محمدرضا گلزار در این فیلم ایفای نقش قابل تحمل و تامل داشته است.