به بهانه خوانش کتاب «برو ولگردی کن رفیق» اثر مهدی ربی
به قلم: غزل قربانپور
نمانامه: قصه گفتن یکی از نیازهای مسلم انسان است. لحظه ای که شروع به داستان پردازی می کنیم در واقع از لحظات زندگیمان عکس میگیریم و آنها را در زمانی که دیگر اکنون نیست زنده و ملموس و قابل استفاده می کنیم. علیرغم اینکه داستان ریشه در دنیای باستان دارد اما هنوز درخشش خود را از دست نداده است. همانطور که خوانندگان نیز از غوطه ور شدن در داستانی که با سرعت بالا و تعداد محدود صفحات روایت می شود لذت می برند. به همین دلیل داستان کوتاه در جهان بسیار محبوب است.
داستان پردازی با وجود شخصیت های بسیار اگرچه برای نویسنده و گاهی اوقات خواننده هیجان انگیز است اما نوشتن داستان کوتاه چالشی استدلالی است.
کرت وانهگت نویسنده آمریکایی می گوید:” هر جمله در داستان کوتاه باید چیزی را در مورد شخصیت داستان فاش کند یا قدمی روایت را جلو ببرد” همین یک جمله در مورد داستان کوتاه چیزهای زیادی به ما می آموزد.
مجموعه داستان “برو ولگردی کن رفیق ” از نظر درونمایه و طرح و پرداخت شبیه به مجموعه داستان قبلی این نویسنده – مهدی ربی – (آن گوشهی دنج، سمت چپ) است. این مجموعه شامل چهار داستان تقریباً بلند با نامهای (شما صد و یازده هستید)، (بگذار هواپیماها پرواز کنند)، (تو فقط گرازها را بکش) و (برو ولگردی کن رفیق) است.
در اولین داستان مجموعه، شما صد و یازده هستید،که داستانی دیالوگ محور است شاهد دیالوگ های بسیار قوی مابین دو کاراکتر اصلی داستان و فضا سازی بسیار ضعیف هستیم. که اگر بخواهیم داستان کوتاه را مطابق با تعریف کرت وانهگت نویسنده آمریکایی تعریف کنیم در داستان اول کتاب برو ولگردی کن رفیق شاهد توصیفات و توضیحات غیر ضروری بسیاری هستیم که به باز شدن گره داستان کمکی نمی کند و این سوال را برای خواننده ایجاد می کند که توصیف برخی از صحنه ها در داستان اصولا چه گامی در جهت روایت پردازی برداشته است؟ تفاوت بزرگ بین رمان و داستان کوتاه در این است که اولی میتواند روی ساختاری خاص و مهمتر از همه، روی تکنیکی برای تنظیم موضوعات حساب کند که امکان توضیح مستدلتر واقعیتهای روایتشده و عمیقتر شدن آن را فراهم کند. رشد روانی قهرمان و همچنین شخصیت های فرعی جایش در رمان است. علاوه بر این، این رمان بازه زمانی بسیار بزرگتری را در بر می گیرد. از این منظر، رمان را می توان به یک آلبوم عکس تشبیه کرد.در حالی که داستان کوتاه فقط یک عکس فوری و اغلب از یک یا دو سوژه مرکزی است.
ساختار درونی داستان کوتاه مبتنی بر سه مرحله کلاسیک روایت است که با پیوندهای علت و معلولی بسیار مشخص به هم مرتبط شده اند: مقدمه, داستان کوتاه را با ارائه شخصیت ها، محیط ها و رویدادها آغاز می کند. توسعه و بسط نقطه اوج آن را روایت می کند و عامل را به رویارویی با مشکلات، حل تعارضات و حل مشکلات سوق می دهد. در نهایت نتیجه ای که بدیهی است داستان را می بندد.
اما در مجموعه داستان برو ولگردی کن رفیق, شاهد پایان بندی بدیهی نیستم وپایان بندی شبیه به آنچه ساختار داستان کوتاه در جهان محسوب می شود نیست. البته در سالهای اخیر شاهد عقب ماندن نسبی ادبیات ایران از جهان هستیم ولی امیدواریم شاهد همگامی با ادبیات جهان باشیم. می توان استنباط کرد که در مقایسه با ساختار کلاسیک رمان، داستان کوتاه ساده تر و کمتر خودش را بیان میکند: در واقع، دقیقاً مختصر بودن متن است که فضای لازم را برای توسعه پیچیدگی موقعیت ها نمی دهد.
معمولاً در مقایسه با یک رمان، یک داستان کوتاه دارای موارد زیر است:
- تعداد اندک شخصیت ها، به عنوان قهرمان که با تعداد بسیار اندک شخصیت های ثانویه همراه خواهد بود.
- مدت زمان کوتاه تری که اجازه نمی دهد داستان کوتاه بر روی کنش های قهرمان داستان بسط پیدا کند. به طور کلی رویدادها در یک بازه زمانی محدود، چند روز یا
- چند ساعت اتفاق میافتند، به طوری که اجازه فلاش بک یا فلش فوروارد طولانی را نمیدهد.
اما در داستان ” برو ولگردی کن رفیق” که از قضا هم نام کتاب است شاهد فلاش بک های متعدد هستیم. کاراکتر اصلی داستان با فلش بک های پی در پی و دیالوگ های زیاد و غیر ضروری داستان را می شکافد:
«از بوی تنش خوشت میآد؟ از بوی عرقش چی؟ تا حالا با یه لباس خیلیخیلی راحت دیدیش؟ راه رفتنشو دوست داری؟ از فرم لبهاش خوشت میآد؟ وقتی غذا میخوره دوست داری نیگاش کنی؟ از کجای بدنش بیشتر خوشت میآد؟ راستی، سینههاش چه شکلیان؟ دوستشون داری؟ وقتی میبوسیش چه حسی بهت دست میده؟ از سکوتی که موقع با هم بودن دارین خوشت میآد؟ میتونی مدت زیادی باهاش چرت و پرت بگی و خسته نشی؟ میتونی راحت جلوش فحش بدی؟ فرید، تو باهاش زندگی نکردی. بفهم!»
در حالیکه می توان تنها با آوردن یک جمله از سوی سوسن تمامی دیالوگ بالا را خلاصه کرد و به عناصر جهانی داستان کوتاه نزدیکتر شد.
طرح خطی در داستان کوتاه فقط بر طرح اصلی و تکامل شخصیت اصلی تمرکز دارد. هیچ فضایی برای رویدادهای موازی یا شخصیت های فرعی وجود ندارد:
هر داستان بار پرداختن به یک موضوع واحد را دارد. داستان کوتاه صحنه فیلم اکشن و ماجراجویی نیست شاید بتوان داستان کوتاه را در عرصه فیلم به “سیت کام” تشبیه کرد. در داستان کوتاه با حد اقل ها سر و کار داریم و این حداقل ها شامل حداقل نگه داشتن صحنه های داستان نیز است.
با این حال در داستان کوتاه تو فقط گرازها را بکش سرعت داستان بالا و در حد فیلمهای اکشن و پرجنب و جوش است. تصاویر مرتب عوض میشوند و مثل فیلم متحرکی در حال حرکت. با این حال امتیاز مثبت این داستان فضاسازی ملموس و تصویری آن است، بطوریکه در تمام تصاویر داستانی، با شخصیت داستان همراه میشویم و در مکانهای پر تنشی که او قرار دارد، حاضر میشویم و استرس وارد بر او را احساس میکنیم.
کتاب برو ولگردی کن رفیق نوشتهی مهدی ربی، دربردارندهی ۴ داستان از دل جامعهی کنونی است. این مجموعه داستان، برنده یازدهمین دوره جایزه منتقدین و نویسندگان مطبوعات سال ۸۸ و کاندید نهایی جوایز گلشیری و روزی روزگاری شده است.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0