به قلم: جبار آذین
نمانامه: سینمای دولتی و نهادی بیمار ایران که هیچ سنخیتی با سینمای ملی ندارد، در میان سینماهای منسوخ دولتی جهان، صدرنشین است، چرا که ویژگی های شاخص آن، سبب شده تا صفر و صد آن، از شدت نزول در تمام حوزه ها از مدیریت گرفته تا اجرا و تولید و اکران و مناسبات، در جایگاه نخست قرارگیرد و لازم است که نه یک سیمرغ که تمام سیمرغهای پژمرده و افسرده سینمابه آن تعلق گیرد.
سینمایی که مسوولان و متولیانش راسیاست و رفاقت ازبین وابسته های دولتی گزینش کرده و تشکیل می دهند و مجریان اهداف و سیاستهای دولتی و دیگر جریانهای مرتبط هستند. اینان در کمدی ترین شکل از کمدی های رایج تلخ جهان، با بودجه و امکانات دولتی “بخوانید ملی و بیت المال!” به وسیله زیرمجموعه های خود و در راس آنها بنیاد رفاقتی فارابی و حمایت از برخی همفکران و همسوها، فیلم های مورد پسند دولتی و نهادی تولید می کنند و تمام قد از آنها پشتیبانی می کنند و در ایام دهه فجر و در دورهمی دولتی فیلم فجربا انتخاب سفارشی هیات های خودی انتخاب و داوری، فیلم های تولیدی خود و رفقا را انتخاب و در پایان هم به آنها و در واقع به خود جایزه و سیمرغ می دهند.
همزمان و در ادامه هم خبرنگارنماها و منتقد نماهای قلم به مزد، آنها و کارهایشان را پوشش خبری و گزارشی می دهند! آیا از این کمدی تر هم می شودکه، مدیران سینما خود تولیدمی کنند، خود اکران می کنند؛ خود جشنواره برگزار می نمایند و خود، عوامل خودی را به عنوان هیاتهای انتخاب و داوری گزینش کرده و سرانجام هم به فیلم های خود وخودی ها جایزه می دهند.
آیا این سینمای دولتی، با این اوضاع،کمدی ترین سینمای کمدی جهان نیست. آیابهترنیست که مردم به جای صرف هزینه و تماشای فیلمک های شبه کمدی و بازاری اکران، به تماشای سینمای دولتی کمدی ایران نشینند و با دیدن بازی های کمدین های یازاری آن یک دل سیر بخندند! دوست سینماگری در ارتباط با اوضاع اسفبار سینما به من گفت؛ عزیز، وضع خرابتر از این حرف ها است؛ “تغاری بشکند، ماستی بریزد،جهان گردد به کام کاسه لیسان!”.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0