به قلم: حسن نامور
نمانامه: در نظر گرفتن رابطه جنگ و رسانه به این معناست که به شیوه ای که رسانه ها درگیر درگیری هستند، چه به عنوان هدف (جنگ علیه رسانه ها) و چه به عنوان یک ابزار کمکی (جنگ به لطف رسانه ها) درگیر می شوند. بر اساس این تمایز، چهار تحول عمده را می توان ذکر کرد که امروزه با هم ترکیب می شوند و جنگ را بیش از هر چیز به یک نمایش رسانه ای تبدیل می کنند: عکاسی، که از طریق مدیریت صحنه، راه را برای دستکاری باز کرد. فناوریهای زنده، که سؤال فاصله انتقادی روزنامهنگاران با مطالبی را که پخش میکنند و میتواند فرآیند استفاده از آنها را تسهیل کند، مطرح میکند. فشار بر رسانهها و جهانیسازی رسانهها، که منجر به تغییر شیوههای تبلیغاتی مقامات سیاسی و نظامی شده است. ، و در نهایت اینترنت و هوش مصنوعی که باعث شده است مقامات با راهکارهای جدیدی در صدد کنترل و انتشار هدفمند رخدادها باشند.
مقامات نظامی کشورها مدتهاست که اصول جامعه اطلاعاتی و دنیایی را که در شبکهای فشرده از رسانههای اطلاعاتی پیچیده شده را در برنامهریزی عملیاتی خود ادغام کرده است. کنترل نحوه نمایش جنگ اهمیت استراتژیک مشابهی با توانایی مختل کردن ارتباطات دشمنان پیدا کرده است.
«نجات» سرباز جسیکا لینچ که توسط ارتش آمریکا در ۱ آوریل ۲۰۰۳ فیلمبرداری شد، حتی یک نمونه کتاب درسی است. دروغهای پیرامون زخمهای سرباز لینچ، مقاومت او در زمان دستگیری و خطرات واقعی مربوط به مأموریت نجات از آن زمان فاش کاملا فاش نشده است.
تبلیغات نظامی مدتهاست وجود داشته است، اما اخیراً استفاده از رسانهها در جنگ اهمیت پیدا کرده است. پیچیدگی عملیاتی واحدهای ویژه برای بررسی مشکلات مربوط به تولید اطلاعات قبل و حین عملیات و پس از آن راه اندازی شده اند. این امر به ویژه در زمانی ضروری تلقی می شود که جوامع دموکراتیک ما سانسور کامل را غیرقابل قبول و بیش از آنکه از نظر نظامی مفید باشد، از نظر سیاسی مضر می دانند. بنابراین باید تلاش کرد تا با در نظر گرفتن هر دو بعد رابطه ای که امروزه جنگ و رسانه ها، پرسنل نظامی و روزنامه نگاران را گرد هم می آورد، مشخص کند که چه چیزی تغییر کرده و چه چیزی ثابت مانده است. این واقعیت که استفاده از زور شامل جنگ علیه رسانه ها می شود به این معنی نیست که جنگ به لطف رسانه ها چه از طریق تبلیغات مستقیم و چه با کنترل خروجی آنها صورت نمی گیردبلکه به این مفهوم است که اقدام نظامی را موجه و لازم توجیه می کنند.. یکی از بارزترین مثال را در جنگ آمریکا در عراق می توان یافت.
جنگ با رسانه ها، جنگ از طریق رسانه ها
در زمان جنگ، مقامات غیرنظامی و نظامی به راحتی می توانند مفهوم مطبوعات آزاد را که روزنامه نگاران مستقل را که برای جستجوی اطلاعات یا تصاویر واقعیت ها تلاش می کنند براحتی سرکوب کنند.
در اواسط قرن نوزدهم برزای اولین بار خبرنگاران جنگ با هدف انتشار اخبار به روز جنگ در کنار نظامیان قرار گرفتند و به زودی توجه عمومی را به خود جلب کردند. بعنوان یک نمونه معروف ویلیام اچ راسل را می توان یاد کرد که جنگ کریمه (۱۸۵۴-۱۸۵۵) و بعداً جنگ داخلی آمریکا را برای روزنامه تایمز لندن پوشش داد.
اما چه برای تضمین موفقیت در میدان نبرد و چه برای حفظ روحیه در میان سربازان و یا در میان غیرنظامیان، دولت ها خیلی سریع سانسور شدیدی را بر روزنامه نگاران تحمیل کردند. در طول جنگ جهانی اول، وزارتخانههای جنگ برای کنترل دقیق گزارشها افراد و مقاماتی را به روزنامههای مختلف اعزام می کردند تا دروازبانی خبرها را داشته باشند البته در میدان نبرد هم خبرنگاران از خود عملیات دور نگه داشته شدند.
دیدگاه هر دو طرف درگیری این بود که مطبوعات باید در خدمت تبلیغات دولتی قرار گیرند. و این هنوز در بسیاری از کشورها وجود دارد. روزنامهنگاران از حضور در صحنه عملیات منع میشوند – مانند چچن – اگر از این ممنوعیت سرپیچی کنند، به سرانجامی نامعلوم دچار می شوند.. آنها همچنین در مکان هایی مانند الجزایر و سیرالئون برای افشای اعمال وحشیانه خاص با جان خود هزینه می کنند. آزادی مطبوعات و حق آگاهی عمومی هنوز در زمان جنگ محقق نشده است. علاوه بر این، تخریب رسانه های دشمن به یک هدف نظامی آشکار تبدیل شده است.
صربها روزنامه آزاد سارایوو Oslobodjenje را در چندین نوبت گلوله باران کردند .همچنین از سلاحهای غیرکشنده امروزی که بعنوان، دستگاههای الکترومغناطیسی در زرادخانههای غربی هستند را نه تنها مخابرههای نظامی، بلکه برای اختلال رادیو و تلویزیون غیرنظامی بکار می گیرند. این کار هم در بلگراد و هم در بغداد در سال ۲۰۰۳ انجام شد. تاسیسات تلویزیونی عراق در نهایت بمباران شدند. آمریکایی ها در ۸ آوریل ۲۰۰۳ یک روزنامه نگار اسپانیایی را با شلیک به هتل فلسطین بغداد که اکثر روزنامه نگاران مستقل در عراق در آن اقامت داشتند، کشتند. روزنامه نگاران مستقر در بغداد گزارش دادند که شلیک عمدی بوده است، حتی اگر بتوان تصور کرد که ساختمان به اشتباه در گرماگرم نبرد مورد اصابت قرار گرفته است. تیراندازی عمدی نیز هنگام اصابت ساختمان شبکه الجزیره و تلویزیون ابوظبی گزارش شد.
این حوادث به منظور ارعاب و مجازات روزنامه نگارانی توصیف شد که جرات انتقاد از تهاجم آمریکا را داشتند. کشورهای درگیر جنگ یاد گرفتهاند که از روزنامهنگاری برای اهداف خود چه با به کار انداختن منابع خبری مستقل قبل از اینکه بتوانند حقایق ناخوشایند را فاش کنند و چه با ایجاد واحدهای روابط رسانهای خود استفاده کنند،. تبلیغات، شستشوی مغزی و ابزارهای موذیانه تر اقناع در همه درگیری های مسلحانه وجود دارد و رسانه ها در هر مرحله از درگیری ضروری تلقی می شوند. قبل از پرتاب گلوله، رسانه ها در خدمت متقاعد کردن و بسیج هستند. در طول خصومت ها به پنهان کردن، مست کردن و گالوانیزه کردن کمک می کنند. و پس از آن به مشروعیت بخشیدن به آنچه اتفاق افتاده، شکل دادن به برداشت ها از پیروزی و خاموش کردن هرگونه انتقاد کمک می کنند. در طول جنگ داخلی رواندا، Radio-Television Libre des Mille Collines به عنوان وسیله ای عالی برای بسیج خدمت کرد. این ایستگاه رادیویی به دنبال یک مطبوعات مکتوب نژادپرستانه و تحریک آمیز، کمپین سیستماتیکی را برای تحریک نفرت نژادی به راه انداخت که از فرستنده های رادیوی دولتی رواندا پخش می شد. رادیو د میل کولین، یک ماشین تبلیغاتی خوب، کشتار گسترده توتسی ها و هوتوهای میانه رو از قبل آماده کرده بود. تنش های موجود را تشدید کرد و از مردم خواست که آماده بایستند، سپس اسلحه به دست بگیرند، و زمانی که زمان نسل کشی فرا رسید، کار قاتلان را هماهنگ کرد و آنها را به عنوان مثال از گورهای مشترکی که حفر شده بودند اما هنوز پر نشده بودند آگاه کرد و اصرار کرد. آنها به بچه ها رحم نکنند، هر روز برای توجیه خونریزی ها بحث و جدل پخش می کرد و به قصابان به خاطر نتایج بدست آمده تبریک می گفت. در ۲ ژوئیه ۱۹۹۴، یکی از گویندگان ستاره این ایستگاه اعلام کرد: “دوستان، ما می توانیم افتخار کنیم! آنها نابود شده اند. دوستان من شاد باشیم!!!!!!
در گزارش سال ۱۹۹۲ برای سازمان ملل، تادئوس مازوویچکی همچنین «نقش منفی رسانهها در یوگسلاوی سابق را محکوم کرد که اطلاعات نادرست و تحریکآمیز را منتشر میکنند و فضای نفرت و تعصب متقابل را برمیانگیزد که به درگیری در بوسنی و هرزگوین دامن میزند. ” او در مصاحبهای چنین گفت: «رسانهها از طریق کلیشهها )البته وقتی از طرف مقابل صحبت میکنند (نفرت را تشویق میکنند. اینگونه بود که همه کروات ها اوستاشی شدند و صرب ها چتنیک شدند. این کار روزانه انجام می شد. فقط جنایات طرف مقابل ذکر شد. رسانههای صربستان درباره توطئه بینالمللی ادعایی علیه صربها صحبت زیادی کردند درحالیکه رسانههای کرواسی درگیر سندروم وحدت ملی و نیاز به مخالفت با دشمن بودند.
وقتی این را می گویم، به معنای واقعی کلمه به مطبوعات محلی فکر می کنم که نفرت از هموطنان ملیت های مختلف را تشویق می کردند یا مستقیماً مسئول پاکسازی قومی بودند.
با هدف جلب حمایت عمومی و تحریک و همراه سازی آنها ، تصاویری که حاوی خشونت کمتری است می تواند مفید باشد. بعنوان مثال همانطور که دیدیم وقتی صفحههای تلویزیونی در سراسر جهان پر از ستونهایی از پناهجویان از کوزوو شد، باعث شد که در سال ۱۹۹۹ ناتو برای بمباران بدون دستور سازمان ملل مشروعیتی را پیدا کرد.
در سال ۱۹۴۱، گوبلز می خواست حواس ناظران را از تدارکات خود برای حمله به روسیه منحرف کند و آنها را متقاعد کند که اولویت او حمله به بریتانیا است. نیروهای هوابرد به تازگی در کرت فرود آمده بودند. در ۱۳ ژوئن، گوبلز از Völkischer Beobachter خواست مقالهای تحت عنوان «نمونه کرت» منتشر کند که به شباهتهای عملیاتی احتمالی با تهاجم چند کانالی اشاره میکرد.
اما دو ساعت پس از انتشار این موضوع در دکه های روزنامه فروشی، به گشتاپو دستور داده شد که آن را از فروش خارج کند تا به نحوی صحنه سازی کنند که از مدیریت غلط در انتشار خبر های محرمانه به وحشت افتاده اند. این اقدام تحریک آمیز به قدری نامحسوس انجام گرفت که تنها خرنگاران و جاسوسان آنرا مورد توجه قرار دادند.
در سال ۱۹۹۱، ارتش ایالات متحده برنامه های خود را برای فرود از طریق دریا در شهر کویت با خبرنگاران در میان گذاشت. ارتش عراق بلافاصله شروع به جمع آوری نیرو در آنجا کرد. با این حال، این اقدام قصد داشت توجه را از نقشه های واقعی آمریکایی ها که محاصره کویت و نیروهای عراقی با ورود مستقیم به خاک عراق – عملیات معروف داگت – بود، منحرف کند.
در مورد رسانه های روسی هم تحت فشار شدید، اعلامیه های پیروزی کرملین در مورد موفقیت در “مبارزه با تروریسم” در چچن را منتقل کردند.
به طور کلی، همانطور که فاکس نیوز در سال ۲۰۰۳ نشان داد، روزنامه نگاران تمایل به تسلیم شدن به ندای میهن پرستی دارند. همه انتقادات از مداخله آمریکا از جانب روزنامه نگاران دیگر یا از جانب مردم چه در طول جنگ و چه پس از جنگ، بلافاصله توسط این شبکه به عنوان خیانت طبقه بندی شد. . رادیکال ترین بیان این موضع تحریریه، ادعای این شبکه بود که کسانی که دلایل ذکر شده توسط جورج دبلیو بوش را زیر سوال بردند، آشکارا از حامیان اسامه بن لادن بودند. ایرنا بریگانتی، سخنگوی فاکس نیوز، در سپتامبر ۲۰۰۳ در پاسخ به اظهارات یک روزنامه نگار CNN که از فشارهای دولت بوش انتقاد می کرد، گفت: «با توجه به امکان انتخاب، بهت ر است به عنوان یک سرباز پا برای بوش باشیم ا سخنگوی القاعده. “
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0