مترجم خائن نیست:

نگاهی به ترجمه شعر و اهمیت وفاداری به ترجمه!

به قلم: غزل قربانپور

نمانامه: ترجمه شعر علاوه به این که امری تخصصی است به طبع هنرمندانه مترجم نیز نیازمند می باشد که این کار تنها توسط مترجمان ماهر و با تجربه در این زمینه امکان پذیراست. در برخی موارد شعر به طور کامل قابل ترجمه می باشد و در برخی موارد باید به صورت کلمه به کلمه و جز به جز ترجمه و انتقال یابد در برخی موارد ترجمه شعر به طور دقیق امکان پذیر نیست و به ناچار باید شعر مورد نظر در هنگام ترجمه بازنویسی شود البته بازنویسی نباید ساختار و رنگ و بوی هنرمندانه و سبک شاعر را تغییر دهد. سبک و نوع شیوه بیان هر شاعری با دیگری در خلق اشعار تفاوت دارد و منحصر به خود می باشد و مترجم شعر باید با آشنایی کامل سبک های نوشتاری شاعران مختلف و با حفظ امانت به انجام ترجمه بپردازد. در انجام ترجمه شعری باید آرایه ها، وزن ها و دیگر بخش های ضروری انجام شعر حفظ شود.
و اما تفاوت بازنویسی و باز آفرینی چیست؟
باز آفرینی یک اثر خواه متون ادبی باشد یا آثار هنری و سینمایی به این صورت است که شخصی که باز افرینی انجام می دهد می تواند در اثر مطلبق ذوق و سلیقه خود دخل و تصرف انجام دهد صرفا الهامی از اثر اصلی پذیرفته باشد. بدیهی است اثری که شخص باز افرینی کننده می آفریند همان اثر اولیه نخواهد بود. با این تفاسیر در ترجمه متون ادبی به خصوص در شعر آیا مترجم مجاز به باز افرینی است یا می بایست به متن اصلی وفادار باشد؟
بیایید ابتدا به نظرات شاعران سرتاسر جهان در این باره نگاهی بی اندازیم.

پائولا ارکوله شاعر و ادیب معاصر ایتالیایی که آثار او به زبان فارسی نیز ترجمه شده و در دست چاپ است در پاسخ به این سوال می گوید :” مترجم نمی تواند و نباید با باز آفرینی یک شعر را تغییر بدهد. فقط می بایست ترجمه ای انجام دهد که در زبان مقصد و برای خوانندگان زبان مقصد قابل درک باشد. مترجم فقط مجاز به انتقال احساس شاعر است.”
لارنس ونوتی مترجم و ترجمه پژوه آمریکایی درباره ترجمه می گوید , مترجم یک اثر نمی بایست دست اندازهای زبانی زبان مقصد را از بین برده و خود را به طور کامل در ترجمه نامرئی کند.
میلاد تهرانی – شاعر فارسی زبان و رتبه نخست مسابقه بین المللی شعر آکادمی هنری ناپل سال ۲۰۱۹ – که با مجموعه شعر ” الیزا از عشق تا مزارع اطراف – توانست مقام اول این مسابقه را از آن خود کند درباره ترجمه شعر می نویسد: ” بسته به نوع و جهان شمولی شعر یک مترجم میتواند بدون دستکاری کردن شعر و مفهوم آن در زبان مقصد, فقط کمی شعر را از لحاظ ساختار نحوی و نگارشی بهبود بخشد. هنر اصلی مترجم شعر تنها در درایت او موقع انتخاب شعر ترجمه پذیر نمایان می شود. ولی کار خطیر و اصلی مترجم در حیطه شعر این است که شعری را انتخاب کند که نماینده مناسبی از زبان مقصد برای زبان مبدا باشد.”

ونوتی معتقد است ترجمه هایی چون ترجمه فیتز جزالد از رباعیات خیام ترجمه ای به معنای واقعی نیست. این ترجمه به جای آنکه بکوشد خواننده را به دنیای نویسنده نزدیک کند, نویسنده را به دنیای خواننده می کشاند.

لیتوریا گاندولفی شاعر و هایکو سرای معاصر ایتالیایی در پاسخ به سوال ما این چنین نظر می دهد :” در زمینه ترجمه شعر با باز افرینی مترجم عمیقا مخالف هستم. شعر بیان احساسات از زبان شاعر است که بسیار منحصر به فرد و درونی است قابل باز افرینی نیست.
در مورد هایکو می توانم بگویم, در ترجمه هایکو می توان از تطابق موراهای شعر آنچنان که در زبان مبدا است چشم پوشید اما می بایست همان سه خطی که شاعر در زبان مبدا قرار داده است را رعایت کرد همچنین مکث در هایکو چون بنا به اصول ساختاری در زبان مبدا اورده شده قابل تغییر و جا به جایی نیست.

اگرچه ملت ها از طریق ترجمه آثار می توانند به هم نزدیک شوند ولی چنانچه چگالی عناصر وارداتی ترجمه زیاد باشد به رغم کنجکاوی ملت ها درباره یکدیگر, خوانش پذیری اثر کم شده و موجب دلزدگی خواننده می شود. پس می بینیم که ترجمه تحت اللفظی برخلاف عقیده نویسنده و مترجم روس ولادیمیر ناباکوف نیز ترجمه خوبی نیست.

سجاد قنواتی – شاعر و نویسنده فارسی زبانِ ایتالیایی برنده مقام اول مسابقه بین المللی آدام میتسه کیه ویچ سال ۲۰۲۲ که تا کنون چهار مجموعه شعر مدرن در ایتالیا به چاپ رسانده است – درباره ترجمه شعر می گوید: “فکر می کنم قبل از هر بحثی باید معنای بازآفرینی را بدانیم.
هنرمند با الهام از یک اثر ادبی دست به آفرینشی دوباره می زند. و اثر اولیه را به گونه ای متفاوت ارائه می دهد.
لطفا کلمات “الهام” ، “دوباره” و “متفاوت” را پررنگ کنید. پس اگر یک هنرمند بازآفرینی انجام داد، نباید اسمش را به عنوان مترجم روی جلد بیاورد. نام او به عنوان مولف ذکر می شود و الهام گرفته از فلان اثر. البته که باید پی نقدهای پس از آن را به تنش بمالد. چون موفقیت یا عدم موفقیت اثر جدید هیچ ربطی به خالق اولیه ندارد.
اما سوال اینجاست. یک مترجم به عنوان مترجم حق بازآفرینی دارد؟
یک شاعر یا نویسنده، تمایل به بازآفرینی آثارش، آن هم به عنوان ترجمه را دارد؟
می توانم به تقریبی نزدیک به یقین بگویم که هیچ شاعری راضی به بازآفرینی حتی یک کلمه از شعرش نیست.
چرا؟ زیرا اگر فکر می کرد کلمه ی بهتری باید در شعرش جا خوش کند آن را در جای درست می نشاند.
شعر راوی یک تاریخچه، یک سبک و نوع خاصی از نگرش در یک عصر تکرار نشدنی است. اگر قرار باشد یک مترجم بدون اجازه و با نام ترجمه همه ی این روایت ها را به نام و کام خود از بین ببرد، آرزو می کنم هیچ شعری ترجمه نشود.
زیرا آن شعر، شعر مترجم است نه شاعر و آش آن جایی بیش از حد شور می شود که از روی اثر جدید، ترجمه ای به زبان دیگری انجام شود.”

در مجموع اگرچه مترجم هنگام ترجمه می تواند دغدغه امانتداری را نداشته باشد و قلمش را روانتر کند اما مجاز به آن نیست. وفاداری به متن اصلی لازمه انتقال فرهنگ و تاریخ و یکی از اصول اساسی ترجمه است.