ادبیات آمریکای لاتین، ادبیات مقاومت؛ سعیده فراهانی
پایگاه خبری نمانامه: ادبیـات آمـریکای لاتیـن ادبیـات مقـاومت، قهرمانها، ضدقهرمانها و کودتاها است. اوضاع سیاسی متغیر کشورهای آمریکای لاتین شرایطی را فراهم ساخته که آثار ادبی تولیدشده توسط نویسندگان دائماً درگیر و مواجه با وضعیتها و موقعیتهای گوناگون باشد. این ادبیات، انسان دوران جدید را دارای ساختاری خردستیز با واقعیتهای زندگی میداند و معتقد است که انسان امروزی با دو گزینه رویارو است. گزینه تسلیم و خودباختگی، احساس یأس و بیمعنا بودن زندگی و گزینه خودباوری و امید به زندگی و معنای روشمند آن. ادبیات آمریکای لاتین سعی داشته تا فضیلتهای اخلاقی را به یاد انسان آورد و او را به قبول کامل مسئولیت همه اعمال خود و پی آمدهای آن در جهان متقاعد کند؛ همچنین دستاوردی را به ادبیات جهان هدیه داد و آن سبکی به نام”رئالیسم جادویی” است.
رئالیسم جادویی یأس، حس پوچی، تسلیم و خودباختگی انسان دوران مدرن را در کنار امید به زندگی و خودباوری که میراث مردمان آمریکای لاتین و سنتها و آیینهای آنهاست به کار گرفت و چنان پیش رفت که بر ادبیات اروپا و آمریکای شمالی نیز اثر گذاشت. در حقیقت رئالیسم جادویی به دنبال این است تا قرابتهای خود با دنیای جدید را از نو تعریف کند و آن را از دیدگاه خود جستجو کند. نویسندگان بسیاری همچون میگوئل آنخل آستوریاس تلاش خود را در این زمینه داشتهاند و به موفقیتهای بزرگی نیز دستیافتهاند.
کـتاب باد سهمـگین نوشـته میگوئل آنخل آستوریاس نویسنده گواتمالایی است و توسط حمید یزدان پناه ترجمه شده است. آستوریاس دومین نویسنده آمریکای لاتین بود که موفق شد جایزه ادبی نوبل را در سال ۱۹۶۷ به خود اختصاص دهد.
رمان “باد سهمگین” به موضوع استثمار مردمان بومی در مزارع موز میپردازد و قصد دارد تا شیوه استثمار در کل جهان را در مقیاس کوچکی از مردمان بومی به تصویر بکشد. او تلاش کشاورزان را برای فروش محصولات خود در برابر کمپانیهای بزرگ تجاری توصیف میکند که چگونه برای کسب سود بیشتر بومیان را تحتفشار قرار میدهند تا به کمترین سودها کفایت کنند و محصولات خود را در اختیار آنان قرار دهند. داستان دارای شخصیتهای متعددی است و سرگذشت آنها بهصورت خرده روایتهایی در طول کتاب توصیف میشود. روایتها تنگ و مبهم درهمتنیده شده و خواننده میتواند حس کند که در طول روایت داستان “فن”و “تخیل”در جریان است و نویسنده از تخیل خود استفاده میکند تا به خواننده بقبولاند که اثر بیشتر از نوع کابوسی است که جهانی تیره از شرایط بد زندگی افراد یک جامعه را توصیف میکند.
ازنظر کاربرد فن نیز، آستوریاس در کتاب خود بسیار از رئالیسم جادویی بهره گرفته اما وامدار این سبک نوشتاری نیست. فن به کار گرفتهشده هرچند از غنای منبع کم ندارد اما آستوریاس سعی داشته تا جستوجوی خود را برای کشف ناشناختههای ذهنی خویش پیش ببرد و آن را دستاویزی برای ساختن جهانی سازد که ریشه در فرهنگ و باورهای او و سرزمینش دارد. هرچند ارتباط میان فن نوشتاری او و چیدن اتفاقاتی کنار یکدیگر روایتی ثقیل را پدید آورده اما رابطه چندگانه عناوین، موضوعات و مفاهیم موردنظر نویسنده توانسته زیباییشناسی از نوع رئالیسم جادویی را پدید آورد. این چندمعنایی و گستره آن بهواسطه کشاکش موضوعات در یکدیگر که از بافتارهای مختلف زندگی افراد یک دهکده شکل میگیرد، در سطوح مختلف، چالشهای سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و غیره را نشان میدهد. وصف کشور، شهر، دهکده، سنتهای حاکم متعارف و غیرمتعارف، رمزگان اجتماعی غالب و توضیح دقیق آنها در لابهلای داستان که به جنس شخصیتپردازی و اتمسفر حاکم بر داستان کمک شایانی کرده، توانمندی نویسنده را در تصویرسازی نشان میدهد.
داستان سرشار از توصیف و عناصر تصویری است؛ برای مثال خواننده بهراحتی میتواند هوای گرم و شرجی و چسبناک مزارع را حس کند. طعم چندشآور گزش حشرات را بر بدن خود مزه کند و میزانی از سختی بومیان داستان آستوریاس را لمس کند. هرچند که در مراحلی این توصیفات هجمهای از تصاویر را در ذهن مخاطب شکل میدهد که خستهکننده به نظر میآید و خواننده را از خط اصلی داستان دور و حتی دلزده میکند اما نویسنده درصدد خلق داستان پیچیدهای نیست و شاید همین عدم پیچیدگی عنصر تصویرسازی را پررنگتر میکند. نویسنده با این شکل از تصویرسازی سعی دارد خواننده را به تکرار پیشرفتهای نافرجام بشری بهسوی تمدن که بارها در داستانهای دیگر نویسندگان به آن پرداختهشده پیش ببرد و تأکید کند آنچه تعادل بشری را برهم ریخته نمایش قدرت است که زیبایی را پدید نمیآورد بلکه جنگی است نابرابر که برنده این جنگ را پرزورتر میکند و بازنده را قربانی. شاید آستوریاس معتقد بوده که برای ثبت فاجعه جامعه مدرن که افراد جامعه را به دستههای مختلف تقسیم میکند تا خود به اهداف خویش نزدیک شود، چیزی بهتر از ثبت زندگی عادی از مردمان بسیار عادیتر نباشد. مردمان عادی از نشانههای آغاز، پایان و زوال دنیای مدرن هستند که درنهایت هم به بقا و سلطهی آن کمک میکنند و هم به زوال و بحران آن؛ بنابراین میتوان گفت نویسنده در کاربرد زبانی که به گستردگی جهان است، توجه داشته و در سیر صعودی و نزولی داستان خود دائماً به خواننده تذکر میدهد که دوری از طبیعت و باورهای طبیعی که انسان زاده آنها است، نتیجهای جز شکست را در پی ندارد. آستوریاس بهخوبی دریافته که برای بیان مشکلات انسان امروزی باید به زبانی مشترک و جهانی توجه کند که باعث شود سوژههای او قابلدرک باشد و مخاطب را به سمت اندیشههای او که در روایت داستان و دیالوگها نهفته است، سوق دهد.
بههرروی، رمان “باد سهمگین”مربوط به دهه ۶۰[میلادی] است و شاید خواننده امروزی از خواندن داستانی پر از استثمار که او را با موجی از تأثیرات حسی از طبقهبندی قومی و نژادی، هویت و فرهنگ دست بالا و پایین روبرو میکند چندان رضایت نداشته نباشد. این موضوع در کنار ترجمه کتاب و عدم ویراستاری درست و با دقت پررنگتر میشود و کتاب را از سطح داستانی قابلقبول و باکیفیت تبدیل به رمانی سطحی و غیرحرفهای میکند. بااینوجود نمیتوان از خواندن رمانی با تصویرسازی بالا و توانمندی هنرمند در بیان روایتهای پیدرپی و حفظ خط داستانی آنهم باشخصیتهای متعدد که هرکدام دارای سرنوشت و داستان خویش هستند و نویسنده از پرداخت به هیچ کدام دریغی نداشته، بهراحتی گذشت.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0