به قلم: سیدآریا قریشی
تعداد بازیهای قابل ذکر و قابل اعتنا در جشنواره فجر بیش از تعداد اشارهشده در این یادداشت است. لااقل میتوان ۱۵ بازی مهم را از میان فیلمهای جشنواره سیوهشتم فجر جدا کرد. به جز بازیهای انتخاب شده، میتوان به بازیهای زیر به عنوان تعدادی از نقشآفرینیهای اشاره کرد که میتوانستند در این فهرست قرار بگیرند: سعید آقاخانی در «خون شد»، نازنین احمدی در «ابر بارانش گرفته»، پریناز ایزدیار در «سه کام حبس»، مجتبی پیرزاده و میر سعید مولویان در «تومان»، هادی حجازیفر در «آتابای»، فرامرز قریبیان در «خروج» و بابک کریمی در «سینما شهرقصه». هانیه توسلی در «بیصدا حلزون»
افسوس که «بیصدا حلزون» در بخش مسابقه حضور نداشت وگرنه نام توسلی میتوانست لااقل در میان نامزدهای جایزه بهترین بازیگر نقش اول زن قرار گیرد.
فاطمه معتمدآریا در «عامهپسند»
معتمدآریا در «عامهپسند» کار سادهای پیش رو نداشت. او باید نقش زنی را ایفا میکرد که میخواهد عملگرا باشد اما بلد نیست چه کند؛ قرار است در مقابل جامعه بایستد اما شناخت درستی از جماعت دورو، ظاهربین و بیانصاف ندارد؛ ایدههای بزرگی برای آینده دارد ولی قِلِق اجرای آن ایدهها را بلد نیست. کلّ فیلم بر پایه همین شکاف عمیق میان خواستههای ذهنی شخصیت و مواجهه عینی او با جامعه شکل میگیرد.
مریم مقدم در «قصیده گاو سفید»
بازی دقیق و پرجزییات مقدم در «قصیده گاو سفید» از آن دست بازیهایی است که بهسادگی ممکن است نادیده گرفته شوند. او تقریباً هر گونه کنش صریح بیرونی را از بازیاش حذف میکند و با کدگذاری تماشاگر را متوجه درونیات شخصیت میکند.
بازیگران مرد:
امیر جدیدی در «روز صفر»
قهرمانِ «روز صفر» شباهت چندانی به الگوهای همیشگی خلق قهرمانانِ معاصر ملی در فیلمهای استراتژیکِ سینمای ایران ندارد و شاید بتوان گفت، از جنبههایی، مسیری عکس این الگوها را طی میکند. اگر در دهههای گذشته عمدتاً با نمایش جزییاتی از زندگی شخصی، مهربانی او با دیگران، و حفظ فاصله میان زندگی حرفهای و زندگی شخصی قهرمانان روبهرو بودیم، شخصیت اصلی «روز صفر» آنقدر مرموز به تصویر کشیده میشود که حتی نام حقیقی او را هم تا انتهای فیلم متوجه نمیشویم. او – بهجز یکی دو صحنه – قرار نیست فردی احساساتی به تصویر کشیده شود
جواد عزتی در «آتابای» و «شنای پروانه»
جشنواره سیوهشتم میتواند نقطه عطف تازهای در مسیر بازیگری عزتی باشد. او پیش از این نشان داده بود که تواناییهای بازیگریاش منحصر به آثار کمدی نیست اما در دو فیلم «شنای پروانه» و «آتابای» جزییاتی را در بازیاش بروز میدهد که نشاندهنده توانایی او در ایفای طیف وسیعتری از نقشها است. نادیده گرفتن این دو بازی او از عجایب داوریِ جشنواره امسال بود.
پیمان معادی در «درخت گردو»
قادر، شخصیت اصلی «درخت گردو»، یکی از مهمترین و مؤثرترین پدرانِ یکی – دو دهه اخیر سینمای ایران است: پدری که تمام تلاش خود را برای نجات خانوادهای انجام میدهد که به خاطر سقوط یک بمب در آستانه نابودی است. معادی میتوانست یک بازی تیپیک در نقش یک قربانی عرضه کند و تماشاگر عاطفیِ ایرانی را به گریه اندازد اما معادی آنقدر باهوش است که با جزییاتی در بازیاش، قادر را – به جای شخصیتی که اشک ما را در بیاورد – به کاراکتری قابل احترام تبدیل میکند.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0