اصطلاحات خوشنویسی دیوان حافظ

به قلم: آزاد محمودی


 □ شکی نیست خواجه شمس‌الدین محمّد حافظ با دانش‌ها و هنرهای گوناگون روزگار خویش آشنا بوده است. دیوان این شاعر بزرگ دربرگیرنده‌ی بسیاری از اصطلاحات کلامی عرفانی و هنری است که به‌وسیله‌ی شارحان توانمند تجزیه و تحلیل شده است. امّا از جمله زمینه‌هایی که نه‌تنها در شعر حافظ بلکه در شعر شاعران دیگر نیز ارزیابی دقیق نشده، اصطلاحات مربوط به هنر خوشنویسی‌ست. به همین جهت در این مقاله ضمن اشاره‌یی بسیار کوتاه به وضعیت خوشنویسی در عصر حافظ به شرح بعضی از اصطلاحات این هنر در دیوان حافظ خواهیم پرداخت.

در یک نگاه کلی، قرن هشتم دوره‌یی‌ست که بر اثر تلاش چند صد ساله‌ی خوشنویسان بزرگ گذشته چون ابن‌مقله ابن بَوّاب و یاقوت مستعصمی اقلام شش‌گانه‌ی محقق، ریحان، ثلث، نسخ، توقیع و رقاع به نقطه‌ی اوج و حد کمال خود رسیده بود. در حقیقت روزگاری که حافظ در آن می‌زیسته یکی از پرفروغ‌ترین دوره‌های رواج خوشنویسی‌ست و در آن خوشنویسان بزرگ و بلندآوازه‌یی چون خواجه عبدالله صیرفی ]شاگرد یاقوت مستعصمی[ و صاحب رساله‌ی گلزارصفا معاصر حافظ بوده‌اند.

پادشاهان و حکمرانان معاصر حافظ نیز در کشورهای مختلف اسلامی مانند ایران، عراق، ترکیه و هند، همگی به خوشنویسی اهمیت می‌داده‌اند و گاه خود و فرزندان‌شان نیز جهت فراگیری این هنر نزد استادان خوشنویس تلمذ می‌کردند و تعدادی از آنان مانند ابراهیم میرزا از خوشنویسان بنام و مشهور زمان خود نیز شدند. البته حمایت پادشاهان و بزرگان مظفری جلایری، تیموری، عثمانی و… از خوشنویسان این دوره خود یکی از بزرگ‌ترین دلایل رونق خوشنویسی در این روزگار بود. حتا گاهی این حمایت و توجه به‌گونه‌یی بود که پادشاهان شخصاً چراغ یا دوات به‌دست می‌گرفتند تا خوشنویسان قطعه‌یی را خوشنویسی کنند.

به هر حال در این سده به دلایل مختلف خوشنویسی پیشرفت شایانی کرده است و خطاطان آثار گران‌بهایی از خطوط شش‌گانه بر جای گذاشته‌اند و به‌تدریج زمینه‌ی پیدایش خطوط تعلیق، نستعلیق و شکسته‌نستعلیق را در قرن‌های بعد ایجاد کرده‌اند. در چنین روزگاری خواجه‌ی شیراز اشعار گهربار خود را می‌سراید.

و اینک نمونه‌هایی از ابیات مذکور:

الف ـ بیت:

دانست که خواهد شدنم مرغ دل از دست

وز آن خط چون سلسله دامی نفرستاد۱

یادآور خط مسلسل از مشتقات خط ثلث است که به‌دلیل پیوند زنجیری و اتصالات حلقه‌مانندی که بین حروف و کلمات آن وجود دارد گاهی به گیسوی حلقه‌حلقه‌ی معشوق و گاهی هم به موی تازه روییده بر رخسار یار تشبیه می‌شود. خواندن خط مسلسل به‌دلیل بافت و طراحی خاص آن مشکل است، چنان‌که مولانا نیز در دیوان شمس می‌فرماید:

دل را ز مـن بـپـوشی یعنی که من ندانم

خط را کنی مسلسل یعنی که من نخوانم

قابل ذکر است هم‌چنان‌که بیش‌تر شارحان نوشته‌اند مخاطب حافظ در غزل مورد اشاره شاه شجاع است که خود خطی خوش به شیوه‌ی یاقوت می‌نوشته است.۲

بـر گـل روی تو آن خال معنبر که نشاند

بر مه عارضت آن خط مسلسل که نوشت

خواجوی کرمانی

خطی مسلسل شیرین که گر بیارم گفت

بـه خـط صـاحـب دیـوان ایـلخان ماند

سعدی

 (یادآور این مطلب که از خط مسلسل در مکاتبات و مراسلات دولتی استفاده می‌شده است.)

تـوقیع سماکها مسلسل           گه رامح بوده گاه اعزل

نظامی ـ لیلی و مجنون

بدان جام از آن‌جا که پیوند بود    مسلسل کشیده خطی چند بود

نظامی ـ شرف‌نامه

(بیت فوق اشاره به زمانی است که اسکندر از بلیناس دانا می‌خواهد راز جام جهان‌بین را بازجوید.)

حروف نقش‌چین را نسخه کرده

مـسـلسل گشتن زلف چو دالت

اوحدی مراغه‌ای

نمونه‌ی خط مسلسل (خط استاد حبیب‌الله فضائلی)۳

(متن نوشته‌شده: من هدم الشهوات عز فی‌الدنیا و الآخره و من حفظ اللسان نجا فی‌الدنیا و صلی‌الله علی النبی محمّد و آله‌الطاهرین)

ب ـ در ابیات:

گر دست دهد خاک کف پای نگارم

بـر لـوح بـصـر خـط غباری بنگارم

غـبـار خط بپوشانید خورشید رخش یارب

بقای جاودانش ده که حسن جاودان دارد

اشاره‌ی حافظ به خط غبار است که ریزترین نوع خط و در شعر گاهی تعبیری از موی تازه‌روییده بر عارض نوجوانان است. وجه تسمیه‌ی آن یا به مناسبت ریزی بسیار و مشابهت آن به ذرات ریز گرد و غبار است و یا سخت خوانده‌شدن این خط همان‌گونه که هنگام برانگیخته‌شدن گرد و غبار قدرت دید انسان نیز ضعیف می‌شود و چشم به زحمت اجسام را می‌بیند.

البته در روزگار حافظ تنها به خط ثلثی که در غایت نازکی و ریزی نوشته می‌شد غبار می‌گفته‌اند، امّا امروزه به هر نوع خط بسیار ریز غبار می‌گویند. استاد غلام‌حسین امیرخانی اندازه‌ی تقریبی قلم غبار را از کوچک‌ترین اندازه تا نیم‌میلی‌متر مشخص نموده‌اند.۴

از خط غبار ابتدا در امور سرّی و نوشتن نامه‌هایی که بر بال کبوتران می‌بستند استفاده می‌شده است. قلقشندی معاصر حافظ در کتاب صبح‌الاعشی که در اواخر قرن هشتم نگاشته شده است، در مورد این خط می‌گوید: «خط غبار را قلم جناح نیز نامند و نامه‌هایی را که با کبوتر فرستاده می‌شد بدین خط می‌نوشتند.»۵ امّا بعدها از این خط در آفرینش آثار زیبای هنری و تزیین آثاری که با حروف درشت نوشته می‌شد، استفاده کرده‌اند. گاهی نیز از خط غبار برای نوشتن سوره‌های کوچک قرآن بر روی دانه‌های برنج یا گندم استفاده شده است.

ز خط سبز تو نسخم خوش آمدی و کنون

خـط غـبـار تـو از آن نـکـوتر آمده است

خواجوی کرمانی

بـه مـشـک سـوده‌ی مـحلول در عرق ماند

کـه بـر حـریـر نـویـسـد کسی به خط غبار

سعدی

خاک ما نامه‌ها به جانب یار         مـی‌نویسد ولی به خط غبار

بیدل دهلوی

نمونه‌ی خط غبار (خط درویش عبدالمجید)۶

ج ـ در بیت:

کسی که حسن و خط دوست در نظر دارد

مـحـقـق اسـت کـه او حـاصل بصر دارد

در این بیت به‌صورت ایهام تناسب یادآور خط محقق است که آن را ابن‌مقله از خط کوفی استخراج کرده است.۷ در این خط حروف و کلمات در بافتی محکم بدون تداخل در یک‌دیگر و با اندامی درشت نوشته می‌شود و دنباله‌های کشیده‌ی حروف به شمره‌های۸ تند و تیز ختم می‌گردد. خط محقق به جهت نوشته‌شدن حروف به‌صورت کامل و صحیح بیش‌تر مورد استفاده‌ی وَرّاقان قرار می‌گرفته است.

بت‌پرستان را محقق شد که این خط غبار

از پـی نـسـخ بـتـان سـومـنات آورده‌ای

خواجوی کرمانی

(در این بیت میان محقق غبار و نسخ که همه از انواع خط هستند تناسب برقرار است.)

خطی که مردم چشمم نوشته است چو آب

محقق است که او ابن‌مقله‌ی ثانی است

خواجوی کرمانی

(واژه‌ی محقق دارای ایهام است، ضمن آن‌که بین محقق و ابن مقله هم تناسب وجود دارد.)

د ـ در بیت:

همیشه تا به بهاران هوا به صفحه‌ی باغ

هـزار نـقـش نـگـارد ز خـط ریـحـانـی

حافظ

در این بیت اشاره به خط ریحان از مشتقات خط محقق است. این خط نیز مانند دیگر خط‌ها گاهی در شعر به مفهوم موی تازه‌دمیده بر رخسار نوجوانان است. وضع آن را هم به ابن‌مقله و هم به ابن‌بواب نسبت داده‌اند. قواعد خط ریحان مانند قواعد خط محقق است، با این تفاوت که میزان دوْر حروف در ریحان بیش‌تر و شکل حروف و اندازه کلمات خردتر و با ظرافت بیش‌تر است. خط ریحان بیش‌تر از دیگر خطوط مورد توجه شاعران بوده است و معمولاً برای نوشتن قرآن‌ و ادعیه از آن استفاده می‌کرده‌اند.

وجه تسمیه‌ی آن ـ مشابهت نازکی این خط با لطافت و نازکی گل و برگ‌های ریحان است. چون حروف و کلمات در خط ریحان آشکار و خواناست آن را خط جای نیز نامیده‌اند.۹ هم‌چنین اگر در این خط در عرض حروفش اقسام گل‌ها نگارند آن را خط گلزار
نیز می‌گویند.۱۰ حافظ در بیتی دیگر می‌فرماید:

زین خوش رقم که بر گل رخسار می‌کشی

خـط بـر صـحـیفه‌ی گل و گلزار می‌کشی

و یا خواجوی کرمانی می‌فرماید:

هندویی را باغبان سوی گلستان می‌فرستد

یا به یاقوت تو سنبل خط ریحان می‌فرستد

نمونه‌ی خط ریحانی:۱۱

هــ در بیت‌های ذیل از حافظ:

یـا مـبـسـمـا یـحاکی درجا من اللالی

یارب چه در خور آمد گردش خط هلالی

بــر آن نــقــاش قـدرت‌ آفـریـن بـاد

کــه گــرد مــه کـشـد خـط هـلالـی

ترکیب خط هلالی را شاعران دیگر به‌کار نبرده‌اند. استاد بزرگوار آقای خطیب رهبر این ترکیب را در کتاب حافظ خویش به‌معنی خط منحنی سبزه‌ی عذار شرح داده‌اند، امّا شاید بتوان خط هلالی را خط منسوب به خوشنویس بزرگ ابوالحسن علاءالدین علی بن هلال مشهور به ابن‌بَوّاب (متوفی ۴۲۳) نیز در نظر گرفت که البته در شعر تعبیری از سبزه‌ی عذار می‌باشد.

قابل ذکر است که ابن‌بَوّاب در میان شاعران به ابن‌هلال نیز مشهور است، چنان‌که ابوالعلاء معری شاعر مشهور عرب در یکی از ابیات خود درخشیدن هلال ماه را به حرف نون کتابت ابن هلال (ابن بواب) که با آب زر نوشته شده باشد، تشبیه کرده است:

و لاح هلال مثل نون اجادها

بماء التصار الکاتب ابن هلال۱۲

و ـ در این بیت از حافظ:

بیاض روی تو را نیست نقش در خور از آنک

سوادی از خـط مـشـکـین بر ارغوان داری

سواد و بیاض از قواعد خوشنویسی است و منظور از آن رعایت و سنجش سیاهی خط با مقدار سفیدی آن است و در این بیت با نقش و خط مشکین تناسب دارد.

ز ـ در این بیت از حافظ:

کلک تو خوش نویسد در شان یار و اغیار

تـعـویـذ جـانـفـزایـی افسون عمرْکاهی

شان یکی از قواعد دوازده‌گانه‌ی خوشنویسی است که در بیت با کلک و خوش‌نوشتن ایهام تناسب دارد. قواعد دوازده‌گانه خوشنویسی از این قرار است:

۱ـ ترکیب؛ ۲ـ کرسی؛ ۳ـ نسبت؛ ۴ـ ضعف؛ ۵ـ قوت؛ ۶ـ سطح؛ ۷ـ دور؛ ۸ ـ صعود؛ ۹ـ نزول؛ ۱۰ـ اصول؛ ۱۱ـ صفا؛ ۱۲ـ شان.۱۳

شان آخرین کیفیتی است که چون در خطی به‌وجود آید نویسنده را آن‌چنان مسحور تماشای خط خویش کند که دیگر نخواهد جز آن به صنعت دیگری بپردازد.۱۴

ح ـ این ابیات از حافظ:

مـطـبـوع‌تـر ز نـقـش تـو صـورت نبست باز

طـغـرانـویـس ابـروی مـشـکـیـن مـثـال تو

امـیـد هـسـت کـه مـنـشـور عـشقبازی من

از آن کـمـانـچـه‌ی ابـرو رسـد بـه طـغـرایی

هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرویش

کـه بـاشـد مـه که بنماید ز طاق آسمان ابرو

اشاره به خط‌طغرا می‌کند که در گذشته از آن برای نوشتن القاب پادشاهان در بالای احکام استفاده می‌کرده‌اند و کسی که طغرا را می‌نوشته طغرانویس، طغراکش و یا طغرایی می‌خوانده‌اند. این خط را معمولاً با آب طلا می‌نگاشته‌اند، چنان‌که مولانا نیز به زرین‌بودن آن اشاره دارد:

زریـن شـده طـغرای او ز انا فتحناهای او

سرکرده صورت‌های او از بحرجان آبگون

در خط‌طغرا کلمات درشت در هم پیچیده و تودرتو نوشته می‌شود و انتهای بعضی از حروف با قوس و انحنایی خاص به‌صورت هماهنگ و منظم در یک یا چند جهت کشیده می‌شود. چنین شکلی موجب می‌شود خط ‌طغرا طرحی امضاگونه به خود بگیرد. به همین جهت در حال حاضر از این خط به‌عنوان امضای اشخاص یا نشان و آرم سازمان‌های مختلف نیز استفاده می‌شود و البته گاهی هم صرفاً از جهت زیبایی به این شکل نوشته می‌شود. واژه‌ی طغرا بسامد بالایی در شعر دوره‌های گذشته به‌خصوص در شعر خاقانی دارد و شاعران معمولاً خط‌ طغرا را به ابروی یار تشبیه کرده‌اند و این به جهت وجود تشابه میان قوس و کمان حروف طغرا و ابروی زیبارویان بوده است.

گر به دیوان قیامت بردنت باید حساب

بر سر طومارها طغرای دیوانی چه سود

اوحدی مراغه‌ای

طول منشور بقای ابدی را چه کنم

خم ابروی تواَش گر نکند طغرایی

وحشی بافقی

نمونه‌ی خط طغرا (عزیزالدین وکیلی خطاط هفت قلمی افغانستان)۱۵

(خط عزیزالدین وکیلی خطاط هفت قلمی افغانستان)۱۶

ط ـ در این بیت از حافظ:

چو من ماهی کلک آرم به تحریر

تو از نون و القلم می‌پرس تفسیر

اضافه‌ی تشبیهی ماهی‌کلک یکی از اصطلاحات خوشنویسی در مورد تراشیدن قلم است.

خوشنویس و محقق معاصر استاد فضائلی با رسم شکلی به‌نقل از کتاب فوائدالخطوط تألیف محمّد بن دوست محمّد بخاری می‌نویسد:۱۷

«قلم را باید مشابه حوت (ماهی) تراشید تا ذَنَبُ الْحوُت (دم ماهی) ظاهر شود و تمامی تراش قلم مشابه به حوت باید.»

ی ـ در بیت «چو من ماهی کلک آرم به تحریر» و هم‌چنین در ابیات دیگری از حافظ:

افـسوس که شد دلبر و در دیده‌ی گریان

تـحـریـر خیال خط او نقش بر آب است

آن‌چـه در مدت هجر تو کشیدم هیهات

در یکی نامه محال است که تحریر کنم

تلویحاً اشاره به خط تحریر می‌کند و آن خطی است که به‌طور سریع و برای نامه‌نگاری و انجام امور عادی زندگی نوشته می‌شود که باید خوانا، زیبا و تقریباً ریز باشد. در شعر بیش‌تر شاعران، خط تحریر و نامه در کنار هم آمده است از جمله:

از پس تحریر نامه کرده‌ام مبدأ به شعر

معجز آوردن به مبدأ برنتابد بیش از این

خاقانی

شـنـاسـای مـعـانـی مـوبـد پـیر

چنین کرد این خبر در نامه تحریر

امیرخسرو دهلوی

خط تحریر را نباید خطی جداگانه و علی‌حده در نظر گرفت، چرا که هر کدام از انواع خطوط را می‌توان به‌صورت تحریر نوشت، امّا معمولاً در هر دوره‌یی از خطی که در آن دوره رواج بیش‌تری داشته و بتوان آن را سریع نوشت، برای تحریر استفاده می‌شده، همان‌گونه که امروزه نستعلیق و شکسته‌نستعلیق در این زمینه کاربرد بیش‌تری دارد.

در قدیم چون خط تحریر را با وسایل نوک‌پهن می‌نوشتند، تغییرات ضخامت نیز در آن‌ها دیده می‌شود، در حالی‌که امروزه در اثر استفاده از وسایل نوک‌تیز مانند خودکار، خودنویس، روان‌نویس و… خطوط تحریر نوشته‌شده فاقد تغییرات ضخامتی است.

هم‌چنین در گذشته خوشنویسان اصطلاح صورت تحریر پیدا کردن را برای خطی که زیبایی و خوانایی اولیه را می‌یافته به‌کار برده‌اند، چنان‌که خوشنویس بزرگ میرعلی هروی در مورد رنجی که برای تعلیم یکی از شاگردانش متحمل شده چنین می‌گوید:۱۸

بـهـر تـعـلیم او دلم خون شد

تا خطش یافت صورت تحریر

ک ـ در این ابیات از حافظ:

گر چنین چهره گشاید خط زنگاری دوست

مـن رخ زرد بـه خـونـابـه مـنـقـش دارم

لـطـیفه‌ای‌ست نهانی که عشق از او خیزد

کـه نـام آن نـه لب لعل و خط زنگاری‌ست

زنگار مانند شنگرف از جمله مواد رنگی‌ست که خوشنویسان گذشته برای کتابت یا رنگ‌کردن کاغذ از آن استفاده می‌کرده‌اند. در بیش‌تر رساله‌های خوشنویسی مانند مدادالخطوط اثر میرعلی هروی، گلزار صفا اثر خواجه عبدالله صیرفی، قانون الصُوّر اثر صادقی بیگ و… طریقه‌ی ساختن زنگار (ژنگار) آمده است. به‌عنوان نمونه ساختن زنگار در مدادالخطوط این‌گونه بیان شده است:۱۹

«یک رطل نوشادور و نیم رطل خرده‌ی مس در کاسه‌یی کرده و سرکه‌ی انگور بسیار تند در او ریخته با چوبی که سر آن چون پای شتر باشد صلایه کند تا وقتی که زنگار گردد. نوع دیگر خرده‌ی مس و سرکه‌ی انگور کهنه‌ی تند برابر یک‌دیگر به هم آمیخته، در چاه آب آویزند تا چهل روز بر او بگذرد، پس چون بیرون آورند زنگار باشد در نهایت خوبی و اگر به عوض سرکه آب ماست گوسفند کنند شاید. و چون خواهند که آن را حل کنند و با آن کتابت کنند، در کاسه‌ی چینی با صمغ و انزروت حل کرده به‌کار برند.»

خط زنگاری در شعر فارسی بیش‌تر در مفهوم موی تازه‌روییده بر رخسار خوب‌رویان به‌کار می‌رود.

مثال‌هایی از شاعران دیگر:

در سـواد شام تاری مشک تاتاری که یافت

بـر بیاض صبح صادق خط زنگاری که دید

بـه گرد آیه‌ی توحید گل صحیفه‌ی باغ

ز سبزه چون خط زنگار شاهدان تذهیب

شهریار

ل ـ در ابیات زیر از حافظ:

گـر دیـگـری بـه شـیـوه‌ی حـافـظ زدی رقـم

مــقــبــول طــبــع شــاه هـنـرپـرور آمـدی

زیـن خـوش رقـم کـه بـر گل رخسار می‌کشی

خـط بـر صـحـیـفـه‌ی گـل و گـلـزار می‌کشی

رقم‌زدن یا رقم‌کردن از اصطلاحات رایج میان خوشنویسان گذشته و در حقیقت بالاترین مرتبه‌یی بوده که هنرجوی خط وقتی پس از سال‌ها تمرین و کسب مهارت به دریافت آن نائل می‌شده اجازه‌ی نوشتن نام واقعی یا نام متسعار و یا لقب خود را ذیل قطعاتی که خوشنویسی می‌کرده با عباراتی چون کتبه، سوده، مشقه و… می‌یافته است.

در این مرحله که در حقیقت به منزله‌ی پایان تحصیلات هنرجو بوده، گاهی سندی مشابه اجازه‌نامه نیز تنظیم می شده و استاد با ذکر شرایطی آن را به هنرجو اعطا می‌کرده است. در سندی به‌جامانده از سال ۱۱۹۸ هـ/ ۱۷۷۵ م. چنین آمده است:۲۰

«به شرط آن‌که کلمه‌یی واحد را به دو بخش تقسیم نکند و بر دو سطر ننویسد، همواره پس از ذکر نام شریف پیامبر اکرم عبارت (صلی‌‌الله علیه و سلم) را بنویسد خود را با تکبر بالاتر از همتایان خود قرار ندهد اجازه‌ی رقم‌زدن کتب را به وی اعطا کردم.» در چنین شرایطی گاهی استاد لقبی را نیز به هنرجو اعطا می‌کرده است و یا رقم خود را در زیرنوشته‌های او و برای تأییدش می‌نگاشته است.

چند مثال از دیگر شاعران:

دیباچه‌ی خوبی ورق روی منیرت

عـنـوان شگرفی رقم خط سیاهت

اوحدی مراغه‌ای

طـراز آفـرین بستم قلم را       زدم بر نام شاهنشه رقم را

نظامی

هم‌چنین باید گفت: عبده یا العبد اصطلاحی است که بیش‌تر خوشنویسان در رقم خود به‌کار برده‌اند.

م ـ در این بیت از حافظ:

درون خـلوت کروبیان عالم قدس

صریر کلک تو باشد سماع روحانی

صریر از اصطلاحات خوشنویسی است و منظور از آن صدایی است که هنگام رانده‌شدن قلم بر کاغذ به‌خصوص هنگام نوشته‌شدن حروف کشیده ایجاد می‌شود. این صدا در کلاس‌های خوشنویسی که چند نفر هم‌زمان با قلم نی‌ می‌نویسند فضای خاصی ایجاد می‌کند و حتا گاهی بعضی از اساتید با توجه به میزان امتداد صریر قلم هنرجویان در مورد درستی یا نادرستی حروفی که آنان می‌نویسند بدون دیدن خط‌شان اظهارنظر می‌کنند.

در گذشته برای دبیران دیوان قلم‌های محکم و در اصطلاح گوشت‌دار انتخاب می‌کرده‌اند تا با ایجاد صدای بیش‌تر هنگام نوشتن شکوه و حشمت آن‌ها و طبعاً دیوان شاه افزون‌تر شود. چنان‌که در نوروزنامه چنین آمده است:۲۱

«گفت آن قصب که با نیرو بود دبیران دیوان را شاید که قلم به قوت رانند تا صریر آرد و نبشتن ایشان را حشمت بود.»

شاعران صریر قلم را در شعر معمولاً به نفخ صور اسرافیل، نغمه‌ی آلات موسیقی و گاهی نیز آن را ناله‌ی قلم می‌خوانند.

مثال از دیگر شاعران:

بشنو ای گوش بر فسانه‌ی عشق

از صریـر قـلـم تـرانـه‌ی عشق

بانگ صـریـر از قلم سحر کار

خـاسـت کـه بسم‌الله دستی بیار

جامی ـ هفت اورنگ

صریر کلک تو را روزگار در تسخیر

مـسـیر تیغ تو را کاینات در فرمان

عبید زاکانی

عِـزّ او خـواهـد ز ایـزد مرغ از آن ساز و نوا

مدح او راند به کاغذ کلک از آن دارد صریر

سنایی

ن ـ در این بیت از حافظ:

گـو دلـم حق وفا با خط و خالت دارد

محترم‌دار در آن طره‌ی عنبر شکنش

میان طُرّه و خط تناسب برقرار است، چرا که طره از مصطلحات خوشنویسی‌ست. در بیش‌تر خطوط به‌خصوص قلم‌های شش‌گانه که در دوره‌ی حافظ کاملاً رایج بوده‌اند، ابتدای بعضی از حروف دارای زاییده ی کوتاه و تیزی به‌طرف پایین است که آن را در اصطلاح طره یا سرک و در زبان عربی ترویس می‌نامند. طره؛ نقش زلف حروف را دارد و در زیبایی آن‌ها در خطوط مختلف تأثیر بسزایی دارد.

در خط تعلیق و دیوانی طره‌ی الفِ افراشته‌ی طاء؛ ابتدای کاف و لام در سمت چپ و در خطوط محقق، ریحان، ثلث، توقیع، اجازه و رقاع در سمت راست قرار دارد. در خط نستعلیق هیچ‌کدام از حروف با طره نوشته نمی‌شود. در خط نسخ فقط افراشته‌ی حروف طاء گاهی با طره نوشته می‌شود و بالاخره در خط شکسته‌نستعلیق فقط حرف الف آن هم زمانی‌که به حرف دیگری متصل شود با طره‌یی در سمت چپ می‌تواند نوشته شود.

چند مثال از دیگر شاعران:

تـو را که طره‌ی مشکین و خط زنگاری‌ست

چه غم ز چهره‌ی زرد و سرشک گلناری‌ست

خواجو

ز مـرز نـگـوش خط نو دمیده      بسی دل را چو طره سر بریده

نظامی ـ خسرو و شیرین

س ـ در این بیت از حافظ:

دیشب به سیل اشک ره خواب می‌زدم

نـقـشـی بـه یاد خط تو بر آب می‌زدم

استاد ارجمند آقای خرمشاهی در کتاب ارزشمند حافظ‌نامه با اشاره به ایهام در (نقش بر آب زدن) دو مفهوم برای آن بیان کرده‌اند: الف ـ تصویری از تو و به یاد خط تو بر آب (= اشک) ظاهر می‌گردید. ب ـ کار بیهوده می‌کردم.

شاید بتوان برای آن مفهوم سومی نیز در نظر گرفت و آن این‌که حافظ خواسته خطی را که از پایین‌آمدن اشک بر رخسارش ایجاد شده است به خط (= موی عذار) رخسار یار تشبیه کند و البته خطاطی‌کردن اشک بر صفحه‌ی رخسار تصویری است که در شعر دیگر شاعران نیز سابقه دارد. از جمله:

از اشک دیده بر ورق روی چون زرم

گـویـی مگر به سیم کشیدند باب‌ها

اوحدی مراغه‌ای

خطی که مردم چشمم نوشته است چو آب

محقق است که او ابن‌مقله‌ی ثانی است

خواجو

ف ـ در بیت:

اگر باور نمی‌داری رو از صورتگر چین‌پرس

که مانی نسخه می‌خواهد ز نوک کلک مشکینم

حافظ

قابل ذکر است که مانوی‌ها دارای خطی بوده‌اند که کتاب‌های خود را با آن می‌نوشته‌اند که استاد راهجیری خوشنویس و محقق نامدار معاصر نمونه‌یی از خط مانی را در کتاب ارزشمند تاریخ مختصر خط و سیر خوشنویسی در ایران آورده است.

نمونه‌ی خط مانی۲۲

اوحدی مراغه‌ای نیز در یکی از ابیات خود به این خط اشاره کرده است و می‌گوید:

ای بـه تحریر دفتر و نامه       آزری نقش و مانوی خامه

اوحدی مراغه‌ای ـ جام‌جم    ■

پی‌نوشت‌ها

۱ـ ابیات از دیوان حافظ تصحیح قزوینی و غنی نقل شده است.

۲ـ آن ماری شیمل، خوشنویسی و فرهنگ اسلامی، ترجمه‌ی دکتر اسدالله آزاد، انتشارات آستان قدس رضوی، مشهد، ۱۳۶۸، ص ۹۹، به‌نقل از تحفه‌ی خطاطین مستقیم‌زاده سلیمان سعدالدین افندی، استانبول، ۱۹۲۸، ص ۲۲۵.

۳ـ حبیب‌الله فضائلی، تعلیم خط، انتشارات سروش، تهران، ۱۳۶۲، ص ۲۹۵.

۴ـ غلام‌حسین امیرخانی، آداب‌الخط امیرخانی، انتشارات انجمن خوشنویسان ایران، تهران، ۱۳۷۱، ص ۵.

۵ـ ابوالعباس احمد بن علی القلقشندی، صبح‌الاعشی فی کتابه الانشاء، قاهره، ۱۹۱۳، ص ۱۳۲.

۶ ـ مجموع پریشانی، دفتر اول مجموعه‌ی قطعات نستعلیق و نسخ و شکسته، به‌کوشش علی حصوری، انتشارات جانزاده، تهران، ۱۳۶۲، ص ۹۶.

۷ـ وضع خط محقق و ریحان را هم به ابن مقله و هم به ابن بواب نسبت داده‌اند.

۸ ـ شمره یا تشمیر در اصطلاح خوشنویسی باریک و منعطف گردانیدن آخر حروف است.

۹ـ فرهنگ نفیسی، ذیل مدخل «خط جلی» و «خط ریحان»، ص ۱۳۷۷.

۱۰ـ غیاث‌الدین محمّد بن جلال‌الدین بن شرف‌الدین رامپوری، غیاث‌اللغات، به‌کوشش منصور ثروت، انتشارات امیرکبیر، تهران، ۱۳۷۵، ص ۳۳۶.

۱۱ـ حبیب‌الله فضائلی، تعلیم خط، ص ۲۹۱.

۱۲ـ ابن بواب علی بن هلال خوشنویس بزرگ قرن چهارم هجری، ششمین نمایشگاه قرآن کریم، همایش بزرگداشت ابن بواب، ص ۳۴.

۱۳ـ علی راهجیری، تاریخ مختصر خط و سیر خوشنویسی در ایران، کتاب‌خانه‌ی مرکزی تهران، ۱۳۴۹، ص ۱۱۳.

۱۴ـ همان، ص ۱۱۶.

۱۵ـ خزینه‌الاشراف، مجموعه‌ای از خطاطی امروز افغانستان به‌قلم عزیزالدین وکیلی خطاط هفت قلمی، انتشارات کتاب فرزان، چاپ دوم، ۱۳۶۲، ص ۶۳.

۱۶ـ همان، ص ۶۲.

۱۷ـ حبیب‌الله فضائلی، تعلیم خط، ص ۶۱.

۱۸ـ آن ماری شیمل، خوشنویسی و فرهنگ اسلامی، ص ۸۰.

۱۹ـ خواجه میرعلی هروی، مدادالخطوط، انتشارات یساولی، ثبت‌شده به شماره ۱۱۶۸ مورخ ۳/۹/۳۵، کتاب‌خانه‌ی ملّی، فصل چهارم در ساختن زنگار.

۲۰ـ آن ماری شیل، خوشنویسی و فرهنگ اسلامی، ص ۷۹.

۲۱ـ لغت‌نامه‌ی دهخدا، ذیل مدخل صریر.

۲۲ـ علی راهیجری، تاریخ مختصر خط و سیر خوشنویسی در ایران، ص ۲۶.