تاریخچه گشت ارشاد به روایت ادبیات

به قلم: پروفسور سیدحسن امین

نمانامه: گشت ارشاد و الزام زنان به حجاب، با جان باختن مهسا امینی، نظام حقوقی و سیاسی کشور را با چالشی بزرگ مواجه کرده است؛ چالشی که باید با ارجاع به فرهنگ و سنن کهن ایران پس از اسلام از یک سو و استانداردهای حقوق بشر جهانی و حقوق شهروندی مدرن در جوامع متمدن امروزین از سوی دیگر، پاسخی درخور بیابد، تا از دوقطبی شدن جامعه، توسل به زور و خشونت و تخریب و یا احتمال بروز جنگ شهری، راهی معقول به نظامات حقوقی مقبول بیابد تا صادقانه خواست اکثریت شهروندان با رعایت حقوق اقلیت، بر اساس مدارا و رواداری نسبت به آرمان های هر دو گروه موافق و مخالف راهی برای برون رفت از خشم و انتقامجویی پیدا کند. از این نظر، آگاهی از تاریخچه و سوابق حقوقی و فرهنگی «گشت ارشاد»، برای جامعه سودمند است.
شرح وظایف گشت ارشاد امروز، در حقوق عمومی یا الاحکام السلطانیه، برابر نهاد « خطبه و احتساب» در نظام حقوقی ایران بعد از اسلام است که تشکیلات اداری و دینی خاصی برای اجرای رسمی امر به معروف و نهی از منکر در سطح جامعه با ضمانت اجرای قانونی بود.
مسئولان و ماموران موظف نهاد رسمی «حسبه و احتساب» با عنوان «محتسب» شناخته می شدند. محتسب در ادبیات فارسی، برای همه فارسی زبانان چهره ای آشناست. در ادبیات معاصر هم بیش و کم همگان این شعر پروین اعتصامی را در دیالوگ محتسب و مست خوانده یا شنیده اند که:
محتسب، مستی به ره دید و گریبانش گرفت
مست گفت ای دوست! این پیراهن است، افسار نیست!
که البته پروین، این مضمون را از داستان مست و محتسب در مثنوی مولانا اقتباس کرده است.
باری، گشت ارشاد امروز در طول تاریخ به قولی از عصر خلیفه دوم فاتح امپراطوری های ایران و روم، آغاز شد و بعد با نظم جدی تر به عنوان «حسبه و احتساب» زیر نظر مأمورانی با عنوان «محتسب» نهادینه شد که این ماموران محتسب نام، برای حفظ قواعد شریعت و جلوگیری از تخلفات در کوچه و بازار هر شهر در قالب گشت ارشاد، حضوری چشمگیر داشتند و بر مسائل جمعی از صحت اوزان و مقادیر، نرخ ارزاق و جلوگیری از گران‌فروشی و احتکار در بازار گرفته تا پوشش و آرایش مردم نظارت داشتند و آنها را زیر نظر می‌گرفتند و در مقام تفتیش و تجسس به احتمال حمل یا صرف مشروبات الکلی یا پس از کشف جرم، متخلف را به دار القضا می کشاندند. البته خود محتسب هم در صورت مشاهده جرم تا حدودی در مقام ضابط، حق اعمال قدرت داشت که من در کتاب «تاریخ حقوق ایران» به آن اشاره کرده ام.
محتسبان یعنی ماموران «گشت ارشاد» قدیم، گاهی هم از حدود وظایف خود تخطی می کردند و با زدن شلاق، گرداندن متهمان در شهر، تشهیر و بدنام یا بی‌آبرو کردن آنان، منع اشتغال به کار یا حرفه و یا کسبشان و حتی نفی بلد و تبعید از اقامتگاه شان دست به کار می شدند.
مهم ترین وظیفه محتسبان، حفظ نظم عمومی، امر به معروف و نهی از منکر و خلاصه الزام شهروندان به رعایت احکام شرع و مقررات عرف در مرئی و منظر بود. برای مثال، نظارت بر کسب و کار، سازماندهی اصناف و مشاغل، رعایت اخلاق حسنه در پوشش زنان، جلوگیری از تردد شرابخواران یا حمل مواد مخدر یا مشروبات الکلی از اهم وظایف محتسبان بود. محتسبان در معابر، شوارع و بناهای عمومی از مساجد گرفته تا زورخانه ها و مراسم و برنامه های همگانی هم نظارت داشتند.
جالب آن که برگزاری و مدیریت مجالس لهو و لعب و رقص و طرب و مخصوصا برقراری فاحشه خانه ها که به آنها « بیت اللطف» می گفتند و از آنها مالیات می گرفتند، هم زیر نظر محتسبان بود. حافظ به همین دلیل که فاحشه ها باید با اخذ مجوز به ‌کسب و کار تن فروشی می پرداختند، از این «پروانه کار» با واژه «دستوری» یادکرده و گفته است:
دوستان ! دختر رز توبه زمستوری کرد
شد سوی محتسب و کار به دستوری کرد
محتسبان، آمد و شد مردان و زنان را زیر نظر می گرفتند. عموما به عابران مظنون و مشکوک فرمان ایست می دادند و اگر چیزی با خود حمل می کردند که آلت قتاله یا مال مسروقه یا وسایل شرب خمر و قمار بود، آنان را بازداشت می کردند و البته به نوازندگان و رقاصان که به آنان مطرب می گفتند، جفا می کردند و مانع تردد و آمد و شد ایشان می شدند.‌
محتسبان به همین دلیل، در میان آزاداندیشان، هنرمندان، شاعران و ادیبان محبوبیتی نداشتند و متون نظم و نثر پارسی، اغلب «محتسبان» را مورد تمسخر و طعن و استهزاء قرار داده است. ما در اینجا نمونه هابی از آنچه شاعران در گستره وسیع ایران فرهنگی در باره محتسبان سروده‌اند، به دست می دهیم.
حکیم ناصرخسرو قبادیانی که من قبل از انقلاب راجع به زندگی و اندیشه او سلسله مقالاتی تحت عنوان« بینش سیاسی و اجتماعی ناصرخسرو » در مجله های نگین به مدیریت دکتر محمود عنایت، هفته نامه ناهید به مدیریت سید محمد مقدس زاده و ماهنامه هلال پاکستان منتشر کردم، محتسبان را در کنار حکومتگران ستمگر عصر خود و محتسبان ریاکار روزگار خود را، نوشنده خون امام حسین و خورنده گوشت شتر صالح برشمرده و گفته است:
حاکم در خلوت خوبان به روز
نیم شبان محتسب اندر شراب
خون حسین آن بچشد در صبوح
وین بخورد ز اُشتر صالح کباب
جمال‌الدین عبدالرزاق اصفهانی، نیز محتسبان را عمله ظلم و جور، معرفی کرده است و در انتظار برآمدن امیر عدالت گستری‌ست که به یاری مظلومان برخیزد و به اقامه عدل بپردازد:
عادلی کو که به حق یاری مظلوم دهد
تا هم از محتسب شهر تظلم بینی
حکیم نزاری قهستانی با تعریض به محتسبان از ایشان می خواهد که به جای گیر دادن به شرابخواران بی آزار، به تعقیب متجاوزان، خائنان و رِباخواران و… بروند:
می چه هراسد از میخواره محتسب گو از حرام و فسق و ربا و زنا هراس نسیمی که از شاعران شورشی و پیروان حروفیه و نقطویه است، در مقام انتقاد از احوال و اوضاع جامعه در باب شاهان ظالم، قاضیان رشوه‌ خوار، واعظان مستمری بگیر و محتسبان مردم آزاری سخن می‌گوید که جلوی در خانه مردم در حال مفتشی اند، درحالی که اکثریت افراد جامعه از پیر و جوان دیگر اساساً به اصل دین اعتقاد ندارند:
طفل، بی پروا زِ دین و پیر، فارغ از نماز
محتسب همچون عسس پیوسته در پیش در است
قاضیان رشوت ستان و واعظان مرسوم خوار
شاه را از نو خیال عدل کامل در سر است
بدتر آن که محتسبان که باید آمر به معروف و ناهی از منکر و مبلغ و مروج احکام دین می بوده‌اند، خود ایمان و اعتقادی به احکام شرع نداشته اند و تنها با تظاهر، ریاکاری، دورویی و دین فروشی در زندگی شخصی خود آلوده به انواع گناهان بودند.مولانا در گزارش این احوال می‌گوید:
سرمستان را ز محتسب ترسانند
شد محتسب مست همه می‌دانند
حافظ شیرازی بزرگ هم از ریاکاری همه عوامل و اجزای نهاد مذهب، پرده برداشته، گفته است:
مِی خور که شیخ و حافظ و مفتی و محتسب
چون نیک بنگری همه تزویر می‌کنند
یا
محتسب شیخ شد و فِسقِ خود از یاد بِبُرد
قصهٔ ماست که در هر سرِ بازار بِمانْد

حافظ محتسبان را نماد زهدفروشی و ریاکاری و تظاهر می شناساند که شرابخوارگی خود را از چشم خلق پنهان می‌کنند، اما دیگران را به همین تهمت تعزیر می کنند:
دانی که چنگ و‌ عود، چه تقریر می کنند؟
پنهان خورید باده که تعزیر می کنند

ای دل طریقِ رندی از محتسب بیاموز
مست است و در حقِ او، کس، این گمان ندارد

اما تلخ ترین و رکیک ترین طنز سیاه در حق محتسبان را باید از زبان حکیم سنایی غزنوی شنید که چنین شنیع و فجیع تصویرپردازی می کند:
محتسب، … برهنه، در بازار
بچه را می زند که روی بپوش!!

محتسبان به حریم خصوصی مردم سرک می کشیدند و با تفتیش و تجسس دنبال پیداکردن و نابود کردن خمره های شراب و آلات قمار می گشتند، حرکتی که مورد نقد سعدی هم واقع شده است:
هر که را جامه پارسا بینی
پارسا دان و نیکمرد انگار
ور ندانی که در نهانش چیست
محتسب را درون خانه چه کار؟
این، یک مثل سایر و ضرب المثل معروف است که:

گر حکم شود که مست گیرند / در شهر. هر آن که هست، گیرند.

خواجوی کرمانی هم در تایید همین نظر گفته است:
محتسبِ بیهُده‌گو منع مکن رندان را
آن که با شاهد و مِی نیست، کدام است امروز؟
عبدالرحمان جامی که خود شیخ الاسلام دولت تیموریان هرات یعنی قاضی القضات وقت بود، محتسبان روزگار خود را مورد انتقاد قرار داده و عملکرد نادرست و خشونت آمیز آنان را موجب دین گریزی و شریعت ستیزی مردم مسلمان تشخیص داده است:
محتسب در منع مِی از حد تجاوز می‌کند
می‌بَرَد زین فعل منکر رونق اسلام را
جالب آن است که گاهی بعضی از شاعران فارسی زبان از مقابله به مثل در برابر خشونت محتسبان حمایت کرده اند، چنان که شاعری به استناد آیه قصاص گفته است:
محتسب، خم شکست و من سر او!
سن بالسن و الجروح قصاص
طنزپرداز نابغه عبید زاکانی هم محتسب و شحنه را مخاطب قرار داده و گفته است:
از محتسب نترسیم وز شحنه غم نداریم
تسلیم‌گشتگان را بیم از بلا نباشد
همچنین امیرخسرو دهلوی، از مردم می خواهد که با نافرمانی مدنی در برابر محتسبان بایستند و حمله محتسبان به خود را با حمله متقابل و حتی کندن ریشش پاسخ گویند:
گر چه بد مستی است عیب حریف
کندن ریش محتسب هنر است
من قصد استقرا ندارم و فقط به ذکر شواهدی از ادب منظوم پارسی اختصار و اقتصار می کنم، چرا که تقابل بین محتسبان که قباله کهنه و نسخه قدیم گشت ارشاد امروز بوده اند، با مردم عادی همیشه مورد انتقاد و اعتراض نخبگان جامعه بویژه شاعران پارسی گو و در رآس آنان حافظ بوده است که نماد حافظه تاریخی و وجدان ناخودآگاه جمعی ماست.
سیدحسن امین
دوم مهر ماه ۱۴۰۱