پایگاه خبری نمانامه: تعلیق در سینما بر اساس تعریف آلفرد هیچکاک، استاد و بنیانگذار تعلیق در سینما، بیخبری بازیگر از اتفاق وحشتناکی است که مخاطب از احتمال وقوع آن اطلاع دارد. تعلیق یا سوسپانس از زبان الفرد هیچکاک در یک جمله ساده خلاصه می شود:
«مخاطب باید از احتمال رخداد وحشتناکی مطلع باشد که بازیگر آن را نمی داند.»
این شیوه از روایت داستان، که کاراکترهای فیلم را در موقعیت های خطرناک قرار دهیم و تنها مخاطب را از وجود این خطر آگاه سازیم، باعث ایجاد دلهره و اضطراب در بیننده می شود که پایه گذار این سبک از فیلم سازی آلفرد هیچکاک است. او در مصاحبه ای بیان کرده بود که وقتی در سینما شاهد جیغ زدن مخاطبان از شدت ترس و اضطراب است، لذت می برد.
معمول ترین شیوه ی ایجاد این نوع تعلیق این است که قهرمان و خطر را در یک نمای یکسان با فاصله کافی بین آنها نشان دهیم به نحوی که بازیگر از این خطر موجود بی خبر باشد. اتفاقی که به سادگی در فیلم پنجره ی عقبی هیچکاک برای ایجاد تعلیق از آن استفاده می شد. او قاتل و صاحب خانه را در یک قاب در داخل خانه نشان می داد در حالی که صاحب خانه از حضور قاتل بی خبر بود و اختمال رخ دادن حادثه ای ناگوار در بیننده ایجاد دلهره و اضطراب می کرد.
مفهوم تعلیق در سینما
برخی گونههای سینمایی آنچنان قرابتی با دیگر ژانرها پیدا میکنند که شاید بررسی آنها به عنوان یک سینمای مستقل کمی دور از ذهن به نظر برسد.
با اینهمه برگ برنده این فیلمها در هرکدام از این ژانرها که باشند دل نگرانیها و در نتیجه همذاتپنداری است که تماشاگر با داستان پیدا میکند. تعلیق یا سوسپانس همین ارائه داستانکهایی است که به صورت تصویری دلشوره و توجه را در تماشاگر ایجاد نماید.داستانهای جنایی، سرقت، جعل، فرار و تعقیب و گریز نیز چنین عناصری در زیرساخت خود دارند و این داستانکها عامل اصلی در پیشبرد و روند شکل گیری قصه به حساب میآیند.
بر این اساس ژانرهایی مانند ترسناک، تاریخی، جنایی، پلیسی، جنگی، جاسوسی و ژانر تعقیب میتوانند تاحدود زیادی در برگیرنده عناصر تعلیق نیز باشند. چرا که عمده داستانهای این نوع سینما همانا پیگیری یک حادثه و تعریف رخدادی است که پیش بینی خاصی برایش متصور نبوده. براین مبنا ژانر حادثهای نیز یکی از مهمترین مواردی است که میتواند سوسپانس را در زیر ساخت هایش داشته باشد.
سهم آلفرد هیچکاک نیز در سینمای تعلیق بسی بزرگ است. او تا قبل از عزیمت به آمریکا چندین فیلم مهم در این ژانر ساخت. هیچکاک که بدرستی استاد تعلیق در سینمای جهان خوانده میشود با ساخت فیلم هایی چون “مردی که زیاد می دانست” محصول ۱۹۳۴؛ “سی و نه پله” محصول ۱۹۳۵ و همچنین “بانو ناپدید می شود” محصول ۱۹۳۸ به نوعی پایه گذار قواعد تعلیق در سینمااست.
تاثیر هیچکاک در سینمای تعلیق
سهم آلفرد هیچکاک در سینمای تعلیق تاریخ بسیار بزرگ است. او تا قبل از عزیمت به آمریکا چندین فیلم مهم خود را با تکیه بر این تکنیک به سینماگران معرفی کرد. هیچکاک که بدرستی استاد تعلیق در سینمای جهان خوانده میشود با ساخت فیلم هایی چون “مردی که زیاد می دانست” محصول ۱۹۳۴؛ “سی و نه پله” محصول ۱۹۳۵ و همچنین “بانو ناپدید می شود” محصول ۱۹۳۸ به نوعی پایه گذار قواعد تعلیق در سینما شد.
بر این اساس ژانرهایی مانند ترسناک، تاریخی، جنایی، پلیسی، جنگی، جاسوسی و ژانر تعقیب میتوانند تاحدود زیادی در برگیرنده عناصر تعلیق نیز باشند. چرا که عمده داستانهای این نوع سینما همانا پیگیری یک حادثه و تعریف رخدادی است که پیش بینی خاصی برایش متصور نبوده. براین مبنا ژانر حادثهای نیز یکی از مهمترین مواردی است که میتواند سوسپانس را در زیر ساخت هایش داشته باشد.
تکنیک تعلیق در سینمای ایران
فیلم عیار ۱۴ ساخته کارگردان فیلم تحسین شده ی نفس عمیق، به عقیده ی مسعود فراستی که از دلباختگان سینمای هیچکاک است، یک فیلم سراسر تعلیقی معرفی می شود و در این باره می گوید:
«عیار ۱۴» فیلم کوچک قصهگویی است. فیلم کوچک اما خوب و اندازهای که راحت قصه ی ساده اما عمیقش را تا به آخر روایت میکند، بدون آنکه عمق قصهاش رو باشد. «عیار» از اول تا آخر تعلیق نگه میدارد. و تعلیق از قصهاش میآید و عارضی نیست. این تعلیق درونی -قصه و آدم اصلی آن- تا الان که چند ساعت از دیدن فیلم گذشته، با ما کار میکند و این دیگر به کارگردانی فیلم برمیگردد و به میزانسن، و نه فقط فیلمنامه.
فرید (بابهترین بازی تمام عمر فروتن) و منصور (با بهترین بازی دیرباز)، حتی پورسرخ و مجتبی (که بسیار کوتاه است).
بهترین فیلم های تاریخ تعلیق در سینما
بهترین فیلم های تعلیق سینمای جهان در نظرسنجی نشریه سینمایی اسکرین از منتقدین فیلم و کارشناسان سینمایی:
فیلم «سرگیجه» ساخته معروف «آلفرد هیچکاک» عنوان «سرگیجه» محصول سال ۱۹۵۸ با نقش آفرینی «جیمز استوارت» اگرچه در گیشه چندان موفقیتی به دست نیاورد، اما بسیاری آن را یکی از شاهکارهای «هیچکاک» می دانند که در جشنواره فیلم سن سباستین اسپانیا، جایزه صدف نقره ای را به دست آورد. این فیلم محصول نامزد دو جایزه اسکار بود.
رتبه دوم این فهرست در اختیار «آغاز» ساخته کریستوفر نولان است. این فیلم محصول ۲۰۱۰ با نقش آفرینی «لئوناردو دی کاپریو» برنده چهار جایزه اسکار و سه جایزه بافتا است.
فیلم «راننده تاکسی» اثر معروف «مارتین اسکورسیزی» در رتبه سوم بهترین فیلم های تعلیق تاریخ سینما قرار گرفته است. این فیلم با نقش آفرینی «رابرت دنیرو» و «جودی فاستر» نامزد چهار جایزه اسکار بود که در جشنواره کن موفق به کسب نخل طلا شد و دنیرو با این فیلم تا آستانه کسب جایزه اسکار رفت.
فیلم «پنجره عقبی» دیگر اثر معروف آلفرد هیچکاک در مکان چهارم دیده می شود. این فیلم که چندی پیش به عنوان بهترین فیلم پلیسی تاریخ سینما انتخاب شد، محصول سال ۱۹۵۴ با نقش آفرینی «جیمز استوارت» است.
فیلم «جایی برای پیرمردها نیست» محصول ۲۰۰۷ ساخته برادران کوئن و نقش آفرینی چشم نواز «خاویر باردم» در رتبه پنجم قرار دارد. این فیلم که برنده چهار جایزه اسکار ازجمله بهترین فیلم و بازیگر نقش مکمل بود، نامزد نخل طلای کن بود و در جوایز بافتا انگلیس موفق به دریافت سه جایزه شد و دو جایزه گلدن گلوب را گرفت.
فیلم «سکوت بره ها» ساخته «جاناتان دمی» محصول ۱۹۹۱ در رتبه ششم این فهرست حضور دارد. این فیلم برنده پنج جایزه اسکار، ازجمله بهترین فیلم و کارگردانی است که در جشنواره برلین خرس نقره ای بهترین کارگردانی را گرفت.
فیلم «شمال تا شمال غربی» ساخته معروف آلفرد هیچکاک محصول ۱۹۵۹ و نامزد سه جایز اسکار، برنده جایزه ادگار آلن پو و صدف نقره ای جشنواره سن سباستین در مکان بعدی قرار دارد.
تعلیق در فیلمهای علمی-تخیلی
برخورد نزدیک از نوع سوم ساخته اسپیلبرگ، انقلابی در سینمای علمی ـ تخیلی و در تعلیق زیرساختی این گونه آثار به وجود آورد. یک سفینه فضایی در ایندیانای آمریکا به زمین مینشیند و به نظر میرسد ماموریتی دوستانه دارد. چند اتفاق عجیب و غریب در نقاط مختلف دنیا رخ میدهد که بیارتباط با موجودات فضایی و قدرت سرشار آنها نیست. در حالی که مردم محلی در نقاط متفاوت سعی دارند با این سفینه ارتباط برقرار کنند، اما مسوولان دولتی مدام سعی بر مخفیکاری دارند و به هیچ اخباری اجازه نشر نمیدهند. در این میان یک دانشمند علوم کیهانی و یک کارگر شرکت برق با یکدیگر آشنا میشوند و سعی میکنند با سفینه و موجودات فضایی ارتباط برقرار کنند…
برخورد نزدیک از نوع سوم ساخته استیون اسپیلبرگ، انقلابی در سینمای علمی ـ تخیلی به وجود آورد. اگر سینماگر فقید استنلی کوبریک پیش از این در سال ۱۹۶۸ اودیسه فضایی: ۲۰۰۱ فیلمی براساس روانشناختی و معناشناختی انسان ساخت؛ اسپیلبرگ با برخورد نزدیک از نوع سوم، فضاییها را به زمین آورد و به نوعی آنها با رفتار شناختیشان بازدید زمینیها را پس دادند. فیلم هرگز به ساختههای مشابه و پیشین توجهی نداشت و آنچه روایت فیلم است، مهر دوستی و محبت است نه وحشیگری و تجاری بودن صرف داستانهای معمول فضایی، فروش فیلم شگفتانگیز بود و به نوعی برای اولین بار بود که یک داستان تخیلی ـ فضایی روایتی انساندوستانه را عرضه میکرد. اسپیلبرگ ۷ سال پس از این و در ۱۹۸۲ با ساخت فیلم ماندگار ئیتی؛ روایت دوستی زمینیها و فضاییها را به کاملترین شکلی ارائه داد.
سکانسهای به یادماندنی در این فیلم بسیارند، اما ۳ سکانس بیشتر به یاد میماند؛ یکی مربوط به سکانس معرفی دکتر کلود لاکومب فرانسوی است که ماموریت دارد روی سفینهای متعلق به ناسا به نام آونجر تحقیق کند. آونجر در ۱۹۴۵ در فضا ناپدید شده بود، اما گزارشاتی دریافت شده بود که همین سفینه در بیابانی نزدیک ایندیانا دیده شده است. نقش دکتر لاکومب را سینماگر فقید فرانسوا تروفو ایفا میکند. صحنهای که برای اولین بار به زمین نشستن سفینه فضاییها را شاهد هستیم که یک مامور نیروگاه برق به اسم روی تنها شاهد ماجراست نیز بسیار عالی کار شده است. سکانس ربوده شدن دختر جیلیان، یکی از اهالی ایندیانا توسط فضاییها را به این اضافه کنید. در ادامه جیلیان و روی دچار الهاماتی میشوند و مدام به فضاییها نزدیکتر میگردند.
تعلیق (سوسپانس) در برخورد نزدیک از نوع سوم حربهای اساسی و تاثیرگذار برای برانگیختگی حس همذاتپنداری تماشاگر است که اسپیلبرگ با چیرهدستی از آن در فیلمش استفاده کرده است. او در ابتدا دستش را رو نمیکند و تلقی تماشاگر از فضاییها را به همان چیزی محدود میکند که پیش از این در ذهن داشت. موجوداتی که آمدهاند بکشند و ببرند و غارت کنند، اما کارگردان در ادامه با ظرافت تمام این پیشزمینهها را در ذهن تماشاگر از بین می برد
نظریه تناقض تعلیق در فیلمنامه
در نظریهی استاندارد تعلیق سه عنصر برسازنده برای آن درنظر گرفته میشود: نخست ترسی است که احتمال وقوع رویداد ناخوشایند در ما برمیانگیزد. دوم امیدی است که به رخ دادن نقیض آن، که طبیعتاً رویدادی مطلوب خواهد بود، در ما برانگیخته میشود. اما آمیزش این ترس و امید تنها زمانی به تعلیق منجر خواهد شد که از نتیجهی آن نامطمئن باشیم.
برای نمونه اگر نتیجهی لاتاری معلوم باشد، هرقدر هم هولناک یا خوشایند، احساس تعلیق نخواهیم کرد. ضمناً شدتِ تعلیقی که در ما برانگیخته میشود با توجه به اهمیت موضوعی که ما را در تعلیق نگه داشته تغییر میکند.
این تعریف کلی با یک مشکل مواجه میشود: موفقیت تعلیق در سینما وابسته به مشاهدهی مکرر یک فیلم است. اما هنگام تماشای مجدد یک فیلم، مخاطب دیگر از نتیجهی آن نامطمئن نیست، اما با این وجود احساس تعلیق میکند. این واقعیت که تنش روایی میتواند پس از برطرف شدن عدم قطعیت کماکان پابرجا باشد به «تناقض تعلیق» معروف است.
نویسندگان: مهدی تهرانی (همشهری)، کیوان مهتدی، مریم برقعی
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0