پایگاه خبری نمانامه: «ناباکوف» در رمان «ناامیدی» به کنایه میگوید «در برلین در هر خانهای یک تابلوی جزیرهی مرگ هم هست!» اقبال به اثر بوکلین که در سالهای ۱۹۸۰ تا ۱۹۸۶ پنج نسخه از آن را نقاشی کرده است، به تکثیر آن در خانههای عوامالناس محدود نمیشود. میتوان رد پای تابلوی او را در آثار بسیاری به خصوص آثار هنری اروپای مرکزی پیدا کرد. از پارودی بیرحمانهی «میشل سوا» که قایق را چپهشده و سرنشینانش را در حال فرو افتادن در آب کشیده تا «گیگر» که جزیره را به هیئت سازهای آخر زمانی تصویر کرده تا «سالوادور دالی» که تابلوی معروف «تصویر واقعی جزیرهی مرگ آرنولد بوکلین» را با الهام از جزیرهی مرگ خلق کرده است و استفادهی هنرمندان دیگر از نقاشی بوکلین برای جلد آلبومشان یا ارجاعات بسیار به کار او در آثار ادبی. تاثیر او بر نقاشان سورئالیستی چون دالی، «مکس ارنست» و «جیورجیو د چریکو» غیر قابل انکار است اما میتوان چون همیشه در صداقت جملهی «مارسل دوشان» که بوکلین را تاثیرگذارترین هنرمند بر کارش دانسته است تردید کرد. جدای از تاویلپذیری تابلوی جادویی بوکلین، سکوت خود او دربارهی کارش دامنهی تاثیرگذاری و معناپذیری آن را گسترش داده است. او خود دربارهی تابلوی وهمانگیز جزیرهی مرگ چیزی نگفته است و تنها جملهای که میتوان آن را به جزیرهی مرگ و به طور کلی مجموعه آثار فانتزی او نسبت داد جملهای است که بیشتر به تاثیر کارش بر مخاطب اشاره میکند تا اینکه تفسیری بر آن باشد: «یک تصویر خیالی باید چنان سکوتی ایجاد کند که فرد را بتوان با به صدا در آوردنِ در بر جا میخکوب کرد.» و گمان میکنم تابلوی جزیرهی مرگ چنین سکوت و خلأیی را در همان لحظهی نخست در ذهن بیننده ایجاد میکند. اقبال به تابلوی بوکلین کمنظیر است.
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0