به قلم: امید کاجیان
در مورد سال تولد اشو زرتشت که باید بیان شود. طبق آخرین تحقیقاتی که استاد مرحوم ذبیح بهروز بر روی متون اوستایی و گاتاهایی انجام داده است، تاریخ تولد آن پیامبر و دانشمند ایرانی، ۱۷۶۸ سال پیش از میلاد، یعنی ۳۷۷۳ سال پیش بوده است.
دوم آنکه، زرتشت هیچگاه به دیدار اهورامزدا نرفته است و با او همصحبت نگشته، بلکه او را با دیدهی دل شناخته است، چنانکه خود در گاتاها میگوید: «ای اهورامزدا! آنگاه که تو را با دیدهی دل نگریستم، در اندیشهی خود دریافتم که تویی سرآغاز و سرانجام، تویی سرچشمهی منش پاک و تویی آفرینندهی راستی و دادگری که کردارهای ما را داوری میکند.
امّا طرح دو مسألهی فروهر و نیکی و بدی در اندیشهی زرتشت که لازم است با نگاهی ژرفتر بر آن نظر افکنیم:
فروهر چیست؟ برخلاف آنچه نگارنده در مطلب خود قائلشدن فروهر برای اهورامزدا را تناقضی آشکار در فلسفهی زرتشت برمیشمرد، باید فروهر را اینگونه توضیح داد: فروهر ذرهیی از هستی بیکران پروردگار است که برای راهنمایی روان و رهبری آن بهسوی کمال به تن اندر آمده و پس از مرگ بدون تغییر به همان پاکی و درستی به اصل خود میپیوندد. همانطور که نویسندهی محترم آن مقاله نیز فروهر را معنا کردند، فروهر از دو واژهی فر (بهمعنی فرا و پیش) و وهر (بهمعنی برنده و کشنده) درست شده است و معنی آن جلو راننده و پیشبرنده است و نه جلورونده! به بیانی دیگر، فروهر علتیست برای معلول و صفتیست فاعلی برای رسیدن به هدف و هیچگاه معنی «شدن» ندارد. جملهی «فروهر اهورامزدا را میستایم»، نهتنها تناقضی بر ارتباط فروهر و اهورامزدا ندارد، بلکه معنای فروهر را نیز بهدرستی بیان میکند، هرچند ذکر این نکته لازم است که از واژهی فروهر در اوستا و نه در گاتاها یاد شده است.
تفاوت فروهر با روان: برطبق فلسفهی زرتشت، دو چیز است که بعد از مرگ از میان نمیرود، یکی روان و دیگری فروهر. روان انسان پس از مرگ تا ابد پایدار خواهد ماند و در جهان دیگر پاسخگوی اندیشه و گفتار و کردارهای نیک یا بد بوده است. از این روی، روان انسان براساس کردارش در جهان گاهی نیک و پسندیده بوده و راه پیشرفت و ترقی در دو جهان برایش فراهم و بهسوی بهشت برین پرواز خواهد نمود و گاهی هم زشت و ناپسندیده گشته، به سراشیبی دوزخ سرنگون خواهد شد و همیشه به یک شکل و حالت نخواهد بود. امّا فروهر ذاتی از اهورمزداست که در دل انسان پرتو افکنده و برای راهنمایی اوست و پس از مرگ، بدون تغییر، به ذات اصلی خود بازخواهد گشت و تلفیق این دو با هم (روان و فروهر) و جایگزینی یکی بهجای دیگریست که باعث این استنباط غلط شده است.
نتیجه آنکه، اهورامزدا همان خدای بینیاز، بیآغاز و بیانجام است که تغییر و دگرگونی در او راه ندارد.
نیکی و بدی، دوگانگی یا توحید: در اینکه زرتشت پیامبری بوده است که برای نخستینبار در ایران یگانهپرستی را رواج داد، شکی نیست. امّا سؤال اساسی این است که اصولاً بدی و نیکی از آفریدههای خداوند است یا که نه؟ اگرچه نویسندهی مقالهی پیشین بندهایی از گاتاها را میآورد و از آنها استنباط میکند که اهورامزدا هم خیر و هم شرّ و زشتی را آفریده، از جمله اینکه گفته میشود: «من، اهورامزدا را آفرییندهی همهچیز میدانم.» و یا: «میستایم اهورامزدایی که سرچشمهی کلیهی اشیا» است، امّا توجهی به ادامهی بند گاتاها که میگوید: «همهی نیکیها از اوست (خداوند) و او سراسر راستی»، «او فروغ سرشار است»، ندارد، نتیجهگیری که میشود کرد، این است که همهی آفرینندههای اهورامزدا به نوبهی خود نیک و خوباند، آنچنان که خودِ نویسنده علیرغم پافشاری که بر موضع خود میکند، در جایی دیگر از مقالهی خویش مینویسد: «اهورامزدا خیر و نیکی مطلق است.» یعنی حرفش را نفی میکند! بندهای مختلف دیگری نیز وجود دارد که دال بر آن است که اهورامزدا سراسر جهان را نیک آفریده و بدی در او راه ندارد. از جملهی آن، سپلنتمدگات، هات ۴۷، بند ۳، که میگوید: «ای اهورامزدا، تویی پدر مقدس این خرد، ای کسی که جهان شادمانی آفریدی و پس از مشورت با منش پاک، توسط آرمیئتی به آن صلح و مسالمت دادی.»
بنابراین اهورامزدا پدیدآورندهی بدی نیست، بلکه این بدی و این ظلمت را اندیشهی خود انسان میسازد و این نیکی و بدی همان دو گوهر همزادیست که بدان اشاره شده است و این بدی را نه خداوند، بلکه اندیشهی انسان میآفریند. بنابراین چنانکه نگارندهی مطلب میپندارند، انگره مینو را اهورامزدا نمیآفریند و مزدا با آفریدهی خود هم نمیستیزد، در واقع خداوند انسان را آفرید و انسان با اندیشهاش میان آفریدههای خدا تفاوت (نیک و بد) قائل شد. و این امر وظیفهیی را بر دوش انسان میگذارد که او نهتنها باید بهسوی نیکی روی آورد، از بدی دوری کند، بلکه باید همچون سربازی فداکار به جنگ با بدی بستیزد. امّا حال سؤال اینجاست که چرا اندیشهی انسان باید خالق بدی باشد و او وظیفهی مبارزه با آن را داشته باشد؟ چرا نمیتواند همیشه نیکی خلق کند. باید چنین پاسخ داد که: آنچه باعث بدی میشود، نبودِ نیکیست! یعنی بدی خلأ یا قسمت خالی نیکیست، و به همان دلیل که در علم فیزیک دلیل سرما را نبود گرما معرفی میکنند و تاریکی را نبود روشنایی، بدی و زشتی هم در اثر فقدان خوبی و نیکی پدید میآید، همانطور که وجود تفاوت میان موجودات، بهدلیل هستیهایی نیست که دارند، بلکه بهدلیل هستیهاییست که ندارند!
بدین ترتیب، هیچگاه Dualism به آنگونه که تصور میشود، نماد پیدا نمیکند تا در مقابل یکتاپرستی زرتشت قرار گیرد و بهقول نویسنده میان این دو جدالی آشتیناپذیر باشد. و نتیجه آنکه، اهورامزدا بهطور کلی همهچیز را به نوبهی خود نیک آفریده و شرّی در آفرینش او وجود ندارد و بدی در اثر نبودن خوبی و بهدلیل عملکردهای متفاوت آدمی و اندیشههایش بهوجود میآید.
و از طرفی دیگر آنکه، امید زرتشت به آنکه سرانجام خوبی بر بدی پیروز شود، امیدی که همهی ما به آن داریم، اشاره به همان «فرشوکرت» یا رستاخیز دارد و از این حیث نیز ایراد و ابهامی بر آن وارد نیست.
بهشت و دوزخ: بهشت و دوزخ، واژان کاملاً فارسی هستند که در گاتاها و اوستا به آن اشاره شده است. بهشت بهمعنای «بهترین منش» و «سرای اندیشهی پاک» و دوزخ بهمعنای «بدترین منش» یا «خانهی دروغ» است. آنچه نویسندهی محترم در وصف دوزخ بیان کرده بودند: «پُر از آتش و آهن گداخته است که بَدان و زشتکاران را در آن جا خواهند انداخت»، نوشتههاییست که بیشتر در کتبی مانند ارداویرافنامه آمده است. اینگونه کتب نهتنها بیانگر فلسفهی زرتشت نیستند، بلکه در بعضی مواقع آیین زرتشت را به ورطهی انحراف و نابودی هم میکشانند! اصولاً بهشت زرتشت، یک بهشت روانیست، یعنی زندگی توأم با آرامش که در نتیجهی کار نیک است و در همین راه ناآرامی و ترس و نگرانی، نتیجهی کردار بد خواهد بود. بهشت و جهنم در بعد از مرگ هم به شادی روان و یا سرگردانی روان اشاره دارد. آنچنان که در گاتاهاـ هات ۳۰، بند ۴، میگوید: «هنگامیکه آن دو گوهر به هم رسیدند، زندگی و نازندگی پدید میآورند، هواخواهان دروغ و تبهکاران به بدترین وضع روانی دچار و طرفداران راستی و نیکوکاران از بهترین منش یا راحتی خیال برخوردار خواهند گردید و این امر تا پایان هستی ادامه خواهد داشت.» و این ناآرامی روان برای دروغکار، بدترین جزا و شکنجهییست که از آن یاد میشود. بنابراین دوزخ به بیان خودِ زرتشت، سرزمینی نیست که «بوی گند از آن برخیزد و پر از چرکی و پلیدی باشد»! چنین تعاریف نمادینی از دوزخ، عقایدیست که بعدها در کتب مختلف از آن یاد میشود و این دوزخ هیچگاه آن دزوخ مینوی نیست که زرتشت از آن یاد میکند، بلکه در قالب تمثیلاتیست که صدها سال بعد برای درک بهتر مردم از آن یاد شده است.
در پایان، ذکر این نکته را هم ضروری میدانم که آنچه در تعالیم گاتاها باید در نظر داشت، خودِ گاتاهاست، یعنی سخنانی که خودِ زرتشت آن را به زبان آورده است و آن را از کتب دینی قبل و بعد او تمییزدادن است تا آنکه اجازهی ورود خرافات به این آیین باستانی و سخنان فلسفی زرتشت داده نشود. درود بر ایران و ایرانی و درود بر همهی آنانی که قلبشان برای نام ایران میتپد. ■
منابع
۱ـ دین و دانش، نوشتهی موبد موبدان شادروان رستم شهزادی.
۲ـ گاتا (سرودهای مقدس اشوزرتشت مهراسپنتمان).
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0