به قلم: زنده یاد دکتر محمدرضا جلالی نائینی
□ روز ۱۶ بهمنماه ۱۳۵۷ شمسی، آیتالله خمینی بهموجب فرمانی مهندس مهدی بازرگان را به ریاست دولت موقت برگزید.
آیتالله خمینی در روزهای پایانی حکومت دکتر بختیار، پس از ۱۵ سال دوری از ایران، به کشور بازگشت و از فرودگاه مهرآباد تا بهشتزهرا پیشوازکنندگان بسیاری با شادی، مقدم رهبر بیمعارض انقلاب را پذیرا شدند. پیش از آن، پس از ورود به پایتخت، در یک سخنرانی کوتاه، حکومت دکتر بختیار را مورد عتاب قرار داد و اعلام داشت که: «من تو دهنِ این دولت میزنم، من دولت تشکیل میدهم.» با ادای این جملات روشن شد که دکتر بختیار مورد توجه نیست و رفتنی خواهد بود، تا آنکه روز ۲۲ بهمنماه، شورای عالی ارتش، بیطرفی خود را اعلام کرد. صدا و سیما بهدست مردم افتاد و صدای انقلاب پخش شد.
قبل از ورود آیتالله خمینی، محمدرضاشاه پهلوی به توصیهی ژنرال هایزر امریکایی ـ معاون نیروهای مسلح ناتو ـ ایران را ترک گفته بود و با رفتن شاه به خارج ایران، عملاً پایههای سلطنتش از هم پاشید. بازرگان هرچه دوستانه سعی کرد که دکتر بختیار مستعفی شود تا حیثیت و احترامش محفوظ بماند و به دوستی فیمابینشان لطمهیی وارد نشود، مؤثر واقع نشد. دکتر بختیار ناکام با سرسختی خود را نخستوزیر میدانست، در صورتیکه دولتش پا در هوا بود و در جوّ آن زمان، سرانجام همینقدر توانست جان خود را از معرکه به در برد و از کشور خارج شد.
وقتی بازرگان سمت دولت موقت را پذیرفت، من شگفتزده شدم، زیرا بازرگان نیمی از عمر خود را در راه تأمین آزادی و اجرای اصول قانون اساسی سالهای ۱۳۲۴ و متمّم ۱۳۲۷ هجریقمری صرف کرد و در این راه حبس و تبعید و زجر و تحقیر را بر خود هموار ساخت؛ امّا با قبول نخستوزیری دولت موقت، به الغای همان قانون تن در داد و به این تضاد آشکار توجه نکرد. گویی امیدوار بود که بتواند قانون اساسی کاملتری پیشنهاد و تدوین نماید تا یادگاری از وی بهجا ماند، امّا: «ای بسا آرزو که خاک شود»؛ بازرگان هم به این آرزوی دلخواهش نرسید.
دیدار با مهندس بازرگان
من با مهندس بازرگان سابقهی آشنایی و شناسایی داشتم، از این رو چون به نخستوزیری رسید، درصدد برآمدم به دیدارش بروم و تذکراتی از سوی وکلای مجلسین و شخص خود عرضه دارم. برای این منظور، از دوست عزیز و شریف و بازرگان متشرّع، حسین اردکانیان که سالهاست به رحمت ایزدی پیوسته است، درخواست نمودم که از مهندس بازرگان وقت ملاقات برایم بگیرد و چنین کرد. مهندس بازرگان در دفتر حسین اردکانیان واقع در خیابان سعدی جنوبی، کارهای تجارتی خود را انجام میداد. روز سوم یا چهارم انتصاب مهندس بازرگان به نخستوزیری دولت موقت، ساعت ۳۰/۷ بعدازظهر، در منزل جناب احمد صدر حاج سیدجوادی، این دیدار دست داد. در این دیدار بازرگان را کمی اندیشناک و دلواپس یافتم. گویی به مسؤولیت سنگینی که حسابنکرده پذیرفته بود، میاندیشید و اندیشناک بود.
نخستوزیری بازرگان برای خودش جز مرارت و زحمت و لطمه به وجهه و اعتبارش، بهرهیی نداشت. او ابتدا نخستوزیری را پذیرفت و بعد فکر کرد که چه میشود؟ در صورتی که لازم بود، نخست میاندیشید و آنگاه نظر خود را در رد یا قبول اعلام میکرد. به هر صورت، بازرگان در جوّی که هر روز دستههای تظاهرکنندگان خشمگین چپی با نقشه و راستیهای بینقشه همراه غوغای عوام در خیابانهای تهران نعره میزدند: «اعدام باید گردد»، قبول مسؤولیت کرد. او برای ملّت ایران و مملکت بهنظر من مفید بود، زیرا او توانست با یاری آیتالله، تشکیلات ارتش و پلیس و ژاندارمری را از فروپاشی حفظ کند و از کشتارهای مخوف دستهجمعی و حبس و مصادرهی اموال با تمام گربهرقصانیهایی که علیه او شد، تا حدی جلوگیری نماید.
چون به خدمت بازرگان رسیدم، پس از تعارفات معمولی، اولین سخنی که عرضه شد، لزوم حفظ امنیت عمومی بود و سپس تذکار وکلای دو مجلس را که در همین زمینه بود، بازگفتم و عرض کردم اگر جنابعالی بهعنوان رییس دولت انقلابی وارد عمل شوید، ای بسا شیرازهی امنیت از هم گسیخته شود و هرگاه امنیت مختل گردید، بازگشتنش بهآسانی میسّر نخواهد بود و در آن صورت جان و مال مردم مسلمان ایران مورد تهدید و دستخوش آشوب و غوغای عوام و فرصتطلبان و غارتگران واقع خواهد شد و انتقامجویی و دشمنیهای کُهنه و نوِ فردی و گروهی میان جامعه بروز و ظهور میکند و در این میان جان و مال بیگناهان و گناهکاران با هم مورد تعرض و تجاوز قرار خواهد گرفت. تاریخ، آینهی راستنماییست که وقایع ازمنهی گذشتهی دور و نزدیک را در قبال چشمان آیندگان بیکم و زیاد نشان میدهد. هیچیک از انقلابیون فرانسوی و روسی و غیر آنها نتوانستند انقلاب خود را در چهارچوب عقاید و مرام و برنامهی خویش مهار کنند. اصولاً انقلاب در چهارچوب قانون نمیگنجد و از حدودِ خواست و مرام رهبران خود فراتر اثر میگذارد و شعلههای سوزانش اطراف و جوانب را فرا میگیرد. در ازمنهی سابق، آتش انقلاب فرزندان خود را بلعیده و موجب حوادثی شده که قابل پیشبینی نبوده است. انقلاب ایران نیز از سایر انقلابها نمیتواند الگوی مجزّا باشد. همهی انقلابها با خرابی و ویرانی و کشتار و بیعدالتی و بیانصافی آغاز گردیده و دود آتش آن گناهکار و بیگناه را سوزانده است. نسل اول انقلابهای گذشته، نسل ویرانی و دگرگونی بودهاند و نسل دوم است که سازنده و ترمیمکنندهی خرابیها بهشمار میرود و اندکاندک قانون و عدالت و آزادی پا گرفته و خونریزیها بهتدریج پایان یافته است.
آیا جنابعالی برای اصلاح جامعهی مسلمان ایران و بهطور کلی ملّت ایران، راهِ دیگری را نیافتهاید که اصلاحات موردنظر صورت پذیرد؟ چرا راهِ آشتی ملی و عفو و گذشت را که اساس دین اسلام است، برای اصلاح جامعهی مسلمان ایران اختیار نمیکنید؟ چرا سنّت و شیوهی پیامبر بزرگ اسلام را در فتح مکه بهکار نمیبرید؟
در فتح مکه پیامبر بزرگ اسلام دستور داد از دماغ هیچکس نباید خونی ریخته شود و چون در دهلیز شهر مکه دو مشرک اهل حبشه کشته شده بودند، از بیتالمال مسلمین خونبهای آنان را پرداخت و قریشیان را که آن همه آزار و اذیت به آن حضرت و یارانش وارد آورده بودند، عفو کرد. جنابعالی، شایسته است نظر حضرت آیتالله را جلب کنید تا یک عفو عمومی اعلام فرمایند و مملکت از آسیب و خرابی و ویرانی و قتل و غارت و دشواریهای پیشبینینشدهی دیگر نجات یابد.
همهی مردم ایران که گناهکار نیستند؛ خطاکاران و گناهکاران شماری معدودند و همه که نباید در آتش گناه عدهی معیّنی بسوزند. اصلاً انقلاب کارِ ملّتهای عقبافتاده است و ملّتهای متمدن و بافرهنگ، دست به انقلاب خونین نمیزنند. انقلابِ ملّتهای متمدن و پیشرفته، انتخابات آزادیست که بهعمل میآید و حکومتهایی که در دورههای قانونگزاری به خواست اکثریت ملّتهای خود پاسخ مثبت نداده باشند، با شکست روبرو میشوند و جای خود را به رهبرانی میدهند که به خواستههای اکثریت مردم خود عنایت و توجه میکنند. انقلابِ واقعی و درست و خداپسند، انقلابیست که در آن وکلای مجالس قانونگزاری برگزیده میشوند.
اکنون در ایران، یک فرصت تاریخی بهوجود آمده است، این فرصت تاریخی را از دست ندهید و با یک عفو عمومی جلوی ویرانی و خرابی و کشتار و بیعدالتی را بگیرید. هرگاه چنین کنید، دنیای متمدن و مراجع بینالمللی در جهان عمل شما را یک اقدام بشردوستانهی تاریخی برای صلح و آرامش جهان تلقی خواهند کرد و بر اعتبار و وجههی بینالمللی آیتالله خمینی در خارج ایران ـ بویژه در کشورهای اسلامی ـ افزوده خواهد شد و ایران، مرکز صلح و سلم و گذشت شناخته میشود و احترام و اعتبار والایی در مراکز بینالمللی کسب خواهد کرد. خردمندان از روزگاران قدیم گفتهاند: در عفو لذتیست که در انتقام نیست!
آنچه این بنده خدا در محضر مهندس بازرگان گفتم، او با سکوت مطلق استماع فرمود و یک کلمه مثبت یا منفی به زبان نیاورد. ظاهراً چون قبول نخستوزیری موقت بازرگان به پیشنهاد شورای انقلاب و حُکمِ آیتالله سر گرفته بود، خواهی نخواهی راه انقلاب را پیش گرفت. او فاقد اختیاری بود که بتواند از راه صلح و آشتی ملی وارد خدمت شود.
- * *
چون اجازهی ترخیص خواستم، بازرگان گفت: شما میتوانید جناب دکتر سجادی، رییس مجلس سنا را با من تماس دهید؟ پاسخ دادم: فردا در همان ساعت ۳۰/۷ بعدازظهر در معیّت ایشان خدمت خواهیم رسید. و با تشکر خداحافظی کردم.
فردای روزی که با مهندس بازرگان دیدار کرده بودم، در همان ساعت ۳۰/۷ بعدازظهر، در خدمت جناب دکتر محمد سجادی که نمادی از درستی و پاکی بود، در همان خانهی جناب احمد صدر حاج سیدجوادی، ملاقات با بازرگان روی داد. مهندس بازرگان از دیدار دکتر سجادی خوشحال شد. بازرگان و دکتر سجادی خویشاوند سببی دوری بودند و این دیدار اثر عمدهیی داشت، با اینکه ظاهراً نهانخانهی دکتر سجادی را میدانستند، توقیفش نکردند، ولی اموالش مصادره شد و سرانجام بیسر و صدا در خانهیی به رحمت ایزدی پیوست.
دکتر سجادی راجع به وضع پیشآمده به بازرگان گفت: پیش از اینکه آیتالله خمینی به ایران بازگردند، همهی حرفها محدود به این بود که شاه برود. شاه رفت و آیتالله بهسلامت تشریف آوردند و اکثریت مردم ایران مقدم ایشان را گرامی داشتند. سپس دولت تشکیل دادند و دولت ایشان هم مورد اعتماد اکثریت شهروندان ایرانیست و در جوّ حاضر معارضی ندارد و عملاً رژیم سابق سقوط کرده است. جنابعالی حالا در رأس کار قرار گرفتهاید. مردم ایران از شما خاطرهی درخشانی در خدمتگزاری به مملکت دارند و از شما توقعات بسیاری دارند. سعی کنید اقدامات حالیهی شما با اعمال و رفتار گذشتهی جنابعالی تعارض نداشته باشد تا این اعتماد دستخوش تزلزل واقع نشود. یک عفو عمومی بدهید و میان ملّت ایران بهجای تنازع، وفاق و وحدت نظر ایجاد کنید. هرگاه خشونت و خونریزی روی دهد، امنیت آسیب میپذیرد. ما نمیخواهیم دخالت کنیم و سرِ کار بمانیم. شما از وکلای مجلسین رأی تمایل بخواهید، آنان رأی تمایل خواهند داد و برنامهی کارتان را بیاورید تصویب میکنیم و هرگاه اختیاراتی بخواهید، به شخص شما خواهیم داد و چون رأی اعتماد گرفتید، آنگاه هر دو مجلس را منحل کنید و انتخابات آزادی ترتیب دهید. وکلای مجلس جدید شکل حکومت و قوانین لازم را تصویب خواهند کرد و شما میتوانید منویات حضرت آیتالله خمینی و نظرات اصلاحی خود را بدون خونریزی اجرا و بهکار برید. ما یک ملّت مسلمانیم و کشور ما کشور مسلمانان است. ایران چهارده قرن سابقهی حکومت اسلامی دارد. چه چیز ایجاب کرده که جمع زیادی در یک انقلاب خونین از بین بروند و تشکیلات مملکت از هم پاشیده شود؟ سالها طول خواهد کشید تا دوباره مملکت بهجای اولیه بازگردد. پادشاهی بوده، رفته است و مظالم دورهی او بیش از دورهی قاجاریه و قبل از آن نبوده است و حالا هم آن دولت سقوط کرده است و دیگر اثر وجودی ندارد. انتقام نباید سرلوحهی کار حکومت شما باشد. سخنان اندرزگونهی دکتر سجادی با مهندس بازرگان با اینگونه تذکرات پایان یافت و بازرگان از ملاقات با دکتر سجادی ابراز خوشوقتی کرد و بهخوبی از هم جدا شدند.
چون خواستیم خداحافظی کنیم، همچنان که ایستاده بودیم، من از مهندس بازرگان پرسیدم: از میان دول خارجی کدام دولت، دولت شما را به رسمیت خواهند شناخت؟ بازرگان پاسخ داد: سفیر انگلیس و امریکا با هم نزد من آمدند و گفتند: ما میدانیم که اکثریت افراد ملّت ایران با حکومت شما موافق هستند…
بازرگان در دوران حکومتی خود، هر چه توانست، جلوی کارهای ناصواب را گرفت و بیش از آن در توانش نبود و با ایما و اشاره در رادیو به مردم میگفت: چاقوی من دسته ندارد، یعنی قدرت و اختیار لازم ندارم. بعدها گفت: روزی که استعفای مرا آیتالله بپذیرند، آن روز، روز عروسی دوم من است. ■
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0