به قلم: برومند شکری
نمانامه: اتوبان های تهران اگرچه نتوانستند معضل ترافیک و مشکل حمل و نقل را حل کنند. ولی مزیت هایی داشته اند که می تواند شرایط اقتصادی حاکم بر کشور را بهتر برای ما ترسیم کنند. یعنی با وجود این اتوبانهای عریض و طویل که از شرق و غرب تا شمال و جنوب کشیده شده است به درستی می توان فاصله طبقاتی و سطح زندگی مردم را در دولت های مختلف بعد از انقلاب مورد ارزیابی قرار داد.
اصلا با چنین ایده ای دیگر نیازی به سازمان آمار نخواهیم داشت. سازمان آمار اگر دگرگونی فاصله طبقاتی مردم را با این اتوبان ها اندازه می گرفت شک نکنید تمام سازمان های جهانی از آن الگو برداری می کردند و می توانست در این بهبوهه جنجال فضای مجازی که هر کس برای دیده شدن به طرقی لخت مادرزاد می شود، برای خود سری در سرها درآورد.
یحمتل می گویید چطور می شود با چنین مقیاسی پی به این راز رمزآلود برد؟!
اینجاست که اگر شما هم اندکی وقت می گذاشتید و به نقشه تهران درست خیره می شدید خیلی چیزها دستگیرتان می شد که حتی برای خودتان هم قابل تصور نبود که خداوند چه نعمتی از وجود این اتوبان ها به شما ارزانی داشته است و تا به حال از آن بی خبر مانده بوده اید!
آری اگر از حق نگذریم این اتوبان های تهران هر خیری که نداشته اند این برکت را داشته اند که ما بفهمیم در کجای خط فقر و غنا ایستاده ایم و چه سطحی از زندگی پیش روی ماست و قرار است در چه خطی پیشروی یا پسروی کنیم.
قبل از دولت روحانی خط فقر انتهای جاده ورامین بود. جایی به نام حلبی آباد…
ولی به برکت وجود دولت رئیسی و راهکارهای دولت شلم شوربای او، خط فقر چنان پیش روی کرد که از اتوبان همت گذشت و محله هایی چون میرداماد و تجریش را هم در نوردید.
چند روز پیش که از میدان ونک قصد داشتم به میرداماد بروم، با مرد سالخورده و دوران دیده ای همسفر شدم. حرفهای زیادی برای گفتن داشت و مجالی برای ابراز همه آنها نبود. می گفت من ساکن میرداماد هستم و متولد همین محل. همه دار و ندارم یک واحد آپارتمان است که شاید به نظر شما من با وجود چنین خانه ای میلیاردر باشم. اما حکایت ما که بالای اتوبان همت نشسته ایم حکایت آنهایی است که از دور خون به دل مردم می کنند و از درون، خون به دل خودشان!
ماهی پنج میلیون تومان حقوق بازنشستگی دارم که کفاف زندگی من و همسر پیرم را نمی دهد. تامین دارو و هزار خرج و مخارج دیگر که حکایت خودش را دارد. چهارسال است یک دست لباس نو برای خودم و همسرم نخریده ام و در آرزوی اینکه بتوانم برای نوه هایم هدیه ناقابلی بگیرم، حسرت به دل مانده ام.
خلاصه چنان از مشقت و گرفتاری زندگی خودش تعریف کرد که برای من که در یک محله زیر متوسط در شرق تهران زندگی می کنم، قابل باور نبود. آنجا بود که فهمیدم که خط فقر اگر به همین منوال ادامه پیدا کند، نباید تعجب کنیم که تا چند وقت دیگر کاخ سعدآباد و نیاوران هم برای تامین هزینه های جاری خود کاسه گدایی به دست بگیرند…
پس به زورت نناز که به یک تب بند است
و به مالت هم نناز که به یک اتوبان بند است…
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0