سؤالاتى از ایندست را باید پاسخ گفت که چه شد چنین نهضت بزرگى که به کوشش ملت و به رهبرى علماى اسلامى آغاز شده بود چنان منحرف شد و چنان از مسیر اصلى خارج شد که در نهایت به حکومتى ضد دینى و دیکتاتورىاى مانند رضاخان قلدر منجر گردید؟
مشروطیت بهعنوان یکى از مهمترین تحولات تأثیرگذار تاریخ معاصر کشور ماست که هرچند قریب به صد سال از این تحول مهم مىگذرد اما هنوز آثار و عواقب این نهضت بزرگ و انحرافات بعدىآن بر حافظه ملت ایران سنگینى مىکند. سؤالاتى از ایندست را باید پاسخ گفت که چه شد چنین نهضت بزرگى که به کوشش ملت و به رهبرى علماى اسلامى آغاز شده بود چنان منحرف شد و چنان از مسیر اصلى خارج شد که در نهایت به حکومتى ضد دینى و دیکتاتورىاى مانند رضاخان قلدر منجر گردید؟ همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامى بیان داشتهاند: باید به مسأله مشروطیت و تجربهاندوزى از آن توجه جدى و بر همین اساس، تاریخى مستند، جامع، روشن و دقیق از مشروطیت ارائه شود. آنچه نه بهعنوان تحلیل کامل این نهضت و ماجراهاى پس از آن بلکه بهعنوان یکى از مهمترین علل مؤثر در انحراف این نهضت مىتوان بیان کرد این است که نخبگان کشور در این ماجرا نتوانستند به وظایف خویش چنانکه باید عمل کنند و به تعبیر دیگر در امتحان بزرگى که در این نهضت با آن مواجه شدند نتوانستند نمره قبولى را در عمل کسب کنند. تفرقه میان نخبگان و عدم توجه به امر وحدت و فراموش کردن اهداف اصلى و بزرگ نهضت، غافل شدن از دسیسههاى دشمنان و تلاش آنها براى انحراف نهضت، عواملى بود که باعث شد نخبگان کشور در این آزمون مهم شکست بخورند و کشور به چنین عواقب بزرگى گرفتار شود.
مشروطیت علاوه بر اینکه یک حادثه مهم تأثیرگذار در تاریخ معاصر کشور ماست، حادثه بزرگى است که درسها و عبرتهاى فراوانى براى ما دارد.
به راستى باید بررسى کرد که چگونه مشروطیت که اصل آن محدود کردن حکومت بىضابطه و مستبد قاجارى بود، در نهایت به حکومت سرکوبگر و قلدرمآبانه رضاخان منجر گردید؟
چرا در حالى که رهبرى قیام مشروطه را از ابتدا علماى دینى مانند مرحوم آیتالله بهبهانى و آیتالله طباطبایى و مهمتر و مشهورتر از آنها آیتالله شیخ فضلالله نورى بر عهده داشتند و مشروطیت مورد حمایت علماى بزرگ و مراجعى مانند مرحوم آیتالله آخوند خراسانى و مرحوم آیتالله نائینى بوده است، در نهایت پیروزى ظاهرى مشروطهطلبان بر تهران منجر به اعدام حضرت شیخ شهید، ترور مرحوم بهبهانى، خانهنشینى مرحوم طباطبایى و مرگ مشکوک و در حقیقت ترور مخفیانه مرحوم آخوند خراسانى و سرکوب و تبعید علماى بزرگ دیگرى مانند حضرت آیتالله ملامحمد خمامى رشتى و آیتالله ملاقربانعلى زنجانى گردید؟
چرا پس از شکست استبداد صغیر و برکنارى حکومت استبدادى محمدعلى شاه قاجار، بهجاى آنکه مستبدین واقعى و سرکوبکنندگان قیامهاى مردمى و کسانىکه مجلس را به توپ بستند مثل خود محمدعلى شاه و لیاخوف روسى و برخى از سران استبداد دستگیر و محاکمه شوند، با ایشان با نرمش برخورد شد و حتى براى برخى از آنها مقررى سالانه تعیین گردید؟ چرا حاکمان مستبد مناطق مختلف کشور برکنار نشدند و بهجاى برکنارى، به مقاماتى مشابه و یا حتى بهتر رسانده شدند؟ چرا بهجاى اینکه با این مستبدین برخورد شود، با علماى کشور برخورد شد حتى با کسانى مانند مرحوم آیتالله بهبهانى و آیتالله طباطبایى که از اول تا آخر حامى مشروطیت بودند؟
سؤال دیگر این است که چه کسانى چهرههاى مذهبى و حتى برخى از شخصیتهاى مستقل و مومن ملى مانند ستارخان و باقرخان را کنار زدند و به بهانه خلع سلاح به آنها حمله کرده و دست به کشتار مجاهدین زدند؟
بهراستى چه شد که امثال یپرمخان ارمنى در ایران به مسؤولیتهاى مهمى گماشته شدند و در سرکوب گرایشهاى مستقل، مذهبى و راستین ملى دست آنها باز گذاشته شد. چه شد که مجلس شوراى ملى که به کوشش ملت و رهبرى علما تشکیل شده بود، محل جولان عناصر ضد اسلامىاى مانند تقىزاده شد؟ چرا به کشورهاى خارجى چنین اجازه داده شد که در مقدرات کشور تصمیم بگیرند و آینده کشور را چنانکه مىخواهند رقم بزنند، تا حدى که قراردادهایى مانند قرارداد وثوق را بر کشور تحمیل کنند و پس از شکست آن، سلسله منحوس پهلوى را بر سر کار بیاورند؟
اینها فقط اندکى از سؤالات مهمى است که در ماجراى مشروطیت باید به آن پاسخ بدهیم و البته پاسخگویى به این سؤالات نیازمند تحلیلى جامع از ماجراى مشروطیت و تاریخ آن و نقشى است که گروههاى مختلف در این ماجرا بازى کردند. همانطور که رهبر معظم انقلاب اسلامى در دیدار اعضاىشوراى مرکزى و کمیتههاى علمى همایش صدمین سالگرد مشروطیت ضمن تأکید بر لزوم شناخت واقعیت ماجراى مشروطیت، نقش و خواسته علما در این نهضت، علل منحرف شدن حرکت مشروطیت از هدف اصلى خود و کامیابى انگلیسىها، خاطرنشان کردند: باید به مسأله مشروطیت و تجربهاندوزى از آن توجه جدى و بر همین اساس تاریخى مستند، جامع، روشن و دقیق از مشروطیت ارائه شود.
ایشان در تبیین صحنه واقعىمشروطیت، نقش علما را در این حرکت، انکارناپذیر و غیرقابل مقایسه با نقش دیگر گروهها ارزیابى کردند و افزودند: مهمترین رویکرد علما در جریان نهضت مشروطیت، وجهه ضد سلطه بیگانه و وجهه ضد استبدادى آنان بود که این مسأله در بررسى ماهیت مشروطیت نباید مورد غفلت قرار گیرد.
در نهایت باید گفت که حاکم شدن سلسله منحوس پهلوى و مصیبتهاى بزرگى که کشور ایران در طول بیش از نیم قرن به آن گرفتار شد، حاصل اشتباهاتى بود که در مشروطیت صورت گرفت و ملت ایران تاوان بزرگ آنرا پرداخت.
به تعبیر مقام معظم رهبرى: «در زمان مشروطیت، دشمنان و در رأس آنها انگلیس، با استفاده از بىتجربگى ملت ایران و رهبران روحانى قیام مشروطیت، این قیام را خاموش کردند. حرکت بزرگ ملت ایران را که همانا استقلال و آزادى در سایه اسلام بود، دهها سال به عقب انداختند و هر آنچه که توانستند بر سر این ملت آوردند.»
ایشان همچنین در همین زمینه و در بیان علل انحراف مشروطیت عنوان داشتهاند: استعمار انگلیس در مدت چهارده سال حرکت مشروطیت، با فرصتطلبى از این نهضت و با استفاده از روشنفکرهاى غربزده و برخى رجال حکومتى و حذف تدریجى جنبههاى دینى و ملى مشروطیت و همچنین ایجاد هرج و مرج در ایران، زمینه را براى حکومت استبدادى مطلق و روى کار آمدن رضاخان فراهم کرد.
ایشان، علت اصلى کامیابى غربىها بهویژه انگلیسىها را در این ماجرا از بین بردن حساسیت در میان برخى چهرههاى جبهه عدالتخواهى دانستند و افزودند: متاسفانه برخى از چهرههاى جبهه عدالتخواهى فریب سخنان روشنفکران غربزده و عمال حکومت را خوردند و گرفتار نوعى حسن ظن و تغافل شدند و در نهایت میان جبهه عدالتخواهى اختلاف بروز کرد و انگلیسىها با استفاده از این اختلاف بر امور مسلط شدند.
رهبر انقلاب اسلامى، بزرگترین هنر امام خمینى(ره) را در هدایت نهضت و انقلاب اسلامى ایران، گرفتار نشدن به تغافل و اشتباه حرکت مشروطیت ارزیابى و تأکید کردند: امام(ره) از همان ابتدا مستقیم و صریح به طرف هدف انقلاب اسلامى حرکت کردند، بنابراین باید همواره هدف اصلى انقلاب اسلامى با صراحت و بدون مجامله مدنظر باشد.
مطابق تحلیل مقام معظم رهبرى، در زمان مشروطیت «دشمن بهطور مشخص دولت انگلیس بود و در دنیا همان نقشى را ایفا مىکرد که امروز آمریکا ایفا مىکند. هدف آنها سلطه، دستاندازى، جهانگشایى، دخالت در امور ملتها براى مکیدن ثروتهاى ملى و عقب نگهداشتن ملتهاى آسیا و آفریقا و هرجاى دیگر بود. در همان قدمهاى اول با استفاده از روشهاى پیچیده، مشروطه را به غیر آنراهى که ملت براى آن حرکت کرده بود یعنى راه استقلال و آزادى در زیر سایه اسلام منحرف کردند؛ بعضى از رهبران مشروطه را متهم کردند، بعضى را اعدام کردند، بعضى را ترور کردند، بعضى را خانهنشین کردند و با غوغاگرى بهوسیله ایادى خودشان، فضا را تحت نفوذ گرفتند. ده پانزده سالى هم که گذشت، انگلیسىها بدل فن مشروطه و حرکت عظیم ملت ایران را زدند؛ یعنى رضاخان پهلوى را سرکار آوردند. ملت تجربه نداشت؛ حتّى رهبران هم تجربه نداشتند؛ بنابراین دشمن توانست کار خودش را بکند؛ لذا آغاز این حرکت بزرگ، هشتاد نود سال تأخیر افتاد و در طول این مدت هر کار توانستند، با این ملت مظلوم و با این کشور کردند. پهلوىها را سر کار آوردند، براى اینکه سلطه بیگانه را که مکمل سرنوشت سیاه ملت پس از استبداد داخلى بود بر ملت تحمیل کنند؛ و چون مىدانستند ملت با پیشرفتهاى دنیا آشناست، براى اینکه اشتهاى بسیار صادقانه ملت به پیشرفت را فروبخوابانند، با ابزارهاى زرق و برق تمدن، سر ملت را گرم کردند و حقیقتِ تمدن غربى را که علم و پیشرفت بود از او دریغ کردند و ملت را به ظواهر سرگرم ساختند؛ مثل بچهاى که گرسنه است و ممکن است سراغ غذا برود؛ اما بهجاى دادن غذاى داراى پروتئین و ویتامین، با پفکنمکى اشتهایش را از بین ببرند تا دیگر میلى پیدا نکند؛ اینکار را با ملت کردند.»
انتهای پیام/
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0