به قلم: زنده یاد سرلشکر ناصر فربد
□ برای دستیابی به دموکراسی بدون خشونت، که امروز مورد خواست عمومیست، جامعهی ایران از نظر چشمانداز سیاسی، عملکرد مبارزاتی و تشکیلاتی اجتماعی در شرایطی نیست که یک فرد یا گروه بتواند به تنهایی ابتکار این تحول سیاسی را بهدست گرفته و به انجام برساند، بلکه باید کلیه نیروهای سیاسی و اجتماعی از چپ دموکرات تا راست دموکرات را در درون خود متشکل سازد. آنگاه مدیریت جامعه را برای نهادینه کردن دموکراسی به عهده بگیرد.
بدیهیست که هیچ انسان آگاه و هیچ کوشندهی سیاسی برای تعیین سرنوشت یک ملّت در لزوم مراجعه به آراء عمومی، تردیدی به خود راه نمیدهد، امّا تجربهی تاریخی گذشته نشان میدهد که تاکنون همواره قدرتطلبان سیاسی غالباً با حمایت خارجی، زمینههای تحول تاریخی را مبنای کسب قدرت شخصی و گروهی خود قرار دادهاند.
این دغدغه ناگزیر ما را ملزم میسازد که در شرایط کنونی این سؤالها را مطرح کنیم:
۱ـ هدف روشن از فراخوانی همهپرسی در وضع موجود چیست؟
۲ـ پیششرطهای تحقق چنین طرحی در جامعهی ایران کنونی چه میتواند باشد؟
۳ـ کدام نیروهای سیاسی و شخصیتهای اجتماعی میخواهند و توان آن را دارند که این عمل سیاسی را به موقع اجرا گذارند؟
۴ـ معیارهای اجرایی و ارزشهای فرهنگی ـ سیاسی چنین اقدامی کدامند؟
در این صورت، عناصری که پاسخ روشن به نوع استفسارهای بالا را ندارد در مورد امر مهمی که به کلیّهی مردم ایران مربوط میباشد بدون راهبردی فراگیر و توجه ویژه به فضای فرهنگی ـ سیاسی جاری چهگونه ممکن است با معیارهای حقوق بشر دموکراسی خواهی را با اعلام واژهی همهپرسی احیا کنند؟
مردم مارگزیدهی ایران، برخلاف گذشته میخواهند به وضوح ابزارهای جابجایی و مکانیزم قدرت سیاسی را بشناسند تا دیگر شرایطی بهوجود نیاید که خود را فریبخورده احساس کنند. گروه دیگری با زد و بندهای سیاسی و ایجاد تنشهای کور و قلع و قمع بیپایان جایگاه خود را در موضع سیاسی کشور مستقر سازد.
با این مقدمه، به همهی دوستان، همهی آزادیخواهان، همهی دگراندیشان و همهی آگاهان باید توصیه شود که اجازه ندهند راهبرد اساسی تحول تاریخیمان در جنبش دموکراسی خواهی بدون خشونت، با طرح زودهنگام و بدون تحلیل منطقی دوباره سرنوشت شوم آزمایش شده، جناحی و خودمحوری را برایمان فراهم آورد و مجدداً روند سیاسی کشورمان اسیر تصمیمات کانونهای قدرتطلب و بیگانه گردد.
تحولات دموکراتیک در جامعهی ایران، نیاز به انسانهای دموکرات و ابزار مناسب و دموکراتیک دارد. به ضرورت باید بدواً شرایطی بهوجود آید که مردممان در سراسر کشور آزادانه دربارهی شکل و محتوای نظام سیاسی مطلوب خود تصمیمگیری آگاهانه نمایند. سپس کوشندگان اجتماعی و آزاداندیشان سیاسی با تبادل نظر روش و مناسبات دموکراتیک را ابتدا در میان خود و سپس در جامعه پایدار سازند. در این امر نباید بهخاطر مشکلات و موانع از روند کار کنارهگیری شود، بلکه باید با شیوهی مدبرانه، سازمانهای سامان یافته و انسجام مردمی راه برونرفت از مشکلات را فراهم ساخت. اصولاً اگر تحولات تاریخی و بحرانهای قرن اخیرمان را بررسی کنیم، مشاهده میگردد که ایرانی، هر بار با ایثار جان و مال علیه بیداد و استبداد و فساد برخاسته و عوامل آن را برکنار ساخته است، امّا طولی نکشیده که بیداد و فساد دیگری جای آن را پُر کرده است.
بدینسان هر نیرویی جز ملی تاکنون توانسته است به سادگی ارزشهای تمدن و فرهنگ ایرانی را انکار کند، به هرکس وصله بچسباند و چشم و گوشها را چنان کور و کر کند که بیشتر نبیند و بهتر نشنود و فکر نکند تا قائممقام، امیرکبیر و مصدق دیگری ظهور ننماید، بهتر است از حلقههای زنجیر نایاب تاریخ معاصرمان عبرت بگیریم تا دیگر با گوشمان راه نرویم و از هر الگوی کلیشهیی پشتیبانی نکنیم.
مگر کشتن قائممقام، عزل، تبعید و قتل امیرکبیر، آلودهسازی نهضت مشروطیت، توطئهی کودتای ۲۸ مرداد و به انحراف کشیده شدن انقلاب مهّم ۵۷ همه حلقههای در هم یک زنجیر نیستند.
در این روزها، باید از تاریخ تمنا کنیم که تجربههای شوم آنچنانی را به این نسل و نسلهای دیگر منعکس نماید و نگذارد که این ناهنجاریهای در روزگار بعدی تکرار شود. بویژه که در حال حاضر اجتماع ایران هزاران دانشجو در داخل و خارج کشور دارد که در بیشتر رشتههای تحصیلی و تخصصی مدارک، تجربیات مورد قبول جامعه را دارا میباشند.
تاریخ معاصر کشورمان باید به آنان گوشزد نماید که دانشپژوهان قرن بیست و یکم ایران در مقابله با تعارضات این سرزمین، هوشیاراند و آگاهانه عمل کنند.
دانشجویان کشور ما اکنون میدانند که سرنوشت تاریخی معاصرمان بهگونهی نسبی با نادرستی و ناروائی همراه بوده است، آنان به درستی میدانند سقوط رژیم پهلوی علیرغم همهی پیشرفتها در نتیجهی فساد دستگاه و وابستگی غیرمعقول دربار رخ داد و از آن مهمتر آگاهی دارند که پس از انقلاب وحدت همگانی و آزادیخواهی اولیهاش بهزودی توسط گروهها و عناصر فرصتطلب، کانونها و مراکز متعدّد قدرت با تصمیمات و اقدامات متضاد، بهرهبرداری منطقی و سالم را از آن رویداد تاریخی غیرمقدور ساخت و با فروپاشاندن غیرمنطقی ارتش سامان یافتهی ایران، موجبات شکست استراتژی کارآمد امنیت ملی، ریزش توازن قوا در منطقه، انزوای مطلق کشور در جهان، استقرار ناشایستگان بهجای شایستگان و از همه بالاتر جرأت تجاوز عراق به خاک ایران را فراهم آمد.
بیاییم این حقایق را حتّا اگر موجب شماتت، تهمت، حذف و تهدید گردد، بهخاطر حق و عدالت به تاریخ معاصر بیافزاییم و راه راست را به منظور همگامی مردمی، همیاری منطقهیی و همبستگی جهانی هموار سازیم. ■
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0