دو قطعه شعر جادوی چشمانت و با من و تو از محمد کریم جوهری

 

پایگاه خبری نمانامه: محمدکریم جوهری متخلص به (رهرو کرمانشاهی) (م- آفتاب) زاده ی: ۲۱ /۱۲/ ۱۳۳۹ در شهر آبادان بزرگ شده ی کرمانشاه؛ سخنور برجسته ی رسانه های دیدار و شنیدار ، سراینده، ترانه سرا، پژوهنده، نویسنده، داستان نویس، بازی ساز ، کارگردان و بنیانگذار  زبان و نوشتار پارسی پیش رو است. دو قطعه شعر زیر از دل سروده های  این شاعر صاحب سبک و شیرین سخن کشورمان است.

 

جادوی چشمانت !

ۥبرد از دلم شادی دانی چه کارم کرد !
نومید و بی چاره دلخون و خوارم کرد !
تلخی و سختی را هر دم دچارم کرد !
خاموش و ویرانه چون شام تارم کرد !
(جادوی چشمانت بی چاره زارم کرد !
زد آتشم بر جان پروانه وارم کرد ! )
چشمان مستت بود میخانه میخانه ،
می دادیم مستی پیمانه پیمانه ،
ۥکشتی مرا بی باک دیوانه دیوانه ،
(ای هر زمان هر جا افسونت افسانه ،
وی یار جانانه تیرت شکارم کرد !)
بودم ۥپر از مهرت شاداب روی تو ،
بی خویش و دلداده سرمست بوی تو ،
از خود برون ´جستم در ۥجست و ۥجوی تو ،
(جان دادم و بودم یار نکوی تو ،
در راه دیدارت دل رهسپارم کرد !)
روزم چو شب ها شد بختم سیاه افتاد !
افتادم از پا من جانم تباه افتاد !
در کنج تنهایی دل یاد آه افتاد !
(جادو شدم ای وای جان بی پناه افتاد !
درد نگاه تو با رنج یارم کرد !)
در راهت ای دلبر آتش گرفتم من !
با سوز دل در بر آتش گرفتم من !
با دیده هایی تر آتش گرفتم من !
(چون لاله ها پرپر آتش گرفتم من !
سوزاند پاییزم زیبا بهارم کرد !)

***

با من و تو
از: محمد کریم جوهری – کرمانشاه ***
دست به دستم بده ای آشنا !
تا بدمد مهر و شود دل رها !
دست به دستم چو دهی در جهان !
شب رود و روز شود جاودان !
با من و تو زیستن آسان شود !
خوبی ِ ما ، شادی ِ بستان شود !
من چو شوم همدم و همراه ِ تو !
می روی و می بردم راه ِ تو !
من همه فریاد و تویی نای ِ من !
دست ِ منی چشم ِ من و پای ِ من !
بی من و تو نیستی است و ستم !
کس نتواند که کند بیش ، کم !
بیش منم ، بیش تویی ، کز امید !
دل شود از پاکی ِ ما رو سپید !
بیش ِ من از ، بیش ِ تو دریا شود !
با کم ِ من ،کم ، همه ی ِ ما شود !
کم چو ندیدی تو مرا هر زمان !
بیش شوی ، بیش تر از آسمان !
من توام و تو منی ای دل ستان !
بی تو ندارد دلم آرام ِ جان !