پایگاه خبری نمانامه: «دهلیز» یکی از معدود فیلمهای سینمای بدنه دهه نود بود که با داستان یکدست، کارگردانیپخش بین المللی«ابلق» به کمپانی آمریکایی رسید استاندارد و تیم بازیگری اش توانست نظر مردم و منتقدان را به یک اندازه جلب کند. «عطاران» در یک نقش کاملا جدی درخشید و «توسلی» با یک بازی به اندازه و دقیق سیمرغ بلورین بهترین بازیگر زن را دریافت کرد.
«بهزاد» نقشی بود که ظرفیت به کلیشه کشیده شدن را داشت: مرد نادمی که قتل کرده و خانواده و همه چیزش را در معرض نابودی میبیند. عطاران با سکوتها، در همشکستگی چهرهاش و چشمهای اندوهزدهاش، شرم و حیا و ندامتی واقعی را به مخاطب منتقل میکند. کمدین بزرگ سینمای پس از انقلاب نشان داد نقش جدی هم به همان اندازهی کمدی برایش مهم و ارزشمند است. کمدینهای بزرگ سینما، درونِ پرآشوب و بیرونِ پرجلوهیی دارند. عطاران درون و برون بهزاد را در یک نقش آرام منتقل میکند. سکانس فوتبال بازی کردنش با پسرش در زندان مردانگی و شکوه پدر بودن را به درون مخاطب میرساند. تجربهی سالها بازی به عطاران این قدرت را داده بود که بداند: کاستن، بازی را به زندگی میرساند و نه افزودن!
«شیوا» هم زنی تنها و بیپناه بود که بیشمار نمونه در سینمای ایران داشت. «توسلی» با ظرافت و دقت خستگی این زن را در شکل راه رفتن و ایستادنش بروز داد. با چشمهایی نگران که در میانهی ایستادگی و تردید و شکسته شدن آونگ بودند. عاشقی که درد هجران را تاب میآورد و به هر در میزد تا معشوق خطاکار را به زندگی بازگرداند. ماهیتی سرسخت و زنانه در عین شکنندگی در شیوهی اجرای توسلی مشاهده میشد که ما را به فرجامی نسبتا روشن هدایت میکرد. ثمرهی این بازی به اندازه، تنها سیمرغ بلورین او بود.
هماهنگی این زوج و بازیهای مینیمالیستیشان را در سکانسهای خانه میبینیم. شرم و حیای دو عاشق خسته که میخواهند ورق زندگی را بازگردانند و به اندک خوشی قانعند. زوجی که روی کاغذ چندان متجانس به نظر نمیرسیدند و روی پرده تناسبی ویژه را به تصویر کشیدند و از مهمترین عوامل موفقیت فیلم شدند و تا هنوز در یادها ماندهاند.
یادداشتی از «بهنام شریفی»؛ تحلیلگر سینما و روانشناسی تحلیلی
ارسال دیدگاه
در انتظار بررسی : 0